امریکا و افغانستان

امنیت دولت‌های شکننده در عصر امپراتوری

neshananews

07 November 2020

نویسنده: ابو مسلم خراسانی 

آنتونیو گری و مایکل هارت، فیلسوفان مارکسیست پست مدرن و معتقد به مکتب انتقادی فرانکفورت در تبیین نظام نامریی حاکم بر روابط قدرت – ثروت در جهان از مفهوم «امپراتوری» بهره می‌گیرند. به تعبیر این دو نظریه‌پرداز، نظام حاکم سرمایه‌داری در دنیای نوین از نوع امپراتوری است، اما با امپراتوری به مفهوم کلاسیک آن‌ تفاوت‌هایی دارد که این مفهوم را اندکی پیچیده و دشوارتر می‌سازد.

از سوی دیگر مفهوم «شکننده» به دولت‌های اطلاق می‌شود که به تعبیر لوتاربروک، نویسندۀ کتاب دولت‌های شکننده، مستعد زایش خشونت‌اند. در واقع بُن‌مایه‌ترین و اساسی‌ترین مولفۀ این کشورها خشونت دوام‌دار و رو به بالاست که چرخۀ پیشرفت و توسعه را متوقف کرده است. اما آیا می‌شود مفهوم «امنیت» را در چارچوب نظام امپراتوری فیلسوفان نگری و هارت با مفهوم «شکننده‌گی» دولت‌های مدرن پیوند داد و از این روزنه بر امنیت در این دولت‌ها نظر افکند؟

افغانستان یک دولت شکننده است. این کشور از زمان تأسیس توسط احمدشاه ابدالی تاکنون هیچ دولت فراگیر و همه‌شمولی را شاهد نبوده است. از سوی دیگر، همۀ ویژه‌گی‌های یک دولت شکننده از ناپایه‌داری اقتصادی تا ضعف دولت، از نبود حاکمیت قانونی تا وجود نخبه‌گان خودمحور و از چرخۀ جنگ‌های زمان‌بر تا وابسته‌گی به کشورهای خارجی را دارد. با این نگاه، چه نسبتی بین شکننده‌گی دولت‌ها در افغانستان و نظام امپراتوری حاکم در جهان دارد؟ آیا ریشه‌های اصلی جنگ در افغانستان در آستین نظام امپراتوری نیست؟

به تعبیر آقای نگری، امپراتوری حاکم در جهان از یک هرمی تشکیل شده است که در رأس آن آمریکا به عنوان امپراتور قرار دارد. این امپراتوری برخلاف نظام‌های کلاسیک امپراتوری در جهان، در صدد تمرکز قدرت نه؛ بلکه قدرت‌های محلی را بومی‌سازی می‌کند و به آن‌ها اختیار نسبی می‌دهد. گروه‌های ضد قدرت را برای توجیه حضورش در سرزمین‌های دوردست ایجاد می‌کند و ارتش‌های مزدور را تمویل می‌کند، اما به صورت نامریی در همۀ جهان حکم‌روایی می‌کند.

در قاعدۀ هرم مدنظر نگری و هارت، شرکت‌های چند ملتی و نفتی قرار دارند که هستۀ اقتصادی جهان را تشکیل می‌دهند و همنوا با سیاست‌های بین‌المللی امپراتوری عمل می‌کنند و در آخر هرم نیز سازمان‌های بین‌المللی و رسانه‌هایی قرار دارند که بر مبنایی سیاست‌گذاری‌های کلان امپراتوری قدم بر می‌دارند. در واقع مدیر همۀ جهان در این سه مولفه خلاصه می‌شود که در رأس آن امپراتوری فرمان می‌راند.

بر مبنای این تحلیل، ناامنی‌ها در امپراتوری خلق می‌شوند. نظام امپراتوری که در رأس آن آمریکا قرار دارد، خلق‌کنندۀ ناامنی تبیین می‌شود. شاید این ادعای نگری و هارت کمی ساده‌انگارانه باشد، اما حرف‌های این دو اندیش‌مند قابل تأمل است. در این نظام جنگ‌های لشکری و بین ‌دولت‌ها به جنگ پولیسی تغییر ماهیت می‌دهند و این گونه امنیت و آزادی در دنیای مدرن از میان می‌رود و زنده‌گی مردم «پولیسی» می‌شود. امپراتوری با خلق زنده‌گی پولیسی به عنوان پولیس بین‌المللی عمل می‌کند و آقایی خود را بر جهان تحمیل می‌کند.

ناامنی در دنیای مدرن و دولت‌های شکننده مانند افغانستان خلق شده و مانند یک تجارت خرید و فروش می‌شود. امپراتوری برای حضورش در این کشورهای گروه‌های ضد قدرت را سازمان‌دهی می‌کند، جنگ‌افزار در اختیارشان می‌گذارد که توجیه‌کنندۀ حضور آن‌ها باشد. القاعده، طالبان و داعش در نظریۀ نگری و هارت از گروه‌هایی هستند که مالکیت آن به امپراتوری اصلی بر می‌گردد با تأکید بر این که ممکن شماری از این گروه‌ها پس از دستور امپراتوری نافرمانی کنند و محکوم به شکست شوند.

این ‌روزها که چشم همه به انتخابات آمریکا دوخته شده است تا آیندۀ صلح و جنگ در خاور میانه و افغانستان روشن شود و از این ‌که انتخابات امریکا از شاخ افریقا تا دوردست‌ترین روستای شمالی افغانستان و از لندن و پاریس تا کوبا و مصر تأثیر می‌گذارد، نظام حاکم در جهان بیشتر به حقیقتی می‌پیوندد و انگار که تحلیل نگری و هارت به بوتۀ حقیقت نشسته است. افغانستان یکی از کشورهایی است که در این گوشۀ دنیا انتظار می‌کشد تا سرنوشت انتخابات امریکا روشن شود و آیندۀ صلح و جنگ در این کشور مشخص شود.