بحران آوارهگی؛ شهروندان چگونه با شرایط کنار میآیند؟
در سه ماه گذشته که آتش خشونتها به گونۀ بیسابقه افزایش یافته و شماری از ولسوالیها و مناطق استراتژیک بین طالبان و دولت دستبهدست شده است، صدها هزار خانواده در ولایتهای مختلف کشور آواره و بیخانهمان شدهاند. در روز جهانی «پناهندهگان» وزارت امور مهاجرین و عودتکنندهگان اعلام کرد که در سه ماه گذشته 128 هزار نفر در ولایتهای مختلف از خانههایشان بیجا و به مناطق دیگری آواره شدهاند؛ بیجا شدهگان و آوارهشدهگانی که اکنون در بدترین حالت ممکن در کشور جنگزده و خشونتبار زندهگی میکنند. حال و گذشته آنان در تاریکی سپری شده و آیندۀ آنان همچنان در تاریکی و ناامیدی سپری خواهد شد.
جنگ و افزایش خشونتها بزرگترین عامل بحران آوارهشدهگان داخلی در افغانستان است. عدۀ بزرگی این افراد از روستاها و مناطق جنگزده به شهرها و حومههای شهرها سرازیر میشوند و در بدترین وضعیت ممکن و بدون دریافت هیچ کمکی از سوی دولت زندهگی میکنند. نظر به نبود آمار واقعی، تعداد کل بیجا شدهگان و آوارهشدهگان داخلی در کشور روشن نیست، اما 128 هزار نفر تنها آمار رسمی سه ماه پسین است که از سوی وزارت امور مهاجرین نشر شده است. ممکن است آمار غیررسمی بسیار بلندتر از این باشد.
به دلیل افزایش ناامنیها در شمال، این دامنههای درهم شکسته، نفتخیز و حاصلخیز گراف آوارهگی به گونۀ بیسابقهیی افزایش یافته است. روستاهای بسیار تخلیه شدهاند و شرایط بد امنیتی با ستمگری طالبان و خشونتهای دوامدار آنان را مجبور ساخته که خانه و کاشانۀ خود را ترک کنند و همۀ دار و ندار خود را بگذارند و به شهرها و حومههای شهرها پناه ببرند. این وضعیت از یک طرف برای آوارهشدهگان و بیجا شدهگان داخلی و از سوی دیگری برای شهرنشینان چالشهای بزرگی را به میان آورده است.
گزارشها، قصهها و روایتها از وضعیت آوارهشدهگان و بیجا شدهگان داخلی میرسانند که وضعیت آنان بسیار رقتبار است و در بدترین شرایط به سر میبرند. از سوی دیگری، نظر به خروج نیروهای خارجی از افغانستان فعالیت سازمانهای امدادرسان به مهاجرین اندکی فروکش کرده است. این به معنای قطع فعالیت این نهادها نیست، اما شیوع ویروس کرونا در سطح جهان از یکسو و از سوی دیگر خروج نیروهای خارجی از افغانستان، فعالیت نهادهای مددرسان را کمرنگتر ساخته است.
مزید بر این، شیوع موج سوم ویروس کرونا از گلوی آوارهشدهگان داخلی گرفته است. روند مرگومیر در میان بیجا شدهگان به گونۀ سرمامآوری افزایش یافته و قرنطینۀ بازار کار را در کلان شهرهای کشور قدغن کرده است. این وضعیت از یکجا نان و نوا را از سفرۀ بیجا شدهگان گرفته و از سوی دیگری فعالیت موسسهها و نهادی کمکرسان را نیز متوقف کرده است. در چنین شرایطی پرسش این است که مردم چگونه زندهگی میکنند؟ آیا خطر یک قحطی و مرگومیر برخاسته از گرسنهگی در پیشرو است؟
توماس بارفیلد، افغانستانشناس و نویسندۀ کتاب «تاریخ فرهنگی – سیاسی افغانستان» در توصیف اقتصاد روستایی افغانستان پسوند «بخور نمیر» را به کار میبرد. به روایت او، روستاییان کشور فقط به اندازهیی تولید میکردند که از گرسنهگی تلف نشوند و در صورت بسته شدن راههای مواصلاتی بتوانند زنده بمانند، اما جنگهای داخلی و حضور امریکاییها در افغانستان، شهرنشینی بیرویه و وابستهگی به کمکهای جهانی و تولیدات کشورهای دیگری شرایط را تغییر داده است.
حالا مانند گذشته مردم افغانستان خود بسنده نیستند و در این دو دهه ساختارهای اقتصادی روستایی آنان به گونۀ کامل فروریخته است و حضور بیرویۀ روستانشینان در شهرها بحران تخلیه شدن روستاها، کمبود مواد اولیۀ زندهگی، روحیه مصرفگرایی و کمبود شغل را به وجود آورده است.
این اقتصادی «بخور نمیر» مردم افغانستان اکنون تخریب شده و به جای آن اقتصاد مصرفی شکل گرفته است. بیجا شدهگان داخلی اکنون برای همین است که در شرایط بد زندهگی به سر میبرند. جنگهای نفسگیر از یکسو، بحران کشندۀ کرونا از سوی دیگر و نبود اقتصادی که بتواند چرخ زندهگی مردم را بچرخاند، همه دستبهدست هم دادهاند که سایۀ سیاه خود را چنان بگسترانند که هیچ امیدی به آفتاب و روشنی در این کویر جنگزده نباشد.
دولت افغانستان و وزارت امور مهاجرین باید پالیسی مشخصی را برای مهار آوارهگیها روی دست بگیرد و به نیازهای اساسی آوارهشدهگان داخلی توجه اساسی مبذول بدارد. کار اساسی این است که برای این افراد مسکن، دارو و زمیۀ تحصیل را فراهم بسازد و از سوی هم زمینۀ کارهای موقت را در نظر بگیرد تا شیرازۀ زندهگی این افراد درهم فرونریزد. همۀ جامعه باید به بحران آوارهشدهگان در افغانستان توجه کنند.
اگر جنگها فروکش نکنند، انتظار میرود که حجم فزایندۀ ورود مردم به شهرها و فرار از قلمرو طالبان افزایش سرسامآوری پیدا کند که دیگر به یک بحران همهگیر تبدیل شود که غیر قابل کنترل باشد. هشدار این که روستاها در حال تخلیه شدن است برای یک کشور شکننده و در حال توسعه افغانستان خیلی خطرناک است. این به معنای فروریزی ساختارهای اجتماعی یک جامعه است که میتواند عواقب زیانباری در پی داشته باشد؛ زیانهایی که در کوتاهمدت قابلیت حل کردنش مقدور نیست.
تحلیلهای بیشتر را اینجا بخوانید.