برقراری صلح؛ خواست سربازی که چشمهایش را در انفجار ماین از دست داده است
جنگ خونین بیست ساله در افغانستان افزون بر این که بسیاریها را به کام مرگ کشاند و خانوادههای زیادی را داغدار ساخت، شمار زیادی را نیز معلول و معیوب ساخت و زندهگی را برای آنان تیره و تاریک کرده است. معلولانی که نانآور خانوادههایشان بودند، اکنون عزلتنشینی اختیار کردهاند و به دور از بازار کار و فعالیتهایی که بتواند مخارج زندهگیشان را تأمین کند، رنج ناتوانی برآورده کردن انتظارها و آرزوهای کودکان و خانوادههایشان را میکشند.
عبدالرقیب، سرباز ارتش روزگاری چشم اُمید خانوادهاش بوده است، اما چشمهایش را در انفجار ماینی از دست داد و اکنون جهان اُمید و آرزوهای او تیره و تاریک گشته است. میگوید این ماین از سوی جنگجویان طالبان جاسازی شده بود. این سرباز ارتش حدود پنج ماه پیش هنگام انفجار یک ماین جاسازی شده در کنار جاده در ولایت هلمند، دید چشمهایش را از دست داد. این سرباز قصد خنثا کردن ماین را داشت، اما موفق نشد و سرانجام دنیا برایش تاریک شد.
در کنار دید دو چشم، انفجار ماین شنوایی یک گوش عبدالرقیب را نیز گرفته است. او میگوید، هنوز کودک بود که مادرش را از دست داد. در کودکی رنج و مشقت بیمادری را کشیده است. سرانجام هنگام جوانی به صفوف ارتش پیوسته است، اما خورشید اقبالش غروب کرد و جهان پیرامونی او با از دست دادن چشمهایش به جهنم زندهگی بدل شد.
عبدالرقیب بیخبر از این که هرگز روشنایی چشمهایش را باز یافته نمیتواند، هنوز هم امیدوار است تا جهان را دوباره با چشمانش خواهد دید. این سرباز معلول میگوید، اگر حکومت زمینۀ تداوی او را در خارج از کشور فراهم کند، چشمهایش بهبود خواهند یافت. پزشکان بیمارستان جمهوریت، اما گفتهاند که دیگر امیدی برای بهبود چشمان این سرباز ارتش وجود ندارد و باید از تلاش برای درمان منصرف شود.
این سرباز ارتش گذشتهاش را بازگو میکند و میگوید که پس از فراگیری آموزشهای لازم، کارش را در بخش ماینروبی در ولایت هلمند آغاز کرد و حدود پنج ماه پیش هنگامی که مصروف خنثاسازی یک ماین بود، ماین منفجر شد و او زخمی شد. به گفتۀ او، این ماین از سوی طالبان جاسازی شده بود و در نتیجۀ انفجار آن دید چشمهایش از بین رفته است.
عبدالرقیب، باشندۀ اصلی روستای «خستک» ولسوالی جرم بدخشان است؛ جایی که از چندین سال به اینسو به پایگاه عمدۀ جنگجویان گروه طالبان و تروریستان خارجی بدل شده است و شمار زیادی از باشندهگان این روستا در پی فشار جنگجویان خارجی به ولسوالیهای همجوار و شهر فیضآباد، مرکز ولایت بدخشان آواره شدهاند.
یکی از این آوارهگان، عبدالرقیب است که در فاصلۀ ده کیلومتری دورتر از شهر فیضآباد، مرکز بدخشان در یک خانۀ کرایی زندهگی میکند. او میگوید که رنج آوارهگی و دوری از خویش و تبار و از دست دادن چشمهایش کاخ اُمید او را ویران کرده و آسمان اقبالش را تیره و تار ساخته است.
همزمان با آغاز مذاکرات مستقیم صلح میان دولت افغانستان و گروه طالبان، عبدالرقیب و آورهگان دیگر در ولایت بدخشان به دستیابی هیأت مذاکرهکنندۀ صلح به یک توافق سیاسی و تأمین صلح پایدار در کشور چشم اُمید دوختهاند تا بتوانند در سایۀ صلح به خانه و کاشانۀشان برگردند.
عبدالرقیب حاضر است در صورتی که طالبان به خواست عمومی مردم افغانستان تمکین کنند و به این نزاع خونین نقطۀ پایان بگذارند، آنان را ببخشد. به سخن این سرباز ارتش، گروه طالبان زندهگی را برای مردم افغانستان به جهنم تبدیل کردهاند و آنان انتظار دارند که مذاکرات صلح افغانستان به نتیجه برسد و با پایان این جنگ درازمدت، فضای زندهگی مسالمتآمیزی برای مردم فراهم شود.
این سرباز ارتش که اکنون در تاریک خانۀ تنهایی به سر میبرد، خاطرنشان میسازد که او با استفاده از مهارت و توانایی ويژهیی که در بخش ماینروبی داشت، توانسته است که با خنثاسازی ماینهای جاسازی شده از سوی طالبان، جان هزاران انسان بیگناه را نجات دهد.
این سرباز معلول با آرزوی تأمین صلح دایمی و بهبود چشمهایش میگوید، در صورتی که صلح در کشور برقرار شود و روشنی چشمهایش را بازیابد، حاضر است دوباره وارد نظام شود، به مردمش خدمت کند و تا زنده است برای نجات جان مردم، ماینهای جاسازی شده در گوشه و کنار کشور را خنثا بسازد.
عبدالرقیب، از گروه طالبان میخواهد که با استفاده از فرصت پیش آمده برای صلح استفاده کنند و به این نزاع درازدامن و جنگ خونینی که همۀ هستوبود شهروندان کشور را از بین برده است، نقطۀ پایان بگذارند. این سرباز ارتش، اکنون به نتایج ثمربخش گفتوگوهای صلح دل خوش کرده است تا بتواند با رفتن به زادگاهش عمر باقی ماندۀ خود را در کنار خویش و تبار خود سپری کند و رنج از دست دادن روشنایی چشمهایش را فراموش کند.