تقابلِ شهر و روستا؛ عوامل یک جنگ نامتعارف در افغانستان
نویسنده: ابومسلم خراسانی
بیثباتی دوامدار در تاریخ اجتماعی- سیاسی افغانستان تنها با نظریۀ «تقابل روستا و شهر» یا آن چه توماس بارفلید، افغانستانشناس مشهور و پژوهشگر امریکایی آن را «تضاد دولت با ملت» در افغانستان تعبیر میکند، به صورت کلی قابل تبیین نیست. این تعبیر در خوشبینانهترین حالت، نارسا و گنگ به نظر میرسد. عوامل داخلی، منطقهیی و جهانی در بیثباتی افغانستان نقش اساسی داشته و دستهای پنهان و آشکاری این جنگ را دامن زدهاند.
تیم عاصی، پژوهشگر جنگ و صلح تاریخ افغانستان را تاریخ «تقابل افسر و چریک» میداند که همیشه افسر یونیفورمپوش در برابر چریکهای روستایی شکست خورده است. این تنها یک موردی نیست؛ بلکه شکست افسر در برابر چریک مولفۀ همیشهگی در تاریخ سیاسی- اجتماعی افغانستان بوده است و از آن به عنوان پیروزی جنگ نامتعارف در برابر جنگ متعارف یاد میکند.
این تقابل تاریخی روستا و شهر دلایل متفاوتی دارد که نگارنده در تلاش است تا پارهیی از مولفههای موثری در این روند را در این نوشته بنگارد. اصولاً چرا چریکهای روستایی در برابر ارتشهای منظم و متعارفی که با امکانات بیشتر و جنگافزارهای جدید و به روز مجهز هستند، شکست میخورند؟ این پرسش یکی از کلیدیترین پرسشها در تاریخ قرن بیستم افغانستان است.
ارتش منظم امانالله خان را چریکهای روستایی منهدم کردند. در جریان بیش از نیمقرن، مصاحبان افغانستان نسبتاً آرام بودند و بعداً دوباره چریکهای روستایی ارتش منظم نجیبالله را شکست دادند و اکنون طالبان که خاستگاه روستایی دارند، بخشهایی از افغانستان را در تصرف دارند و دامنۀ خشونتها را با گذشت هر روز گستردهتر میسازند. چرا همیشه چریکهای روستایی افسران دولتی را زمینگیر کرده است؟
حمایتهای بیرونی با مشروعت دینی
همیشه چریکهای روستایی با حمایت کشورهای بیرونی قدرت مضاعف دریافتهاند و از سوی دیگر چریکهای روستایی روایت دینی با خود حمل میکنند که مشروعیت بیشتری در دید تودههای روستایی بیسواد بیابند. این مشروعیت در جامعه به تعبیر آرمش دوستدار دینخو و دینزده مانند افغانستان خیلی به آسانی قابل کسب است. چریکهای روستایی با حمایت کشورهای بیرونی و با مشروعیتهای دینی که در واقع دین روپوشی برای اهداف اقتصادی و سیاسی آنان بوده است و توانستند روستاها را در برابر شهرها بسیج کنند.
از سوی دیگر، بخش بزرگی از جامعۀ افغانستان روستانشین هستند؛ روایت گروههای شورشی و چریکهای روستایی در انظار آنان خوش افتاده است. حمایت کشورهای خارجی از چریکهای روستایی در توانبخشی آنان نقش اساسی داشته، کافی است به دورۀ مصاحبان نگاه کنیم که بنابر عدم دخالت کشورهای بیرونی و مصروفیت آنان در جنگ جهانی دوم، افغانستان نسبتاً امن بود و خبری از شورش در آن زمان دیده نمیشد. پولهای رانتی و اقتصاد جنگی که به دست چریکهای روستایی قرار میگیرد یکی از عوامل بسیار موثری در تقابل روستا و شهر و جنگ چریک و افسر پنداشته میشود.
مرکزگریزی و فرار مالیاتی
مرکزگریزی، نظمگریزی و فرار مالیاتی از عوامل دیگر تقابل تاریخی روستا و شهر در افغانستان بوده است. این دو عامل در واقع پس از توجیهات دینی و عوامل بیرونی، بیشترین نقش را در تقابل روستا و شهر و افسر و چریک داشته است.
جامعۀ روستایی افغانستان مرکزگریز است. آنان تصور میکنند کسانی که در شهرها زندهگی میکنند وابسته، خاین و کافر هستند و جهاد و مبارزه در برابر آنان فرض است. نظم دولتی و مرکز را بر نمیتابند و همیشه آمادهاند که حکومتها را ساقط کنند. چون در تاریخ معاصر افغانستان همیشه دست به چنین کاری زدهاند و همیشه موفق شدهاند. حالا ذهن آنان شرطی شده است که اگر اقدام کنند حتماً میتوانند حکومتهای مرکزی را ساقط کنند و شورش را در برابر آنان به راه بیندازند.
از سوی دیگر، مولفۀ اقتصاد نقش اساسی در تقابل روستا و شهر داشته است. هر باری که دولتهای مرکزی خواستهاند از خرده بوروژواها و روحانیون مالیات بگیردند یا مالیات را بر روستاها افزایش بدهند، این تقابل رنگ و جان تازهیی به خود گرفته است. کسانی که ارتش منظم امانالله خان را منهدم کردند، روستانشینان با کمک روحانیون و خرده بوروژواهای بودند که از دادن مالیات به امانالله خان امتناع میکردند.
حمایت کشورهای بیرونی برای مداخله در امور داخلی افغانستان و یا وارد کردن فشار بر حکومتهای مرکزی، مشروعیتها و روپوشهای دینی برای جلوگیری از اصلاحات در امور فرهنگی و سیاسی که به تعبیر روحانیون سنتی در تضاد با برداشت دینی شان قرار دارد، مرکزگریزی و فرار از نظم و قانون در اندیشۀ باشندهگان افغانستان و فرار از دادن مالیات و اقتصاد جنگی از عوامل مهم تاریخی «تقابل روستا و شهر» در افغانستان بوده است که تا امروز نیز ادامه دارد.