جنگ و خونریزی ادامه دارد؛ جوانان با چه انگیزهیی به ارتش میپیوندند؟
حکایت این روزهای فضای مجازی و رسانهها در افغانستان، حکایت جنگ است. جنگی که میان دو نیرو جریان دارد؛ نیروهای امنیتی افغانستان و گروه مسلح طالبان. این جنگ هر روز ابعاد جدیدی به خود میگیرد و حرف و حدیثی دربارۀ آن زیاد است. عدهیی این جنگ را نفرین میکنند، شماری آن را جنگ استخباراتی کشورهای منطقه در افغانستان میدانند و گروه دیگری در پی یافتن راهی برای بیرون شدن از افغانستان و دور شدن از جنگ جاری هستند.
اما در میان این همه هیاهو، اینجا در هرات جوانانی هستند که به شوق دفاع از وطن و به امید این که بتوانند در کنار نیروهای امنیتی از جغرافیایشان دفاع کنند از راههای مختلفی به حمایت از نیروهای امنیتی کشور میپردازند.
خلیلاحمد سبحان، جوان 23 سالهیی است که در منطقۀ «درب قندهار» در هرات زندهگی میکند. خلیلاحمد این روزها آمادهگی پیوستن به صفوف نیروهای ارتش افغانستان را میگیرد. حکایت او حکایت جدلی است که به گفتۀ خودش در شمار زیادی از خانوادههای افغانستان جریان دارد؛ حکایت شوق سرباز شدن پسرهای خانواده و داستان نگرانی پدران و مادران خانواده.
خلیلاحمد در حالی که شناسنامه و دیگر اسناد ضروری برای پیوستن به صفوف ارتش را در دست دارد، با شوق و هیجان از تصمیم بزرگش میگوید: «یک سال پیش میخواستم سرباز شوم ولی پدرم اجازه نمیداد، پسر عمهام در غوریان در یک حملۀ طالبان جان داد و به خاطر همین موضوع پدرم با سرباز شدنم مخالف بود.» خلیلاحمد پس از تلاشهای زیادی پدرش را راضی ساخته که او به صفوف ارتش بپیوندد. او میافزاید: «این خاک به ما نیاز دارد. من اگر به سربازی نروم، حق این وطن را نمیتوانم ادا کنم. من اگر به جنگ نروم، شاید طالب تا دم خانههای مان بیاید.»
این تنها خلیلاحمد نیست که چنین تصمیمی گرفته است. دو روز پیدرپی برای دیدن افرادی که شوق و قصد پیوستن به نیروهای ارتش افغانستان را دارند به نزدیکی مرکز جلبوجذب اردوی ملی در هرات رفتم. آن جا با جوانان زیادی سر خوردم که قصد پیوستن به ارتش را دارند. نکتهیی که برخی اوقات به عنوان روزنامهنگار میشنیدم این بود که شمار زیادی از جوانان برای گرفتن تنخواه و پول وارد ارتش و صفوف نیروهای امنیتی میشوند و انگیزۀ دیگری ندارند. صحبتهایم حداقل با بیش از ده نفر از جوانانی که قصد پیوستن به صفوف ارتش را داشتند بر این باور خط بطلان کشید و خلاف آن را ثابت ساخت.
جوهرشاه امیری، جوان 25 سالهیی است که از ولسوالی انجیل هرات برای شامل شدن در ارتش افغانستان به شهر آمده است. از او این سوال را میپرسم که آیا برای معاش و پول به ارتش میپیوندد؟ امیری اندکی از پرسشم میرنجد، لحظهیی مکث میکند و دستم را میگیرد و به سمت سایۀ درختی میکشاند. از جیب خود موبایلش را بیرون میکشد و عکسهای خود را برایم نشان میدهد. نخستین عکس، تصویر او و فیصل در یک حوض آببازی است. از فیصل برایم میگوید: «رفیق و برادر من بود، افسر اردو بود، پنج ماه پیش در یک کمین طالبان جان باخت، هر شب خواب او را میبینم، او برای دفاع از من، زمین و داراییهایم دفاع کرد، من شکر به پول نیاز ندارم، اما نمیتوانم ببینم خون رفیقم برای دفاع از من ریخته شده و من هیچ کاری برای این وطن نکنم، به خاطر این موضوع قصد پیوستن به ارتش را دارم.»
برای این که بیشتر در مورد جوانانی بدانم که قصد پیوستن به ارتش افغانستان را دارند، به نزدیکترین غرفۀ عکاسی و فتوکاپی در نزدیکی مرکز جلبوجذب ارتش میروم. شخصی به نام رفیع، مسوول غرفه است. او از جوانان داوطلب پیوستن به اردوی ملی عکس میگیرد و اسنادشان را ترتیب میکند. از او دربارۀ انگیزه جوانان از پیوستن به ارتش کشور میپرسم و میخواهم یکی از جالبترین قصههای خود را در این باره برایم بگوید. برایم چوکی میگذارد، در پیالهیی چای میریزد و شروع میکند به حرف زدن. میگوید چندین سال میشود که در این غرفه مصروف کار است، قصههای شاد و غمگین زیادی را شنیده است و افراد متفاوت را نیز دیده است.
مسوول این غرفه میافزاید که بیشتر جوانان داوطلب برای پیوستن به ارتش برای این که در برابر وطن احساس مسوولیت میکنند، به ارتش میپیوندند. از قنددانی سر میز ماشین فتوکاپیاش قندی بر دهان میگذارد و داستان سه رفیقی را که یکجا برای پیوستن به ارتش آمده بودند، برایم بیان میکند: «یک روز سه جوان برای نوشتن عریضه و ترتیب اسنادشان آمدند. هر سه نفر با هم دوست بودند. برای آنان گفتم چرا به جای رفتن به ارتش کاروبار شخصی راه نمیاندازید که هم در کنار خانوادهتان باشید و هم پولی به دست بیاورید. هر سه نفر بلند خندیدند و گفتند لالا ما هر سه نفر مستری استیم و دکان داریم، ولی دو ماه میشود که تصمیم گرفتهایم به اردو برویم. آنان این تصمیم را پس از حملۀ طالبان بر یک قرارگاه ارتش در ولایت نیمروز گرفته بودند که یکی از دوستان قدیمیشان در آن جان باخته بود.»
داستانهای این چنینی زیادی برای شنیدن از قصد و نیت جوانان جهت پیوستن به ارتش و صفوف نیروهای امنیتی افغانستان در هرات وجود دارد. با شنیدن داستان این افراد به خوبی میشود فهمید که ارتش افغانستان جزیی از تشکیلات نظامی این کشور است که شمار زیادی از شهروندان به آن باور کامل دارند و آن را خاصترین و پاکترین مرجع خدمت به کشور میدانند.