
حفیظه محمدی: نقاشی برایم پناهگاه امنی شده است
نویسنده: سونیا آژمان
در کشوری که رنج و جنگ حرف نخست را میگوید، هنر بهترین پناهگاهی برای افرادی میشود که درد را گاهی در تار گیتار مینوازند، گاهی در متن و گاهی هم نقاشی میکنند؛ به ویژه دخترانی که در یک جامعۀ سنتی مانند افغانستان درد و رنجشان چند برابر بیشتر از مردان است.
گروهی از دختران در شهر مزارشریف، مرکز ولایت بلخ برای گریز از روزمرهگیهای یکنواخت و فراموشی دردهایشان کارگاه نقاشی را راهاندازی کردهاند. آنان به این باورند که با نقاشی میشود با دیدگاههای سنتی و مردسالارانۀ جامعه مبارزه کرد. حفیظه محمدی، مسوول کارگاه نقاشی «خانۀ هنر» برای زنان در صحبت با خبرگزاری نشانه میگوید که نقاشی پناهگاه امنی برایش شده است که حالا با پنسل، قلم، بوم و رنگ «رنجها و ایدههایش» را نقاشی میکند.
دختران در پایتخت نسبت به ولایتها به کارهای فرهنگی و هنری دستبازتری دارند، اما این نعمت کمتر نصیب دختران شهرهای دورتر از مرکز میشود؛ حتا اگر آن شهر با قدمت تاریخی بلخ باشد. حفیظه محمدی به این سادهگیها نقاش نشده است. او میگوید که در نخست میخواست خبرنگار شود، اما با ممانعت پدرش روبهرو شده است تا این که پس از تلاش و مبارزۀ زیاد خانوادهاش را قناعت داده است که او را بگذارند که دنبال رویای دیگرش یعنی نقاشی برود. خانم محمدی میگوید: «دو سال به فاصلۀ چهار ساعت دور از خانه میرفتم و در یک دکان نقاشی میآموختم.» به سخن او، رفتن، آموختن و آمدن به این سادهگیها نبوده است. حفیظه محمدی اضافه میکند که پس از خانواده، حرف و حدیث نزدیکانش او را میآزرده است، اما هیچ گاهی از راه و هدفش منصرف نشده است. به باور او، باید یک دختر در جامعۀ مانند افغانستان وقتی میخواهد کار کند، حس و عاطفۀ دخترانهاش را در خانه بگذارد تا پیروز شود. حالا او دستکم بیست شاگرد را در « خانۀ هنر برای زنان» هنر نقاشی میآموزاند.
حفیظه محمدی از دانشکدۀ آموزش و پرورش معلم از دانشگاه بلخ فارغ شده است. او مدتی در مکتبهای خصوصی نیز نقاشی آموزش داده است. در این باره میگوید: «در مکاتب خصوصی دستم در قسمت گزینش سوژه باز نبود و برای همین راحت نبودم.» بانو محمدی اکنون با شاگردانش یکجا و به دور از خشونتهای کلامی در کارگاه «خانۀ هنر برای زنان» مصروف خلق آثار هنری – ریالستی است. بانو محمدی میافزاید که دانشآموزانش در این کارگاه به دور از آزار و اذیت جنسی و خشونتهای فزیکی و یا کلامی فعالیت میکنند.
حفیظه محمدی به این باور است که باید برای هر نوآموز نقاش و یا هنرمند این فُرصت فراهم شود که سوژهاش را بدون سانسور، خودش برگزیند. بانو محمدی با اندوه میگوید که زمانی در یکی از نمایشگاهها به خاطر دیدگاه مردسالارانه و جنسیتزدۀ یک مسوول، نسبت به یک تابلوی نقاشی، یکی از بهترین شاگردهایش را از دست داده است. او اضافه میکند که تابلویی وجود داشت که در آن یک زن نیمهبرهنه گیتار مینواخت. اما این کار هنری به خوش برخیها نیامد و به جای تشویق، هنرمند را تحقیر کردند. به گفتۀ بانو محمدی، پس از آن روز دیگر شاگردش، لوازم نقاشیاش را کنار گذاشت.
به باور حفیظه محمدی، هنوز مردم در جامعه با مفاهیم زیباییشناسی و فلسفۀ هنر آشنا نیستند و همۀ موارد را از دید جنسیتی آن مینگرند. او اما میگوید که نسبت به گذشته، قویتر گام بر میدارند. با این همه روایت حفیظه محمدی پایان نمییابد. او روایت دیگری نیز از برخورد مثبت جامعه دارد. او علاوه میکند که بخش کوچکی از جامعه به ارزش کارهای هنری پی بردهاند که حتا دنبال خرید کارهای هنری هستند. حفیظه محمدی مشتریانش را به دو بخش تقسیم میکند؛ بخش نخست مشتریانی با اندیشههای مدرن دنبال تابلوهایی به سبک «امپرسیونیسم و آبسترکت» هستند که بیشتر این مشتریان خارجی هستند و بخش دیگری که مشتریان داخلیاند، خواهان کارهای «ریالیستی» اند. این دو سبک نقاشی از هم جدایند و علاقهمندان زیادی دارند.
بانو محمدی علاوه میکند که گاهی شده است که یک تابلو را تا صدهزار افغانی نیز فروخته است و فروش این نقاشیهای کارگاه آنان از سه هزار افغانی آغاز میشود. اما در اینجا حفیظه محمدی شکایت دیگری را نیز مطرح میکند. او میگوید که شماری از مسوولان فرهنگی و هنری با کارگاه هنری آنان رقابت ناسالم را پیش گرفتهاند. تا جایی که به گفتۀ او، تلاش میشود که گروه «خانۀ هنر برای زنان» از نمایشگاههای بزرگ در سطح کشور حذف شود. حفیظه محمدی تأکید میکند که آنان بیدی نیستند که به هر بادی بلرزند، بلکه همزمان با مافیای هنری – فرهنگی نیز مبارزه میکنند و امیدوارند که پیروز شوند.
حفیظه محمدی نیز مانند بسیاری از زنان دیگر نگران صلح با گروه طالبان است؛ زیرا با آمدن دوباره طالبان به قدرت نگران آیندۀ هنر نقاشی در کشور است. بانو محمدی میگوید که امیدوار است دستاوردهای دو دهۀ پسین زنان در میز گفتوگوهای صلح معامله نشود. به باور بانو محمدی، اگر طالبان بار دیگر به قدرت برسند، نخستین کار این گروه آتشزدن کارگاههای هنری است؛ زیرا ایدولوژی بنیادگرایانۀ این گروه با هنر سرِ سازگاری ندارد. این بانوی نقاش اما امیدوار است که هرگز چنین اتفاقی نیفتد.
