حمید: دانشگاه را رها کردم تا گرسنه نمانم
نویسنده: سونیا آژمان
بیکاری برای جوانان درد بزرگی است. یکی از عوامل عمدۀ روی آوردن قشر جوان جامعه به دزدی، کشتار، اعتیاد و دهها کار ناروای دیگر همین بیکاری عنوان شده است. اکنون که در دورۀ پس از شیوع ویروس کرونا قرار داریم، شماری از نهادها و مراجع کاری در صدد کاهش نیروی کار هستند و نرخ بیکاری در کشور در حال افزایش است. افراد برای نجات از گرسنهگی دست به کارهای ناشایست میزنند و تصمیمهای نادرست میگیرند.
مجیب یکی از دانشجویان دانشگاه کابل است. او میگوید که برای ادامۀ تحصیل نیاز به حمایت مالی دارد و تا پیش از همهگیری ویروس کرونا در کشور در یکی از مکتبهای خصوصی در کابل تدریس میکرد. اکنون اما چهار ماه میشود که بیکار است و سرانجام فشارهای مالی او را واداشته است که تحصیل را ترک کند. مجیب میافزاید: «پس از این که دانشگاه را ترک کردم، با ضمانت یک دوست دانشگاهیام، کراچی امانت گرفتم و بولانیپزی میکنم تا مخارج خانواده را پوره کنم.»
در این روزهایی که دانشگاه کابل دوباره فعالیت را آغاز کرده، این دانشجوی جوان به جای رفتن به صنف درسی، در مقابل درب ورودی این دانشگاه بولانیفروشی میکند و بوی سوختن بولانیها او را از تخیل دانشجو بودن بیرون میکشد. میگوید چارۀ دیگری ندارد.
همدورههای این جوان اکنون نگران سلامتی روانی او هستند. آنان میترسند که اگر با کراچی نتواند درآمد خوبی داشته باشد، دست به کارهای دیگری خواهد زد و تسلیم شرایط دشوار روزگار خواهد شد. فرهاد، یکی از همصنفیهای مجیب میگوید: «پسر درسخوانی بود، تمام روز را کتاب میخواند و همیشه از دانشآموزانش در مکتب یاد میکرد، اما حالا که تحصیل را ترک کرده، هیچ حرفی نمیزند.»
با این حال، روانشناسان دلایل متعددی را عامل ترک تحصیل میدانند که در این میان عنصر اقتصاد نقش اساسی را بازی میکند. شرفالدین عظیمی، روانشناس دلایل ترک تحصیل را چنین توضیح میدهد: «دلایل ترک دنیای تحصیل، داشتن فشارهای روانی، دور بودن دانشگاه از محلۀ زندهگی فرد، آزار و اذیتهای عاطفی، مشکلات اقتصادی، نداشتن پلان و برنامه برای زندهگی، تبعیض قومی و سمتی، خبرهای سو استفادۀ آموزگاران از دانشجو، نفهمیدن درس و زبان، نداشتن امکانات بهتر برای تدریس، وابستهگی عاطفی مانند عشق، ناامنی و خطرهای مسیر راه میتواند جوانان را به گرفتن این تصمیم وادار کند.»
به باور این روانشناس با ترک تحصیل افراد به بیکاری دچار میشوند و خطرات محتمل شامل سفر به بیرون از کشور یا پیوستن به گروههای مافیایی، اعتیاد به مواد مخدر، انجام کارهای شاقه، رو آوردن به مسایل غیراخلاقی و مبتلا شدن فرد به بیماریهای دشوار روانی، میباشند.
مجیب اما پس از ترک دانشگاه در مورد همکاری دولت و نهادهای فعال حقوق بشری با شهروندان بدبین شده است. او میگوید: «در هر نهادی که برای کارمند شدن رفتهام، پاسخ رد شنیدهام. در بستهای دولتی هم بارها فورم خانهپری کردهام، با آن که کامپیوتر و زبان انگلیسیام در سطح متوسط است اما هیچگاهی برای شاغل شدن به من فرصت داده نشده.»
همانند مجیب دهها جوان دیگر نیز به سبب مشکلات اقتصادی وادار به ترک تحصیل میشوند. رحیم، پسر جوانی است که شکار تیر روزگار شده است. او برای کار و تحصیل از ولسوالی جاغوری به پایتخت آمده است. رحیم میگوید: «سالپار برای یافتن کار از جاغوری به کابل آمدم، امیدوار بودم که این جا کار پیدا میشود و با پولش ادامۀ تحصیل میدهم، اما اکنون برای نان شب هم حیران میمانم.» این باشندۀ ولایت غزنی، روزها به دنبال کار است و شبها بدون شنیدن هیچ خبر خوشی دوباره به اتاق یکی از دوستانش بر میگردد.
وزارت کار و امور اجتماعی در مورد شرایط فعلی کار بر داشتن مدرک و بلندبردن ظرفیت فردی متقاضیان تأکید میورزد. در خبرنامۀ این وزارت آمده است: «جوانان باید ظرفیت بیشتری داشته باشند تا در بستهایی اعلان شده از سوی دولت و نهادها، بتوانند در رقابتهای سالم امتیاز بهتری بگیرند و با سپری کردن پروسۀ شفاف امتحانات، جذب ادارۀ مربوطه شوند.» اما روشن نیست که آیندۀ جوانانی مانند مجیب و رحیم که ترک تحصیل کردهاند، چه خواهد شد.