حکومت موقت؛ برگشت به گذشته و خیال واهی
نویسنده: ابومسلم خراسانی
زمزمههای از برپایی ادارۀ موقت در نشستهای درونگروهی رهبران سیاسی کشور شنیده میشود. طالبان نیز به گونۀ غیررسمی روی کار آمدن حکومت موقت 6 تا 18 ماهه را پیشنهاد کردهاند. در داخل کشور اما خواست برپایی حکومت موقت از سوی شماری از چهرههای سیاسی به گونۀ رسمی بیان شده است. رحمتالله نبیل، صلاحالدین ربانی و گلبدین حکمتیار از رهبران پُر نفوذ سیاسی کشور هستند که خواستار روی کار آمدن ادارۀ موقت برای گذار به مرحلۀ پسا صلح در افغانستان شدهاند. این چهرههای پُر نفوذ سیاسی باور دارند که با حضور رییسجمهور غنی در رأس قدرت، طالبان به صلح تن نخواهند داد. اما روی کار آمدن حکومت موقت برگشت به گذشته و خیال واهی است. هیچ منطقی نمیپذیرد که افغانستان با عقب گذاشتن این همه دشواریها دوباره به نقطۀ صفری برگردد.
این سنت نادرست و برگشت به عقب اما در تاریخ کشور به یک مولفۀ همیشه موجود در فرهنگ سیاسی بدل شده است. گسست و انسداد، شورش و براندازی و برگشت به گذشته از ویژهگیهای این فرهنگ زیانبار و ویرانگر است که مجال رفتن به توسعهیافتهگی و زندهگی خوبی را میگیرد. زمزمۀ راهاندازی ادارۀ موقت نیز از همین فرهنگ باطل سرچشمه گرفته و آبشخور این اندیشۀ باطل فرهنگ سیاسی شکننده است که سالها در افغانستان حکمفرما بوده. از اینرو، به گونۀ قطع میتوان ادعا کرد که انسداد و گسست از درشتترین مولفههایی است که در تاریخ جدید افغانستان به ویژه در قرن بیستم بر کشور ما مسلط بوده است.
دولتها و رژیمها همیشه در افغانستان فردمحور عمل کردهاند تا نهادمحور و هر زمانی که یک رژیم تغییر کرده همۀ نمودارها، دستاوردها و کارکردهای آن ناپسند و شیطانی جلوه داده شده است. رویکرد کمونیستها به پلانها و برنامههای داوود خان، سیاست مجاهدین پس از فروپاشی کمونیستها در افغانستان و اکنون ادارۀ موقتخواهی رهبران سیاسی کشور و گروه طالبان همه بیانگر تفکر عقبگرد و خیال واهی است و این فرهنگ توسعهگریز و ناپسند سیاسی در افغانستان بساط خود را بر ما گسترانده است. داوود عرفان، استاد دانشگاه هرات در کتاب تازهاش زیر عنوان «فرهنگ جزیرهیی» انسداد را یکی از مولفههای فرهنگ سیاسی در افغانستان میداند.
در بیست سال گذشته افغانستان گواه تحولهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زیادی بوده است. تغییرات سیاسی و فرهنگی و دموکراسی نوپای افغانستان از بزرگترین دستاوردهای دو دهه و تقلا برای توسعه و پیشرفت میباشد. هرچند ناف این دموکراسی و دستاوردهایش را با فساد بستهاند، اما دستاوردهای دو دهۀ گذشته در افغانستان با تلاشهای جهانی، پول هنگفت، پشتکار داخلی و خون هزاران شهید به دست آمده است. بنابرین، رفتن به گذشته و آغاز از نو و پشت پا زدن به همه «ناکامترین» سیاستی است که کمتر از یک قرن میشود در سپهر سیاست کشور جای خوش کرده و حالا نیز زمزمههایش در نشستهای سیاسی و محفلهای قدرتخواهی به گوش میرسد.
رهبران سیاسی افغانستان شاید با سیاستهای غنی موافق نباشند، شاید او را مانع صلح صلح بدانند و برای آوردن صلح در این کشور جنگزده تلاش کنند، اما نباید زمزمۀ ادارۀ موقت را سر دهند. آنان نباید افغانستان را بیست سال به عقب برگردانند و همۀ تلاشها، زحمات و پول صرفشده در این کشور را نادیده بگیرند. ادارۀ موقت راهحل سیاسی در افغانستان نیست؛ بلکه عقبنشینی و رفتن به گذشته است. صادق زیباکلام، نویسنده و سیاستپژوه ایرانی میگوید که فکر و اندیشۀ انسداد همیشه در شرق وجود داشته است. در حکومتهای اروپایی انسداد و گسست وجود ندارد، اما در شرق انسداد و گسست پیوسته وجود دارد. افغانستان را شاید بهترین نمونۀ این مورد دانست که پس از بیست سال تقلا برای توسعه و پیشرفت، رهبران این کشور میخواهند دوباره به عقب برگردند و این چرخۀ باطل و واهی را تکرار کنند؛ چرخۀ دایرهواری که پس از مدتی افغانستان را دوباره به نقطۀ صفر خواهد رساند.