زن چادری پوش

خانواده‌های قربانیان جنگ در انتظار برقراری صلح هستند

از دروۀ جهاد تا جنگ‌های تنظیمی داخلی و اینک در ادامۀ نبردهای خونین طالبان در سوگ عزیزانی از دست رفته‌اش اشک می‌ریزد؛ قامت خمیده و چین و چروک پیشانی او حکایت از روزگار سیاه و دوران تلخی دارد که کاخ اُمید او را ویران کرده است. نامش سهیلا است و در پی ظلم و فشار گروه طالبان از ولسوالی «یمگان» بدخشان به شهر فیض‌آباد، مرکز این ولایت آواره شده است. خانم سهیلا با دختر و داماد‌ش در گوشه‌یی از این شهر با آه و ناله روز و شب را سپری می‌کند؛ ناله‌هایی که در فراق شوهر، دختر، پسر و دامادش سر می‌زنند.

خانم سهیلا می‌گوید که شوهرش را مجاهدین، پسرش را حکومت و داماد‌ش را گروه طالبان کشته‌اند. حالا او مانده و تنها یک دختر و داماد دیگرش. بغض گلویش را گرفته است و به سختی می‌تواند سخن بزند. سهیلا می‌گوید که پس از کشته شدن شوهرش در زمان رژیم مجاهدین سرپرستی کودکانش را بر عهده گرفته تا این ‌که دخترانش بزرگ شدند و به خانۀ شوهر رفتند. شوهر یکی از دخترانش را طالبان کشتند و بار سنگین نواسه‌ها بر دوش سهیلا افتاده است.

سهیلا با چشم‌های پر از اشک و گلوی پر از بغض می‌افزاید: «دخترم بیوه ماند و مریض شد، گدایی کردم تا دخترم را تداوی کنم، دخترم را به ملا بردم تا ملایی کنم، اما هیچ چاره پیدا نشد، دخترم دیوانه شد و مُرد! اولادهای بی‌سرنوشت او به مه ماند، چه کنم؟! نی از مجاهد خیر دیدم نی از دولت و نی از طالب.»

خورشید بخت سهیلا سه دهه پیش غروب کرده و آسمان اقبالش تیره و تاریک گشته است، برف پیری از سر و رویش می‌بارد و شدت گریه اختیار سخن گفتن را از او می‌گیرد.

حبیبه، دختر سهیلا که 25 بهار زنده‌گی را در سایۀ اندوه مادرش سپری کرده است، می‌گوید که در پی فشار و تهدید گروه طالبان به شهر فیض‌آباد آواره شده‌اند و همراه با مادرش از طریق «کالاشویی» مخارج زنده‌گی‌شان را تأمین می‌کنند. حبیبه که شریک غم‌های مادر سال‌خورده‌اش است، سال‌های درازی را طعم تلخ جنگ را چشیده است و آرزو دارد که روزی صلح برقرار شود تا بتوانند دوباره به خانه برگردند.

حبیبه می‌گوید که به اندازۀ کافی رنج روزگار و دشواری‌های زنده‌گی را تجربه کرده است و انتظار دارد که تلاش‌های جامعۀ جهانی، حکومت افغانستان و نیایش مردم افغانستان کارساز واقع شود و گروه طالبان از جنگ دست بردارند و خشونت‌های خونینی که سال‌هاست او و مادرش را بر گلیم غم نشانده است، پایان یابد. از حبیبه دربارۀ صلح می‌پرسم؛ با آن که دغدغۀ اصلی او گرسنه‌گی و در بدری و بی‌چاره‌گی است و از حقوق بشری و دموکراسی و حقوق زن چیزی نمی‌داند، اما می‌گوید که هیچ چیزی برایش با اهمیت‌تر از پایان جنگ در کشور نیست. خانم حبیبه می‌افزاید که گروه طالبان باید به خواست عمومی مردم افغانستان و آه و نالۀ پدران و مادران داغدار در سوگ فرزندان‌شان احترام بگذارند و به این جنگ ویران‌گر نقطۀ پایان بگذارند. تا به گفتۀ او، نسل آیندۀ کشور مانند او و مادرش روزگار سیاه نگون‌بختی را به تجربه نکنند.

حبیبه آرزو دارد که صلح پایدار در کشور تأمین شود و او بتواند همراه با کودکان یتیم‌ و مادر پیچه‌سفیدش به ولسوالی یمگان بدخشان برگردند؛ جایی که اکنون محل تجمع طالبان است و این خانواده جایدادشان را ترک کردند و به شهر فیض‌آباد آواره شدند.

همانند سهیلا و حبیبه، صدها زن بی‌سرپرست و بی‌خانۀ دیگر در شهر فیض‌آباد حضور دارند. زنانی که از ولسوالی‌های این ولایت به دلیل ادامۀ جنگ و حضور طالبان آواره شده‌اند. این زنان با آن که آرزوی برقراری صلح را دارند، اما ابهام در روند گفت‌وگوهای صلح و خطر تشدید ناامنی‌ها آنان را پیش از هر زمان دیگر نگران ساخته است.

شماری از فعالان حقوق زن در بدخشان نیز با اظهار نگرانی از سرنوشت نا روشن گفت‌وگوهای صلح می‌گویند که آنان نسبت به چگونه‌گی نتیجۀ این روند بی‌باورند؛ زیرا به گفتۀ آنان، با وجود از خود گذری‌های حکومت و تلاش‌های جامعۀ جهانی، گروه طالبان تا هنوز به قطع خشونت‌ها تمکین نکرده‌اند.

از سوی هم، قوانین سخت‌گیرانۀ طالبان و پا فشاری این گروه بر سرِ مدعیات‌شان در روند گفت‌وگوهای صلح روی ایجاد امارت اسلامی، زنان را نسبت به وضع محدویت‌های سنگین و ممنوعیت‌های دوران حاکمیت طالبان نگران ساخته است. شبنم شهریار، یکی از فعالان حقوق زن در بدخشان می‌گوید که او نگران به معامله گرفتن حقوق و آزادی‌های اساسی زنان در روند گفت‌وگوهای صلح است. خانم شهریار می‌افزاید: «شخصاً خودم نگران هستم، چون چیزی را که ما می‌خواهیم آنان نمی‌پذیرند؛ وقتی که آنان نمی‌پذیرند واقعا مایۀ نگرانی است چون شاید دیگر بیرون رفته نتوانم، وظیفه رفته نتوانم، با دوستانم دیده نتوانم و به سفر هم رفته نتوانم در حالی که هم‌اکنون به تنهایی هرجایی که خواسته باشم می‌توانم سفر کنم.»

از سویی هم، جرگۀ مشورتی صلح روز گذشته ضمن این‌که بر رهایی 400 تن از زندانیان گروه طالبان رای مثبت داد، شرکت‌کننده‌گان این جرگه تأکید کردند که نظام جمهوری، ارزش‌های دموکراتیک، حقوق بشری و حقوق زنان باید در روند گفت‌وگوهای صلح بین‌الافغانی حفظ شوند. نهادهای مدافع حقوق بشری و آزادی بیان نیز با اظهار نگرانی از رهایی زندانیان خطرناک گروه طالبان می‌گویند که باید در روند صلح و آزادسازی زندانیان طالبان به قربانیان جنگ و خشونت‌ها توجه شود و عدالت را فدای صلح نکنند.

حکومت افغانستان اما می‌گوید که تصمیم رهایی زندانیان گروه طالبان بر بنیاد فهرست ارایه شده از سوی این گروه برای ختم جنگ در افغانستان است؛ زیرا به گفتۀ رییس‌جمهوری غنی، گروه طالبان می‌گویند که پس از رهایی همۀ زندانیان آنان که شامل فهرست است، در درازای سه روز روند گفت‌وگوهای صلح را با حکومت افغانستان آغاز می‌کنند.

فعالان حقوق زن و نهادهای حقوق بشری در بدخشان می‌گویند که آنان به چیزی کم‌تر از صلح عادلانه با ثبات و دوام‌داری که در آن حقوق زنان و ارزش‌های حقوق بشری درنظر گرفته شود، راضی نیستند. حفظ ارزش‌های دموکراتیک و حقوق بشری، قانون اساسی، ‌آزادی بیان، حقوق زنان و دست‌رسی قربانیان اصلی خشونت به عدالت از عمده‌ترین خواست‌های زنان بدخشان است که آنان را نسبت به از دست رفتن این ارزش‌ها با توجه به عدم حضور حکومت افغانستان در متن گفت‌وگوهای صلح، نگران ساخته است.

عارفه نوید، مسوول کمیسیون حقوق بشر در بدخشان با آن‌ که ابهام در روند  گفت‌وگوهای صلح و نا دیده گرفتن حکومت افغانستان را در این روند نگران‌کننده می‌خواند، اما می‌گوید که صلح نیاز اساسی جامعۀ افغانستان است و هر گونه تلاش در این امر قابل حمایت است. خانم نوید، می افزاید که آنان خواهان صلحی هستند که در آن عدالت رعایت شود و حقوق زنان و آزادی بیان در آن قربانی نشود.

موجودیت عالمی از ابهامات در روند گفت‌وگوهای صلح، عدم حضور نهادهای مدنی، رسانه‌ها، زنان، جریان‌های سیاسی، حکومت و در کل مردم افغانستان در این روند سبب شده است تا شهروندان کشور نسبت به آیندۀ روند صلح خوش‌بینی چندانی نداشته باشند. در میان موجی از نگرانی‌های فعالان مدنی، حقوق زن و حقوق بشر، زنان جنگ‌دیده‌یی که طی این همه سال‌ها قربانی نبردهای خونین شده‌اند و عزیزان‌شان را از دست داده و آواره شده‌اند، در انتظار صلح واقعی به سر می‌برند.

حبیبه با مادرش سهیلا که یک عمر تمام را در ماتم‌داری عزیزان از دست رفتۀشان سپری کرده‌اند و هنوز که هنوز است در آواره‌گی و در‌به‌دری به سر می‌برند، می‌گوید که آرزوی استقرار صلح و بازگشت به خانه و کاشانۀشان را دارند. خانم حبیبه می‌افزاید: «ما به طرف دولت آمدیم، امید‌واریم که صلح کنند؛ روز و حال ما را ببین که در چه وضعیتی هستیم؛ اول از خدا و دوم از حکومت و طالبان آرزو داریم که ما را از این بیش رنج ندهند، صلح کنند تا ما به خانه‌های‌مان برگردیم و مالک ملک و دارایی خودمان باشیم؛ این‌جا مهاجر هستیم تا چه وقت پشت دروازه‌های مردم بگردیم، آرزو داریم که صلح شود و به خانه‌های خود برگردیم.» این تنها حبیبه و مادرش نیست که داغ جنگ‌ها را دیده‌اند و اکنون خواهان صلح هستند، بلکه هستند هزاران بیوه‌زن و مادران داغ‌دیدۀ دیگری که خواهان برقراری صلح هستند.

هرچند تلاش‌های حکومت افغانستان و جامعۀ جهانی برای عملی‌سازی متن موافقت‌نامۀ امریکا و گروه طالبان ادامه دارد تا هنوز اما به استثنای رهایی زندانیان طالبان و خروج سربازان امریکایی هیچ‌گونه تغییری در سیاست طالبان رونما نشده است و همه‌روزه دامنۀ خشونت‌ها گسترده‌تر می‌شود.

از سویی هم، هنوز مشخص نیست که با رهایی 400 زندانی خطرناک گروه طالبان بر بنیاد فیصلۀ جرگۀ بزرگ مشورتی صلح، این گروه به قطع خشونت‌ها و گفت‌وگوی مستقیم با حکومت افغانستان آماده می‌شوند و یا خیر؟ گذشت زمان به این پرسش پاسخ خواهد داد، اما غم و رنج داغ‌دیده‌گان جبران‌پذیر نخواهد بود.