داغ فرزندی که فراموش نمیشود؛ خودکُشی نافرجام پدر یکی از جان باختهگان رویداد مرزی ایران
حدود سه ماه پس از وقوع رویداد هولناک و تکاندهندۀ غرق شدن کارجویان افغانستان در مرز با ایران، غروب هر شبِ شهرکِ «مجاهدین» در هرات با ناله و فریادهای پیهم مادر دردمندی به شب میرسد؛ نالههایی که از عمق حنجرۀ این مادر از داغ فرزند جوانش سر میدهند .ضجههایی که تا دور دستها دلِ سنگ را به درد میآورد و تنها بیهوشی کامل مادر عبدالباری است که صدای نالههای او را قطع میکند.
در دوازدهم ثور سال روان عبدالباری نوزده ساله، تنها نانآور خانوادهاش با حدود پنجاه کارجوی دیگر کشور از هرات عازم سفری بیبازگشت به ایران شد. او و همراهانش پس از عبور از «دهانۀ ذوالفقار» از سوی مرزبانان ایرانی بازداشت شدند. این شهروندان افغانستان پس از تحمل چند ساعت شکنجه وادار شدند تا وارد آبهای خروشان رودخانۀ مرزی میان دو کشور شوند؛ رویدادی که منجر به جان باختن عبدالباری و شمار زیادی از همراهانش شد.
رویدادی که شاید مقامهای دو کشور و مردمان دو سرزمین آن را فراموش کردهاند، اما این مادر عبدالباری است که هر شب بغض فروخوردهاش میشکند و غم فراق عبدالباری از حنجره و چشمهایش فریاد میشوند و میبارند. سه ماه پس از این رویداد دردناک برای مصاحبهیی به خانۀ مادر عبدالباری رفتم، هنوز لرزش صدایش قدرت بیان او را ضعیف میسازد و در برابر پرسش من که آیا زندهگی این خانواده به حالت عادی برگشته است یا خیر، میگوید که هیچ مادری نمیتواند با چنین اندوهی کنار بیاید.
مادر عبدالباری میافزاید که سوگ از دست دادن پسر جوان چنان سنگین بوده است که همۀ کمکهای دولتی و مردمی را صرف دارو و درمان بیماریهای خود و شوهرش کرده است، اما درد از دست دادن فرزند جوان را هنوز فراموش نکردهاند.
خودکُشی نافرجام پدر در داغ فرزند جوانش
شوک روبهرو شدن با جسد غرق شدۀ عبدالباری چنان بلایی بر سر مادر، پدر و سایر اعضای خانوادهاش آورده است که پدر به خودکُشی اقدام کرده است و مادر با بیماریهای روحی و روانی دستوپنجه نرم میکند.
مادر عبدالباری میگوید که مدتهاست که شوهرش در فراق پسرش سکوت کرده و قدرت سخن گفتن را از دست داده است. او میافزاید که اقدام پدر عبدالباری برای خودکشی و بریدن گلوی خودش، این خانواده را بار دیگر تا آستانۀ تجربۀ از دست دادن یک عزیز دیگر برده است. به گفتۀ مادر عبدالباری، اگر اقدام به موقع آنان و تلاش داکتران شفاخانۀ مرکزی هرات نبود، شاید سه ماه پس از جان باختن عبدالباری، پدرش نیز به او میپیوست؛ پدری که به دلیل بریدن گلوی خود با چاقو، تنها چند قدم کوتاهی با مرگ فاصله داشت.
هرچند نهادهای دولتی و غیردولتی کمکهای مادی به این خانواده ارایه کردهاند، اما باوجود آن به نظر میرسد که این خانواده هنوزهم فاصلۀ زیادی با بازگشت به زندهگی عادی دارد. زندهگی که اکنون برادر هفده سالۀ عبدالباری با گاری دستیاش، سعی در جبران نبود برادر بزرگش و تأمین نیازهای مالی خانواده دارد. اما به باور مادر عبدالباری، بازگشت به زندهگی عادی برای او و خانوادهاش بدون معرفی و محاکمۀ عاملان قتل فرزندشان، ناممکن است.
او هرچند از حمایت ادارۀ محلی هرات و مردم راضی است، اما میگوید که هیچ اقدامی به جز محاکمۀ عاملان قتل عبدالباری او و خانوادهاش را راضی نمیسازد. تأکید مادر عبدالباری بر تأمین عدالت است.
این درحالی است که در رویداد مرزی «دهانۀ ذوالفقار» در ولسوالی گلران هرات، در مرز میان افغانستان و ایران، دستکم دوازده تن از کارجویان افغانستان جان باختند، هفده تن ناپدید شدند و هفده تن دیگر نجات یافتند. رویدادی که موجی از واکنشها را در داخل و خارج از افغانستان برانگیخت و حکومت افغانستان پس از تحقیق در این مورد، سرپرست وزارت خارجۀ کشور را به ایران اعزام کرد تا با مقامهای این کشور گفتوگو کند. گفتوگوهایی که نه مقامهای ایران را به پذیرش این رویداد وادار کرده است و نه هم نتیجۀ مشخصی برای خانوادههای قربانیان به همراه داشته است.