زندهگی در جنگ و جبهه به روایت دو رفیق و همسنگر
جنگ برای همۀ انسانان دشوارترین لحظهها را رقم میزند و سرنوشت جغرافیا، خاک و افراد را نیز به گونۀ غیرطبیعی تغییر میدهد. سنگرها و سنگرداران در درازنای تاریخ روایتهای شیرین پیروزی و سرگذشتهای تلخ ناکامی را به وجود آوردهاند. جنگ و جبهه برای ملتها و کشورها قهرمانان، الگوها و جنگجویان فراموش ناشدنی را نیز آفریدهاند. مفاهیمی از قبیل جنگ، جبهه، سنگر، سنگردار، قهرمان و مبارز به ارزشهایی بدل شدهاند که با آن کشورها و مردم یک جغرافیا در برابر دشمنان محافظت میشوند. اما رویدادهای جنگ و جبهه در کنار ناامیدی و پیروزی، روایت دیگری از جنس «دوستی و رفاقت» را نیز به ارمغان میآورد. حالت تکرارناشدنی که در وضعیت فوقالعاده حساس جنگی میان سربازان در میدانهای نبرد به وجود میآید. رفاقت و ارزشهایی که در بیرون از سنگر کمتر دیده میشوند.
شماری از سربازان ارتش در یکی از دورترین روستاهای ولایت جوزجان در حال پیشروی در میان درهها و تپهها هستند. این سربازان میگویند که وظیفۀ آنان پس از دفاع از خاک، حفظ جان دوستان و همسنگرانشان است. آنان به این باورند که در جنگ میشود معیار جوانمردی، وفاداری و دوستی را بهتر شناخت و به ارزشهای این مفاهیم پی بُرد.
تورن مسعود و لومری بریدمن رشید محمد دو افسر لوای دوم قول اردوی ۲۰۹ شاهین در شمال کشورند. در حال حاضر هر دو در تشکیل پایگاه ارتش در ولایت جوزجان وظیفه اجرا میکنند. مسعود ۳۰ سال پیش در ولایت پنجشیر زاده شده و همینگونه زادگاه رشید محمد ولایت لغمان است. اما سرنوشت پای این دو افسر را به دورترین روستاهای ولایت جوزجان کشانده است. اکنون هر دو رفیق در نبردهای زیادی باهم یکجا رزمیدهاند.
آنان در یک روز پُر از نگرانی در روستای جنگزدۀ «ترکمنقدوغ» در ولسوالی قوشتپه ولایت جوزجان پیش از رفتن به یک عملیات نظامی به خبرگزاری نشانه در پیوند به ارزشهای دوستی در جنگ و جبهه میگویند که دوستی و رفاقت سربازی و دورۀ عسکری تا پایان عمر فراموش نمیشود. مسعود به این باورست که در میدان نبرد سربازان خاطرههای زندهگی خود را با یکدیگر شریک میسازند و لحظههای خوشی را برای آینده ماندگار میسازند. او میافزاید که پس از حفاظت از خاک، دوستی باارزشترین مفهومی در زمان جنگ است.
تورن مسعود پدر یک پسر دو ساله است. او پنج ماه میشود به خانه نرفته است. مسعود با بیان این مطلب ابراز میدارد که دوستان و همسنگرانش با رفاقت اندوه دوری خانواده را از او میکاهند. به گفتۀ آقای مسعود، در زمان جنگ مفاهیم مانند، قوم، زبان و نژاد از میان میروند و جایشان را دوستی، صمیمت و رفاقت میگیرد. او اضافه میکند: «ما برای همدیگر میرزمیم و خاطرههای خود را تا پایان عمر فراموش نمیکنیم.» مسعود خاطرنشان میسازد که هرگاه دلش برای پسرش تنگ شود، عکس او را به همسنگرانش نشان میدهد و دربارۀ شیرینکاریهای کودکش قصه میکند. این سرباز امیدوار است جنگ هرچه زودتر تمام شود و سربازان به جای نبرد در میان تپهها و روستاهای داخل کشور از مرزهای افغانستان در برابر دشمنان اصلی نگهبانی و پاسداری کنند.
از سوی دیگری، رشید محمد میگوید که در زمان جنگ خانواده در کنار سرباز نیست و نه هم نزدیکانش از احوال او آگاه هستند. بلکه تنها همرزمان و دوستان واقعی در کنار هم هوای یکدیگر را دارند. او نیز مانند تورن مسعود علاوه میکند که بارها در لحظههای سخت جنگی از یکدیگر مواظبت کردهاند. رشید محمد نیز هشت ماه پیش ازدواج کرده و چهار ماه میشود که خانه نرفته است. اما مسعود و رشید چهار سال میشود که در پایگاه ارتش در ولایت جوزجان مصروف اجرای وظیفه هستند.
رشید محمد تأکید میکند که بارها در سنگر در وضعیتهای بغرنج در نبود غذا و آب، لبخند و امید را برای یکدیگر به ارمغان آوردهاند و هیچگاهی یک سرباز نستالژی عسکری را فراموش نمیتواند. به سخن رشید محمد، آنان پس از جنگ با خاطرههای رفاقت زندهگی را در کنار خانوادههایشان ادامه میدهند. این دو افسر ارتش همانند همۀ نظامیان دیگری در نخست خواهان پایان جنگ در کشور هستند و اما در کنان آن به مخالفالن مسلح دولت هُشدار میدهند که تا پایان جنگ در برابر آنان خواهند رزمید.
روایت و سرگذشتهای ناشنیدۀ زیادی از سربازان در دل تپهها و در میان درههای کشور موج میزنند که هنوز مکتوب نشده و سربازان نیز گفتنیهای زیادی دارند و همین که فُرصتی پیش میآید، به گفتار درمیآیند. شمار زیادی از سربازان دوست دارند قصههایشان شنیده شود و مردم از وضعیت بغرنج جنگ در جبهه آگاه شوند.