مذاکرات صلح در دام نخبهگان خودمحور
نویسنده: ابو مسلم خراسانی
نخبهگان خودمحور یک قشر اجتماعی قدرتمند در دولتهای شکننده هستند که منابع قدرت و ثروت را در دست دارند و بخش بزرگی از چرخۀ سیاست و قدرت را میچرخانند. افغانستان به عنوان یک کشور شکننده همواره از سوی نخبهگان خودمحور مدیریت شده و لگام سیاست این کشور به دست این قشر بوده است. خویشخوری، زراندوزی، اندوالبازی، وابستهگی و فساد از بارزترین ویژهگیهای این طیف اجتماعی میباشد.
با این بیان، افغانستان در آستانۀ یکی از مهمترین مذاکرات تاریخ خود قرار دارد. مذاکرات «بینالافغانی» که اکنون گزارشهایی از شکسته شدن بُنبست آن در دوحه دستبهدست میشود، یکی از مهمترین، اساسیترین و در عین حال پیچیدهترین مذاکراتی است که در سطح داخلی و خارجی مهم تلقی میشود و چشم و گوشهای زیادی به آن دوخته شده است تا روزنۀ پایان طولانیترین جنگ افغانستان از مجرا آن شنیده شود.
اما طرفهای درگیر در این جنگ که یک طرف سنگ جمهوریت فسادپیشه را بر سینه میکوبند و دیگری داعیۀ امارت خشونتگستر توحشزا را یدک میکشد، باورمند به پایان جنگ و آوردن صلح در افغانستان نیستند. در هر دو طرفِ این جنگ، نخبهگان خودمحوری که به جز منافع خود فکر دیگری برای مردم و جامعه ندارند، سنگر گرفتهاند تا روزنههای امید برای پایان جنگ در افغانستان را تیره بسازند و شعلههای جنگ را فورانیتر کنند.
هرچند اعضای هیأتهای مذاکرهکنندۀ دولت افغانستان و گروه طالبان در قطر با پادرمیانی وزیر خارجۀ امریکا و دولت قطر بر سر کارشیوۀ مذاکرات صلح به توافق رسیدهاند، اما این توافق در مرکزهای قدرت جمهوریتِ کابل و امارت کویته با بحثهایی روبهرو است و آنان با تأکید بر منفعت خود و خویشخوری و بقای قدرت ظاهراً از این توافق حمایت نمیکنند. عبدالحفیظ منصور، عضو هیأت مذاکرهکنندۀ دولت افغانستان گفته است که جامعۀ جهانی از مذاکرات و توافق هیأتهای مذاکرهکننده حمایت میکند و مرکزهای قدرت دو طرف نیز باید به این توافق تمکین کنند.
نخبهگان خودمحور جمهوریت کابل و امارت کویته بدون فشار جامعۀ جهانی به این توافق تمکین نخواهند کرد. منابع به رسانهها میگویند که هیأت مذاکرهکنندۀ دولت افغانستان به دو اردوگاه تقسیم شدهاند که یکی موافق این توافق 22 مادهیی بر سر کارشیوۀ میباشد و گروه دیگری که گفته میشود به رییسجمهور غنی نزدیک است، از این توافق رضایت ندارد. طالبان هرچند وانمود میکنند که از این توافق حمایت میکنند، اما در مرکز قدرت این گروه در کویته گفتوگوها و نارضایتیها در این زمینه وجود دارد.
محلیگرایی، منفعت شخصی و ماندن در قدرت به بهای جنگ و خونریزی پیشینۀ درازدامنی در تاریخ افغانستان دارد. حالا نیز مذاکرات صلح افغانستان در دام نخبهگان خودمحور جمهوریت و امارت گیر مانده است و آنان بر سر منافع شخصی خود چانهزنی دارند تا منافع بزرگ افغانستان و مردمی که چهل سال است جنگ و ویرانی از گلوی آنان گرفته است. جامعۀ جهانی و کشورهای تأثیرگذار در این روند باید جلو خودمحوریها و زیادهخواهی هر دو طرف را بگیرد و پلۀ ترازوی مذاکرات را به نفع مردم افغانستان رقم بزنند.
مردم افغانستان خواهان قطع جنگ و خونریزی هستند. ناامنیها در مقایسه به هر زمان دیگری افزایش یافته است، اما نخبهگان خودمحور هر دو طرف تأکید بیشتری بر منابع فردی خود دارند تا تأکید بر منافع افغانستان و میلیونها شهروندی که در شرایط اسفبار زندهگی میکنند. همۀ امیدها به مذاکرات بینالافغانی دوخته شده است و این مذاکرات نباید با دیدگاههای شخصی و خودمحوریهای هر دو طرف به بُنبست مواجه شود یا ناکام شود؛ زیرا صلح برای همه اولویت دارد.