نهادینه شدن دموکراسی در جامعۀ گرسنه چه معنایی دارد؟
نویسنده: ابومسلم خراسانی
این روزها صدای دموکراسیخواهی و جمهوریتخواهی در میان نخبهگان قدرت – ثروت و صدای گرسنهگی در میان تودههای مردم بلند و پرآوازه است. تودههای مردم در سایۀ جمهوریت و دموکراسی از گرسنهگی فریاد میزنند و فقر به گونۀ قابل ملاحظهیی افزایش یافته است. چند روز پیش زنی در ولایت غور در زیر چتر جمهوریت، پیش چشم صدها سازمان حقوق بشری و نهاد حمایتکنندۀ زنان جان باخت و در حسرت غذا زیر خاک رفت. همچنان صدها خانوادۀ دیگری در غم نان و نوا دستوپا میزنند و در فقر و گرسنهگی شام را بام میکنند. پرسش اساسی این است که نهادینه شدن دموکراسی در یک جامعۀ گرسنه چه معنایی را افاده میکند؟
در اصل فقرزدایی و توسعۀ انسانی مقدم بر دموکراسی است. رونالد اینگلهارت، پژوهشگر توسعه و جامعهشناس، توسعۀ انسانی را مقدم بر همۀ موارد زندهگی میداند. او باور دارد تا هنگامی که زمینههای توسعۀ انسانی در یک جامعه فراهم نشود، هیچگاهی درخت دموکراسی در آنجا نمو نخواهد کرد. امید به زندهگی، آموزش، تحصیلات و شغل سه مولفۀ توسعۀ انسانی در منظومۀ فکری این اندیشمند توسعهپژوه است. در بستر این سه مولفه است که در واقع دموکراسی زاییده میشود.
در افغانستان هیچ توجه جدی به توسعۀ انسانی نشده و نمیشود. بخش بزرگی از باشندهگان این سرزمین گرسنهاند. با وجود سرازیر شدن کمکهای خارجی در دو دهۀ پسین، فقر به گونۀ قابل توجهی افزایش یافته است. به باور فرامرز تمنا، استاد دانشگاه یکی از دلایل گرسنهگی و وجود فقر در افغانستان بیرون شدن پول توسط نخبهگان قدرت و ثروت از افغانستان است و از سوی دیگر بخشی از پول مردم افغانستان از راههای دیگری نظیر رفتن برای درمان به هند و پاکستان از افغانستان خارج میشود.
دموکراسی در چنین شرایط رقتباری هیچ معنای به آن زن روستایی که از گرسنهگی به تنگ آمده است، ندارد. به مردمی که از هیچ امکانات اولیۀ زندهگی برخوردار نیستند؛ دموکراسی چه معنایی دارد که این روزها عدهیی برایش گلو پاره میکنند؟ در کشوری که غذا نیست، امنیت وجود ندارد، ترس و دلهره به اوج خود رسیده و بزهکاری و کجرویهای اجتماعی از گلوی مردم گرفته است، واقعاً جمهوریت چه معنایی را افتاده میکند؟ جمهوریت مردم «نان» است، دمکراسی مردم امنیت است و در چنین سرزمینی دموکراسی نه تنها رشد نمیکند؛ بلکه خودش به یک معضل اساسی بدل میشود.
در دو دهۀ گذشته نخبهگان سیاسی و روشنفکران کشور با امکاناتی که در دست داشتند، میتوانستند زمینه را برای توسعۀ انسانی، کاهش فقر و نهادینه شدن دموکراسی فراهم بسازند. اما نه تنها این که از لاک هوتلهای شیک و قصرهای مجلل بیرون نشدند؛ بلکه با دزدان هدفمند، حیفومیل پولهای کمک شده به افغانستان و فساد و خویشخوری، دموکراسی را نزد تودههای مردم بیاهمیت ساختند. بخشی از دلایل ناکامی دموکراسی در کشور نخبهگان سیاسی و اجتماعی هستند که با دموکراسی خاک بر چشم مردم پاشیدند، حق مردم را به نام دموکراسی خوردند و زمینۀ هزاران فساد و دغلبازی را در کشور فراهم ساختند.
با این حال، اولویت مردم افغانستان در حال حاضر غذا و امنیت است. دولتمردان کشور نیازهای اولیۀ شهروندان از قبیل غذا، مسکن و امنیت را فراهم نکردند و اکنون داد از دموکراسی و دستاوردهای دو دهۀ اخیر و جمهوریت میزنند. اکثریت مردم در کلانشهرها و روستاهای کشور در برابر چشم نخبهگان قدرت – ثروت به نان میاندیشند. آنان به زنده ماندن، امنیت و پایان جنگ در کشور فکر میکنند. تودۀ بزرگی از مردم در کشور مجال تفکر دربارۀ موضوعهای دیگری مانند جمهوریت و دموکراسی را ندارند. آنان از جنگ؛ از بیخانمانی و از گرسنهگی به تنگ آمدهاند. مردم در گام نخست نان میخواهند سپس به پدیدههای دیگری در مرحلههای بعدی خواهند اندیشید.