
هشت مارچ، فرصتی برای دادخواهی زنان
هرچند «هشت مارچ» روز جهانی زن از روی تصادف نه؛ بلکه در ادامۀ مبارزههای درازمدت زنان جهت دستیابی به حقوقشان به رسمیت شناخته شده و پیام این روز نیز تداوم مبارزههای حقطلبانۀ زنان میباشد، اما به نظر میرسد که گرامیداشت از این روز در افغانستان مسیر انحرافی و خلاف فلسفۀ وجودی آن را میپماید.
هشتم مارچ، روز بینالمللی زنان کارگر است که گرامیداشت از این روز در واقع گرامیداشت از قربانیها، جانفشانیها و تلاشهای پیگیر زنان در راه حق، عدالت و آزادی است. گرامیداشت از این روز اما در افغانستان در انحصار نهادهای دولتی قرار گرفته و همهساله با فرا رسیدن این روز، مسوولان امور از دستاوردهای یکی بر هزاری در زمینۀ حقوق زنان سخن میزنند.
هرچند در این مناسبت افزون بر یادآوری از پیشرفتها و دستاوردها، از چالشها و مشکلات زنان نیز سخن به میان میآید، اما شرایط ناگوار زنان و افزایش خشونتها نشان میدهد که تلاشهای نزدیک به دو دهۀ گذشته در زمینۀ تأمین حقوق زنان و برطرفسازی مشکلات آنان ثمرۀ خوبی در پی نداشته است.
مقامهای حکومتی در این روز از افزایش حضور، فعالیتها و پیشرفتهای زنان در بخشهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سخن میزنند و بر اهمیت حضور زنان در سطوح رهبری و بخشهای مختلف اجرایی تأکید میکنند. فعالان حقوق زن اما از چالشها و مشکلات فرا راه فعالیتهای زنان یادآوری میکنند و خواهان تأمین حقوق و آزادیهای اساسی آنان و برطرفسازی موانع سد راهشان از سوی نهادهای حکومتی و حقوق بشری میشوند.
آن چه اما مهم پنداشته میشود، این است که برای تحقق حقوق زنان در افغانستان به استثنای چند نهاد مدافع حقوق زن، شمار اندک و انگشتشمار فعالان حقوق زن، جنبشها و حرکتهای منسجم، با برنامه و هدفمندی از زنان در افغانستان شکل نگرفته است و به همین دلیل، همهساله روز هشتم مارچ با برگزاری چند همایش تشریفاتی سر در گریبان سکوت غروب میکند.
پیشینۀ تاریخی هشتم مارچ
پشینۀ تاریخی هشتم مارچ «روز جهانی زن» به اعتراضهای زنان کارگر در کارخانههای نساجی در نیویارک امریکا بر میگردد که زنان در سال 1875 میلادی در این اعتراضها خواهان برطرفسازی شرایط بد کاری علیه خود شدند. با آنکه این اعتراضها با برخورد خشونتآمیز پولیس روبهرو شد و شمار زیادی از معترضان زن توسط پولیس مورد لتوکوب قرار گرفتند، اما این حرکت سر آغاز شکلگیری جنبشهای برابریطلبانۀ زنان و همبستهگی آنان شد که سرانجام تحولهای بنیادینی را در راستای تحقق حقوق زنان به میان آورد.
حرکت اعتراضی دیگر زنان کارگر در کارخانههای نساجی امریکا به دنبال افزایش میزان ساعتهای کاری در سال 1907 شکل گرفت. با آنکه این حرکت اعتراضی با برخورد خشونتآمیز پولیس روبهرو شد، اما زنان امریکا سرانجام موفق شدند که در سال 1909 میلادی «هشتم مارچ» را به عنوان روز ملی زنان به ثبت برسانند.
کنگرۀ بینالمللی سوسیالیستها در شهر کپناگهن دنمارک، هشتم مارچ را به عنوان روز بینالمللی مبارزههای زنان تصویب کرد که به تبع آن زمینه برای همبستهگی زنان در سراسر جهان فراهم شد و جنبشهای برابریخواهانۀ زنان در شمار زیادی از کشورهای جهان شکل گرفت و روند دادخواهی از حقوق برابر زنان با مردان سرعت گرفت.
چندی بعد از این اقدام کنگرۀ بینالمللی سوسیالیستها، بیش از یک میلیون زن در برخی از کشورهای اروپایی، آسترالیا، چین و روسیه دست به تظاهرات زدند و خواهان حقوق برابر با مردان، دسترسی به آموزش و بهرهمندی از حق رأی شدند. از مهمترین تحولهای شکلگیری جنبشهای زنان برای برابری، عدالت و آزادی، رویداد آتشسوزی در یکی از کارخانههای نساجی امریکا بود که بیش از 149 زن را به کام مرگ کشاند.
این رویداد جرقۀ بزرگ دیگری بود بر شدت عملکرد همبستهگی زنان تا اینکه سر انجام اعتراض گستردۀ زنان در سراسر جهان در سال 1991 میلادی در برابر شرایط بد کاری زنان صورت گرفت و سیاستهای تبعیضطلبانه محکوم شد. دهۀ 1980 همزمان با شکلگیری جنبشهای فمینیستی که حمایت جریانهای روشنفکری و سازمانهای بینالمللی را به همراه داشت، سبب شد تا همبستهگی لازم میان زنان جهان به هدف تلاش برای تثبیت حقوق برابر زنان با مردان بیشتر شود.
به این وضع، در ادامۀ تلاشهای پیگیر، فریادهای بلند عدالتخواهی، حقطلبی و دادخواهیهای نظاممند، سازمان ملل متحد سال 1975 میلادی را به عنوان سال بینالمللی زنان و به دنبال آن یونسکو در سال 1977 میلادی هشتم مارچ را به عنوان «روز بینالمللی زنان» به رسمیت شناخت و پس از آن گرامیداشت از این روز در سراسر جهان رسمیت پیدا کرد و فرصتی شد برای تداوم حقخواهی و عدالتطلبی زنان.
جای خالی دادخواهی زنان افغانستان در هشتم مارچ
ماهیت گرامیداشت از هشتم مارچ در افغانستان با ماهیت اصلی آن در نقاط دیگر جهان متفاوت است؛ زیرا درک زنان در این کشور به گونۀ منسجم معطوف به حق برابر با مردان نیست و از سوی دیگری، برخورد عاطفی و سنتی مردان با زنان در این روز که تنها با تبریکی و تقدیم یک دستۀ گل به زنان اکتفا میکنند، سبب شده است تا این فرصت دادخواهی به یک برخورد عاطفی در گفتمان اجتماعی و سیاسی بدل شود.
از زمان آغاز برگزاری مناسبتهای هشتم مارچ تا هنوز حتا یک جنبش زنان همانند جنبش زنان کارگر، حقطلب و عدالتخواه برای برابری میان زنان و مردان و مبارزه با ممنوعیتها و محرومیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شکل نگرفته است. اگر حرکتهای در این زمینه وجود داشته، این حرکتها نیز به گونۀ پراکنده صورت گرفته است.
زنان افغانستان از بدو تولد به لحاظ روانی زیر فشارهای جامعۀ بسته و فرهنگ سنتی قرار داشته و تا بزرگسالی این فشارها را تا سرحد فزیکی و عملی آن تجربه میکنند. با این که حکومت افغانستان در تعهدهای بینالمللی و قانونهای نافذ در افغانستان خود را مکلف به رفع تبعیض و خشونت و تأمین حقوق برابر زنان با مردان دانسته است، اما گفتمان غالب مردسالاری در جامعۀ افغانستان سبب شده است که نظامهای سیاسی نیز تداوم بخش فشارهای اجتماعی و فرهنگی بر زنان باشد و تلاشهای نظام برای تأمین حقوق و آزادیهای زنان نتیجۀ آنچنانی نداشته باشد.
از سوی دیگر، حرکتهای دادخوهانۀ زنان به دلیل فقدان بُنمایههای فکری حقطلبی همسو با بقیه زنان جهان و عدم فراگیری آن طی نزدیک به دو دهۀ پسین از عمدهترین عوامل بینتیجه ماندن تحقق حقوق زنان به شمار میرود.
تمرکز تلاشها برای تحقق حقوق زنان از بالا به پایین با برنامههای کوتاهمدت و فاقد دیدگاه راهبردی در شرایطی که میزان آگاهی افراد جامعه نسبت به حقوق مدرن زنان ناچیز است، سبب ناکامی روند دسترسی زنان به حقوق برابر با مردان میشود. افزایش نگرانیها نسبت به از دست رفتن حقوق زنان در روند گفتوگوهای صلح نشان میدهد که دستاوردهای جامعۀ جهانی و حکومت افغانستان در زمینۀ حقوق زنان به دلیل نبود جنبشهای فراگیر اجتماعی از زنان در حمایت از این حقوق تا چه اندازه با خطر جدی روبهرو است.
هماکنون اگر فشار جامعۀ جهانی، نهادهای بینالمللی مدافع حقوق بشر و شماری از جریانهای روشنفکری مردانه نباشد، یک جنبش فراگیر زنانی که ریشه در همۀ گروههای اجتماعی داشته باشد، در حمایت از دستاوردهای دو دهۀ پسین در زمینۀ حقوق زنان وجود ندارد.
فرهنگ تجلیل از هشتم مارچ در افغانستان تنها متمرکز به ارایۀ آمار خشونت علیه زنان و چند تا شعار میانتهی که امکان عملی شدن آن تا پنج درصد هم نمیرود، میباشد. تدام این وضعیت، زنان را از ادامۀ راه راهیان هشتم مارچ در کشورهای دیگر جهان منحرف میسازد. همهساله در هشتم مارچ به جای پرداختن به مشکلات جدی زنان، تبعیض و نابرابریهای اجتماعی و افزایش فشارها و سلطۀ اجتماعی بر زنان، به چند پیام تبریکی و چند وعدۀ میانتهی و اظهار نگرانیهای عاطفی اکتفا میشود که این وضعیت زنان را در جایگاه یک نسل آسیبپذیر، منزوی و نااُمید از همه چیز قرار میدهد.
درست است که در هشتم مارچ از دستاوردها در زمینه حقوق زنان یادآوری شود، اما گیر ماندن در دام بیان اینهمه دستاوردها نباید منجر به خاموشی فریادهای حقطلبانه و قربانی شدن روندهای دادخواهی از حقوق زنان شود.
با وجود اینهمه مصرفها در راستای بهبود وضعیت زنان، آمارها و گزارشهای نشر شده توسط نهادهای مربوطه همهساله نشان میدهد که افغانستان هیچگاهی از پلۀ تاریک وضعیت زنان بیرون نشده است.
مشکل زنان افغانستان تنها خشونتهای فزیکی نیست که در ادارههای دولتی به ثبت میرسد؛ بلکه محرومیتهای گستردهیی است که ریشه در پندارهای جزمی و مردمآبانۀ جامعۀ مسلح و بستۀ ما دارد.
در افغانستان به کار زن در خانه هیچ اهمیتی داده نمیشود، اما در مقابل کار مرد در بیرون از خانه از اهمیت ویژۀ اقتصادی برخوردار پنداشته میشود و مورد تحسین و تقدیر جامعه قرار میگیرد. تصمیمگیرندهگان اصلی مردان هستند و زنان بیشتر فرمانپذیر و تابع مرد خانه میباشند. فضا برای مردان باز است اما برای زنان با عالمی از حجابها و حصارها روبهرو است. به همین ترتیب، میزان حضور زنان در همۀ ردههای تصمیمگیری، رهبری و مدیریت ناچیز است. با چنین وضعیتی آیا ایجاب نمیکند که جنبشهای فراگیر اجتماعی زنان به هدف رهایی از این وضعیت شکل بگیرد؟ زیرا افزون بر موارد یاد شده هماکنون در شمار زیادی از روستاهای زیر حاکمیت دولت بر اساس حکم عرف اجتماعی خانوادههایی هستند که دخترانشان از رفتن به مکتب محروم ساختهاند.
متأسفانه انزوای زنان و خاموشی آنان فرصتهای زیادی را از آنان گرفته است و موقعیتشان را در جامعه آسیب زده است. هنوزهم ساختار مردانۀ دولت و حاکمیت پندارهای مردسالارانه به فرصتکُشیها در زمینۀ تأمین حقوق زنان ادامه میدهند.
دیگر شعارهای عاطفی مردانه برای زنان این که زن مادر است، زن خواهر است، زن همسر است و مواردی از این دست برای بهبود وضعیت زنان و تحقق حقوق آنان راهگشا نیست و ایجاب میکند که زنان با برنامههای مشخصی دیدگاه معطوف به حقوق برابر جنبشهای نظاممند و هدفدار به مننظور دادخواهیهای نظاممند را ایجاد کنند.
