کور گره آغاز مذاکرات صلح در دوحه؛ طالبان از کدام حنفیت سخن میگویند؟
از آغاز مذاکرات مستقیم میان دولت افغانستان و گروه طالبان در دوحه یک ماه سپری شده است. در این مدت اما طرفهای گفتوگوکننده تا هنوز قادر نشدهاند که کارشیوۀ مذاکرات صلح را نهایی بسازند و بُنبست فرا راه آغاز گفتوگوهای صلح را بشکنند.
در کنار سایر دلایلی که هنوز پشت پرده قرار دارند، یکی از عوامل عمدۀ تأخیر درازمدت در آغاز مذاکرات رسمی و نهاییسازی کارشیوۀ آن قرار گرفتن «فقه حفنی» و «توافقنامۀ ایالات متحدۀ امریکا با طالبان» به عنوان مبنای تصمیم گیری و حل اختلافها در جریان مذاکرات میباشد.
پرسش اساسی این است که گروه طالبان از کدام حنفیت سخن میگویند؟ حنفیتی که برخاسته از جریان فکری «دیوبند» میراث شاهولیالله دهلوی و آمیخته با سلفیت است یا حنفیتی که وفادار به میراث اصلی امام ابوحنیفه میباشد؟ رویکرد سختگیرانۀ طالبان و نصمحوری آنان نشان میدهد که خاستگاه اندیشۀ این گروه جریان فکری مذهبی «دیوبند» است که میراثدار اصلی آن شاهولیالله دهلوی میباشد.
اتکا به ظاهر نصوص دینی، فاصله گرفتن از فلسفه، کلام و عرفان اسلامی و ستیز با قرأتهای نوین و مخالفت با نواندیشان دینی از عمدهترین مواردی اند که این جریان فکری را بیشتر به سلفیت نزدیک میکند و بهرهیی از فلسفه، کلام و عرفان اسلامی در این رویکرد مذهبی دیده نمیشود.
نه این که این گروه میراث بزرگ تمدن اسلامی از جمله فلسفه، کلام و عرفان اسلامی را جدی نگرفته و هیچگونه تلاشی برای فهم معاصر از اسلام به خرج ندادهاند؛ بلکه با آنانی که در حوزۀ فکری با رویکردهای نوین دینی میاندیشند، دید مخالف دارند و در بسیاری از موارد همانند سایر نصگرایان، دیگراندیشان را متهم به کژفهمی دینی میکنند و آنان را مورد هجوم قرار میدهند.
تحول دنیای جدید و به تبع آن لزوم نوگرایی در حوزۀ فهم دینی نیز بر این جریان فکری، تحولی را پدید نیاورده و همانگونهیی که دیوبندیها با متفکران اسلامی مانند سید احمدخان هندی، علامه اقبال لاهوری و ابوالاعلای مودودی به دلیل ارایۀ قرأت جدیدی از دین در ستیز بودند، امروزه نیز گروه طالبان با ارایۀ هرگونه قرأت نوگرایانۀ متناسب با روحیۀ دنیا نوین مخالفاند و این امر سبب میشود که این گروه به جای توسل به فرهنگ گفتوگو با ارزشهای برآمده از دل جهان نوین، به خشونت متوسل میشوند و رویکرد «حذف دیگری» را در پیش میگیرند و تنوع فرهنگی را نمیپذیرند.
حنفیتی که طالبان از آن سخن میگویند، حنفیت حذفی و ستیزهجو است. به این معنا که این گروه تعدد فرهنگی و تنوع دیدگاهها را نمیپذیرند، با خوانش معاصری از فهم دینی در ستیزند، در زمینۀ حکومتداری نگاهی از بالا به پایین دارند، از دید این گروه امیر واجب اطاعت است و مردم مکلف به اجرای فرمانها و دستورهای او میباشند.
مرکزهای بزرگ اسلامی ماورای نهر و خراسان کهن که خود را میراثدار اصلی امام ابوحنیفه معرفی میکنند، نوع نگاه آنان نسبت به مذهب حنفی مخالف برداشتی است که طالبان از این مذهب دارند. مذهب حنفی که به مذهب «اهل رأی» مشهور است در کنار نص به عقل به عنوان نیروی متعالی جهت به سامان کردن امور زندهگی اهمیت بیشتری قایل است. کثرت فرهنگی را محترم میپندارد و نوع نگاه پیران این مکتب نسبت به حکومت، سیاست، عدالت و آزادی بسیار نزدیک به روایتهای دنیای معاصر از این پدیدهها میباشد.
ابوالاعلای مودودی از متفکران اسلامی در قرن بیستم، که آرا و افکار امام ابوحنیفه را در زمینۀ دولتداری، آزادی بیان، عدالت و نقد نظام با رویکردهای نوین به مقایسه گرفته است، به این باورست که اندیشۀ امام ابوحنیفه در بسیاری از موارد سنگبنای نظامهای مردمسالار و ارزشهای حقوق بشری میباشد.
این متفکر اسلامی میگوید که امام ابوحنیفه مجازات شخصی را که در برابر یک نظام قانونی بد گفته باشد جایز نمیداند، حتا به گفتۀ او، از دیدگاه امام ابوحنیفه شخصی که بر خلیفه دشنام بگوید و یا قصد کشتن او را داشته باشد، مجازات او جایز نیست؛ مگر این که این شخص قصد شورش مسلحانه و یا برهم زدن صلح را داشته باشد.
یکی از بُنمایههای نظامهای مردمسالار و دموکراتیک نیز «نقد» است. در نظامهای دموکراسی مردم از طریق انتخابات زمامدارانشان را بر میگزینند، برای جلوگیری از استبداد قدرت و یکهسالاری بر چگونهگی کارکرد زمامداران (نقد) میزنند و در صورتی که زمامداران نتوانند مطابق خواست مردم عمل کنند یا به استبداد متوسل شوند و امور حکومت را به درستی مدیریت کرده نتوانند، مردم حق دارند که آنان را (عزل) برکنار کنند.
کارل پوپر، فیلسوف، ریاضیدان و اندیشمند اتریشی – انگلیسی تبار نیز میگوید: «دموکراسی ماهیت سلبی و بازدارندهگی دارد.» به این معنا که دموکراسی پیش از آن که روشی باشد برای گزینش زمامداران، روشی است برای عزل رهبران ناشایست. در مذهب حنفی نیز نقد بر نظام حتا تا مرز دشنام و بدگویی هم در برابر نظام و زمامداران بر بنیاد بررسیهای آقای مودودی مجازاتی در پی ندارد. این سخن بدان معناست که مردم در انتقاد از کارکرد مسوولان باید از آزادی عام و تام برخوردار باشند.
بحث تفکیک قوا که برخاسته از آرای منتسکیو و برآمده از دل دنیای مدرن است نیز در بررسیهای مودودی در پرتو افکار امام ابوحنیفه به بررسی گرفته شده است. از دیدگاه مودودی «به منظور اجرای عدالت باید قوۀ قضایه از قوۀ مقننه جدا باشد.» این نوع نگاه و خوانش فهم دینی میتواند در زمینۀ ایجاد یک حکومت دموکراتیک دینی کمک کند؛ زیرا اگر حکومت را به دموکراتیک و غیردموکراتیک دستهبندی کنیم، با این برداشت از دین و رویکرد مذهب حنفی تولد یک «حکومت دموکراتیک دینی» امر ممدوحی است.
شورش و براندازی نظامهای استبدادی و توتالیتری که در جوامع دموکراتیک از حقوق مردم پنداشته میشود، در آرای امام ابوحنیفه نیز مورد توجه قرار گرفته است. از دیدگاه ابوالاعلای مودودی با آن که بخش بزرگی از اهل حدیث را باور بر این است که مسلمانان میتوانند در برابر حاکم ظالم فریاد برآورند و بر او هر چیزی میخواهند بگویند، اما حقِ براندازی و شورش در برابر این حاکم ظالم را ندارند. عقیدۀ امام ابوحنیفه اما این است که: «اساساً خلافت متکفل ستمکار بیتالمال نادرست و غیرقابل تأیید است و سزاوار آن است که واژگون شود و تکلیف آنانی است که بر ضد آن شورش کنند.» به باور بسیاری از تاریخنویسان امام ابوحنیفه به دلیل همین نوع نگاه نسبت به نظام سیاسی و حاکمان وقت بوده که به زندان افتاده و سرانجام در زندان چشم از جهان فرو بسته است.
گروه طالبان با بخش بزرگی از آثاری که دربارۀ شخصیت، آرا و افکار امام ابوحنیفه در مرکزهای پژوهشی کشورهای آسیای میانه قرار دارند، آشنایی چندانی ندارند؛ زیرا این گروه در زمینۀ کسب معرفت دینی بیشتر منابع عربی را در اختیار دارند. یکی از کسانی که در باب شخصیت امام ابوحنیفه و افکار او تحقیق کرده است، امام علی رحمان، رییس جمهور تاجیکستان است. او مدعی است که در میان علمای اسلامی تنها کسی که برای نخستین بار گفتوگوی فرهنگها و تمدنها را مطرح کرده، امام ابوحنیفه است.
در بخشی از بررسیهای آقای رحمان در کتاب چهرههای ماندهگار آمده است: «امام ابوحنیفه مذهب فقهی را پایهگذاری کرد که رفع نزاع تمدنها را در چهار چوبۀ شرعی تمدن اسلامی آسان گردانید. محض اصل تحملپذیری مذهب حنفی در مسأله گوناگون شکلی فرهنگها و تمدنها خلقهای زیادی را در محور ارزشهای اسلام نگاه داشته، در برابر این توانست که قلمرو نفوذ آن را وسیع گرداند.» از دیدگاه آقای رحمان راز بزرگ و گستردهگی مذهب امام ابوحنیفه توجه به عقلانیت، به روز کردن اندیشۀ دینی مطابق به خواستها و نیازهای زمان، فقه متغیر و باز گذاشتن دروازۀ مذهب برای پذیرش دستاوردها و ارزشهای آیندۀ انسانی، میباشد.
نواندیشان دینی، تعطیل عقلانیت در جهان اسلام را از عمدهترین آفتهایی عنوان میکنند که جوامع اسلامی را از تمدن و فرهنگ پر بار اسلامی در زمینههای فلسفه، کلام و عرفان اسلامی به دور مانده و با فربه شدن قرأت «فقاهتی» چرۀ دیگری از این مکتب، عرضه شده است. مذهب حنفی اما یکی از مذهبهای اسلامی است که حضور پای عقل را در میدان دیانت مهم میپندارد و به مشورت و رأی به عنوان یکی از اصلهای اساسی اسلامی در تصمیمگیری و معاملهها توجه بیشتری دارد.
یکی از موارد مهمی که در زندهگی پیامبر بزرگ اسلام با آن بر میخوریم، این است که او در بسیاری از موارد مربوط به جنگ، معاش و مهمات جنگی مشورت میکرد و پس از آن، خلفای اسلام نیز به این امر اهتمام زیادی داشتند و در قرآن که مهمترین متن دست اول مسلمانان پنداشته میشود، نیز به مشورت تأکید شده است. تا جایی که مشورت پس از قرآن و سنت قرار میگرفت، درست این موضع متعلق به زمان پیامبر بزرگ اسلام بود که در آن هنگام مذهبها و مکتبهای کوچک دروندینی وجود نداشتند.
این که گروه طالبان بر مذهب حنفی پا فشاری دارند، اگر منظورشان حنفیت میراث امام ابوحنیفه باشد، بدون تردید باید به رأی مردم، مشورت و عقل احترام بگذارند و در پرتو آموزههای این مذهب به حل بُنبست کنونی مذاکرات صلح و جنگ موجود در افغانستان اقدام کنند. افزون بر این، بر بیناد آموزههای مذهب حنفی باید به خواست مردم در زمینۀ شکلگیری نظام سیاسی مبتنی بر رضایت و ارادۀ مردم، آزادی بیان، تکثر فرهنگی، تنوع دیدگاهها و تعدد رنگها احترام بگذارند؛ در غیر این صورت، حنفیت طالبان با حنفیت امام ابوحنیفه بیگانه است و هیچگونه پیوندی ندارد.