
آدمبرفی به روایت آدمها
زندهگی و فرهنگ در کنار هم ارزش، رفتار، دیدگاه و در کل اندیشۀ یک جامعه را میسازند و در صورت توقف این دو پدیده دلخوشیها و باورهای جامعه نیز میایستند. تنها جنگ است که زندهگی، فرهنگ و حافظۀ یک جامعه را نابود میسازد. متأسفانه افغانستان از چهل سال به اینسو با هیولای جنگ دستوپنجه نرم میکند، اما همیشه نماد و نشانههای پویا و فرهنگی یک کشور در زمان جنگ، برگۀ برندهیی است که ذهن شهروندان را درگیر امید، آرزو و آینده میسازد.
ساخت آدمبرفی نیز جزو از نمادهای فرهنگی کشور است که بدون شک تکرار برف در واقعیت تکرار زندهگی گیاهان و تکرار آرزوی آدمهاست. برف در کنار امید به زندهگی با ذهن و فکر آدمها نیز سروکار دارد. هر سال در فصل زمستان با بارش برف در شمال و شمالشرق کشور که از فاریاب شروع تا بدخشان را در برمیگیرد، نه تنها کشاورزان؛ بلکه تودههای دیگر مردم به ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان نیز خوشحال میشوند. بازیهای زمستانی مانند برفبازی، پلخمانبازی، ساخت آدمبرفی و یخمالک جزو از فرهنگ اجتماعی مردم افغانستان شده است که در سالهای اخیر، بیشتر شهروندان خسته از جنگ نخستین بارش سنگین برف را با ساخت آدمبرفی جشن میگیرند.
کاکا عظیمالله، ۶۸ ساله باشندۀ شهر شبرغان در پیوند به بازیهای فرهنگی – زمستانی به خبرگزاری نشانه میگوید که آنان حتا پنجاه سال پیش نیز در کنار پلخمانبازی، آدمبرفی میساختند. او اعتقاد دارد که دوام تندیس آدم برفی به معنای سال پُر برکت است. او میگوید: «اگر آدمبرفی زود آب شود، فصل چندان خوبی را در پیشرو نخواهیم داشت.» کاکا عظیمالله علاوه میکند که در گذشته زمستانهای سرد و پُر برفی را شاهد بوده است. او میافزاید که در گذشته حتا تا یک هفته جوانان مصروف بازیهای زمستانی میبودند. کاکا عظیم خوشحال است که اکنون میبیند نوجوانان هنوزهم علاقهمند بازیهای فرهنگی – زمستانی از جمله ساخت آدمبرفی هستند.
به دلیل نبود پژوهش و تحلیل جامع در تاریخ فرهنگی کشور از چگونهگی و پیشینۀ بازیهای فرهنگی – زمستانی چیز زیادی تدوین نیافته، اما بنابر روایتهای تاریخی و یا هم از طریق نمایش عکسها دیده میشود که بازیهای زمستانی جزو از فرهنگ همۀ کشورهای آسیای میانه، ایران و افغانستان است.
در همینحال، نورالله امیری، باشندۀ ولایت فاریاب که ۴۰ سال عمر دارد به این باورست که برف پیامآور صلح و پاکی است. او توضیح میدهد که برف چهرۀ زشت زمین را میپوشاند و آدمها را به پاکاندیشی وادار میکند. آقای امیری آموزگار است. این باشندۀ جوزجان میگوید که او همهساله با بارش نخستین برف زمستانی با دو پسر و یک دخترش در صحن حویلیشان آدمبرفی میسازند. آقای نورالله با ابراز این مطلب میگوید که آنان در کنار برف از زردک، زغال و دستمال نیز برای ساخت آدمبرفی کار میگیرند. او تأکید میکند که آنان آدمبرفی را به امید سال خوب و پُر حاصل با نهایت احتیاط و ظرافت میسازند. به گفتۀ آقای امیری، او با ساخت آدمبرفی فرزندانش را خوشحال میسازد.
از سوی دیگر، سروش نوجوان شانزده ساله است که با دوستان همسنوسالش در شبرغان یک پیکر آدمبرفی را ساختهاند. او میگوید که برای ساخت این آدمبرفی یک ساعت زحمت کشیدهاند. کلاهش را به یکی از قهرمانان سریالهای ترکی نسبت میدهد و زردک را نیز از آشپزخانۀشان آورده است. سروش با نهایت خوشحالی تشریح میکند که در شهر شبرغان یکی از خوبترین آدمبرفیها را ساختهاند. به سخن او، بچههای کوچۀشان همهساله آدمبرفی میسازند. او میگوید که خانوادههایشان نیز با این کارشان مخالفت نمیکنند، اما سروش دربارۀ فلسفۀ فرهنگی و تاریخ آدمبرفی چیزی نمیداند. آنان نام آدمبرفیشان را «بابۀ برفی» گذاشتهاند.
در حالی از سالهای دور ساخت پیکر آدمبرفی در مرکز، شمال، غرب و شمالشرق کشور به شکل پراکندهیی جریان دارد که همهساله در جغرافیای همسایۀ غربی افغانستان و آسیای میانه، برنامۀ زمستانی زیر عنوان «جشنوارۀ آدمبرفی» از سوی دولتها برگزار میشود. چیزی که هنوز در افغانستان به گونۀ رسمی اتفاق نیفتاده است، اما شهروندان کشور هنوز هم ساخت آدمبرفی را جزو از فرهنگ پویای این سرزمین میدانند.

افغانستان، جنگ، سیاست و جامعه

نگاه جامعهشناختی به یک سونامی خاموش

کرونا، زنانِ شاغل و استقلال شکنندۀ مالی
