«آیندۀ اسلام» ما به کجا میرویم؟
نویسنده: یحیی خیراندیش
اندکی پیشتر از حملههای پیچیده و مرگبار بر برجهای تجارت جهانی در قلب امریکا، سامول هانتینگتون، متخصص علوم سیاسی مشهور امریکایی در سال 1373 خورشیدی نظریۀ معروف «برخورد تمدنها» را مطرح کرد و گفت که «لبههای اسلام خونین است.» تا آن زمان اسلام و مسلمانان نزد غربیها چندان مورد بحث نبودند و کمتر به این کتلۀ تمدنی توجه میشد. وقتی چند سال بعد اسامه بن لادن با چهارده فرد انتحاری جهان را به شوک فرو برد، نظریۀ برخورد تمدنها مقبولیت و گستردهگی بیشتری پیدا کرد و خطر اسلام برای تمدن غرب را برجسته کرد. خطری که پیش از این توسط چیزفهمان نظیر برناردلویس، فیلسوف بریتانیایی مطرح شده بود. نظریۀ برخورد تمدنها بیشتر تأکید بر تضاد و برخورد تمدن اسلام و غرب داشت و این امر را پیشبینی کرده بود.
در این مقطع تاریخی تبلیغات رسانهیی و سیاستهای غرب که در رأس آن امریکا قرار دارد، تصویر خاصی از اسلام در ذهن اروپاییها و امریکاییها گذاشت. تصویری که ادوارد سعید، منتقد نامآشنای امریکایی – فلسطینی از آن به عنوان «اسلام رسانهها» یاد میکند و از این روزنه به سیاستهای جهان غرب به ویژه سیاست مغرضانه و کینهتوزانه رسانهیی غرب بر مسلمانان انگشت انتقاد میگذارد. کتاب آیندۀ اسلام، نوشتۀ آقای جان اسپوزیتو، اسلامشناس و استاد دانشگاه جورجتاون امریکا دربارۀ همین رابطۀ تنشآلود و تیرۀ غرب – اسلام و آیندهپژوهی نقش مسلمانان در دنیای مدرن است. دنیایی که اکنون دهکدۀ جهانی خوانده میشود و اتفاقات کوچک برآیند و عواقب فرامنطقهیی دارد.
این کتاب بر پایۀ آمار نظرسنجیها انجام شده و توسط موسسۀ «گالوپ»، نقل قولهای مستقم، فهم نویسنده از اسلام و اندیشمند مسلمان نوشته شده است. به باور نگارنده، این سطور آمارهای این کتاب خواندنی و جذاب هستند. اسپوزیتو، نگاه خوشبینانه و محتاطمحور نسبت به آیندۀ مسلمانان در دنیای جدید به ویژه در تمدن غرب دارد. او میگوید که «اسلام و مسلمانان بازیگران مهمی در تاریخ جهانند. آنان بخشی از موزاییک جوامع اروپا و امریکا را تشکیل میدهند و باید خواست و حرف آنان شنیده شود که مسلمانان چه میخواهند و ما چه میخواهیم» باید این خصوص گفتوگو کنیم، دیدگاهها را بشنویم و به خواستههای معقول و مستدل همدیگر تمکین کنیم. بدون این گفتوگو نمیتوانیم در این دنیا زندهگی کنیم.
رشد اسلامهراسی و به تعقیب آن اصولگرایی اسلامی پس از دهۀ هشاد قرن بیستم، غربستیزی و اسلامهراسی در دو قطب؛ فاصلۀ شرق و غرب را افزایش داده است. جان استوزیتو باور دارد که عدم فهم درست از اسلام باعث رشد اسلامهراسی در غرب شده است. نگارنده این سطور در مقالۀ «غربستیزی در افغانستان» نیز تأکید کرده بود که غربستیزی نتیجۀ عدم فهم درست ما از غرب است. همان طوری که نافهمی از اسلام سبب رشد اسلامهراسی در غرب شده، فقدان اطلاعات دربارۀ غرب ما را نیز به بیماری غربستیزی مصاب کرده است. پیشنهاد جان این است که باید خواست آنان و خواست ما نسبت به یک دیگر درک شود و این میتواند رابطههای تیرۀ مسلمان – غرب را تنشزدایی کند و پارهگیها را رفو کند. به قولی عدم درک درست از همدیگر فراخنایی این پارهگی را بیشتر کرده است.
از سوی هم، ما کمتر دربارۀ نحوۀ تفکر، زندهگی، چالشها و فرصتهای مسلمانان ساکن در اروپا و امریکا اطلاعات داریم. اغلب دانش ما دربارۀ آنان سطحی و اندک است. یکی از جنبههای برجستۀ کتاب «آیندۀ اسلام» تصویر نزدیک و دادههای دست اول از زندهگی، تفکر، فرصتها و چالشهای مسلمانان در غرب است. آنان چگونه فکر میکنند؟ شرایط زندهگیشان چگونه است؟ آیندۀ آنان و ایمانشان چگونه میشود و یک پرسش جاندار این که آیا مسلمانان شهروندان قابل اعتماد به کشورهای اروپایی و امریکایی هستند و یا خیر؟ از این نگاه «آیندۀ اسلام» مسیر ما که زیر چتر تمدنی به نام اسلام، فرض بر این که تمدنی به نام اسلام وجود دارد را ترسیم کرده است و جذابیت و اهمیتش برای ما برجسته میشود.
خوانش این کتاب به کسانی که حس شرقی بودن را دارند و بحث هویت در کانون ارزشهای آنان قرار دارد، توصیه میشود. در نگاه کلیتر، این کتاب نه تنها دربارۀ مسلمانان غرب؛ بلکه دربارۀ آیندۀ همۀ ما مسلمانان است که در کشورهای خشونتخیز و پُرمنازعۀ کشورهای اسلامی زندهگی میکنیم. این کتاب توسط مهدی امینی، مترجم ایرانی برگردان شده و توسط نشر «ثالث» در تهران به چاپ رسیده و یکی از منابع دست اول در خصوص فهم آیندۀ مسلمانان در جهان است.
در روزگاری که خشونت زندهگی مسلمانان را فراچنگ گرفته و افراطیت دینی زمانهها و زمینهها را از مردم گرفته است، نگاهی به دادۀ این کتاب شاید رگههایی از امیدواری را در ضمیر ما به وجود بیاورد. آیندۀ اسلام به کجا میکشد و ما مسلمانان چگونه میتوانیم از چرخۀ خشونت و افراطیت و توحش بیرون شویم؟
تحلیلهای بیشتر را اینجا بخوانید!