بایدن برای خروج از افغانستان نخست باید مشکل غنی را حل کند
نویسنده: الیز لابوت/ فارن پالیسی
ترجمه: عبدالجلیل سروش
در شمار بحرانهایی که جو بایدن، رییس جمهور امریکا در داخل و بیرون امریکا با آن روبرو است، افغانستان در صدر فهرست اولویتهای او قرار ندارد. اما ضربالاجل خروج تمام نیروهای امریکایی از افغانستان که بخشی از توافقنامۀ سال گذشته بین ادارۀ رییس جمهور ترمپ و طالبان در دوحه به شمار میرود، ادارۀ بایدن را مجبور خواهد کرد که در مورد میراث جنگ 20 سالۀ امریکا در افغانستان تصمیم بگیرد.
با توجه به تعهد آقای بایدن، مبنی بر ضرورت ختم طولانیترین جنگ امریکا در افغانستان، مساله این نیست که آیا او نیروهای امریکایی را از افغانستان بیرون خواهد کرد یا خیر؟ بلکه پرسش این است که آقای بایدن چگونه برنامۀ خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را به شکلی که دستاوردهای 19 سال گذشتۀ این کشور حفظ شود و اطمینان حاصل شود که دهها قربانی امریکا در افغانستان بیهوده نبوده است، عملی میکند.
مشکل این است که واشنگتن بین دو جنبش منفور گیر مانده است. از یک سو طالبان که یک سال گذشته را با خشونت سپری کرده و درسطح ملی به شدت مورد انزجار قرار گرفته است، در سوی دیگر ادارۀ غنی که شدیدا مورد تنفر مردم قرار دارد. اکثر مقامهای رسمی افغانستان و امریکا به این باور هستند که توانایی طالبان برای دوام شورش و خشونت در افغانستان عمدتن از رهبری بد اشرف غنی ناشی شده است. رییس جمهور غنی نشان داده که او برای دست یافتن به توافق صلحی که ممکن است او را از قدرت دور کند، علاقۀ چندانی ندارد.
توافقنامۀ ماه فیبروری 2020 که از ادارۀ پیشین امریکا به آقای بایدن به میراث رسیده، مانع فوری فراروی ادارۀ آقای بایدن خواهد بود. توافقنامهیی که به خواست رییس جمهور ترمپ، پس ازگفتوگوهای طولانی، میان زلمی خلیلزاد، نمایندۀ پیشین و فعلی وزارت خارجۀ امریکا برای صلح افغانستان با طالبان در قطر به امضا رسید. این توافقنامه بسیار خوشبینانه بود و عمیقن روی یافتن یک نقطۀ پایان برای دو دهه حضور امریکا در افغانستان تمرکز کرده بود. زیر فشار شدید رییس جمهور ترمپ، مبنی بر خروج سریع سربازان امریکایی از افغانستان، خلیلزاد در این توافقنامه نمیتوانست تضمینهای محکمی برای حفظ دموکراسی، حقوق بشر و حقوق زنان در افغانستان حاصل کند.
در توافقنامۀ دوحه هیچ موردی در باب آتشبس درافغانستان مطرح نشده است و طالبان نیز تعهد صریحی برای کاهش خشونت در این توافقنامه ندارد. از دید طالبان، این گروه هنوز هم درحال جنگ است و در توافقنامۀ دوحه فقط متعهد شده است که با سایر طرفهای سیاسی در افغانستان وارد گفتوگو شود. این توافقنامه از دید مردم افغانستان سوء نیتی تلقی میشود و طالبان را نیز متقاعد کرده است که امریکا برای خروج از افغانستان عجله دارد. روایتی که از سوی این گروه« پیروزی بر علیۀ تجاوز امریکا» تلقی شده و باعث شده است که طالبان با اعتماد در میز گفتوگوهای صلح با دولت افغانستان حاضر شود و موضع انعطاف ناپذیر نیز اتخاذ کند.
تیم امنیتی رییس جمهور بایدن، نسبت به توافقنامۀ دوحه با شک و تردید نگاه میکنند. اعضای این تیم از اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان نیز دل خوشی ندارند. در این بین جک سالیوان، مشاور امنیت ملی آقای بایدن در اولین تماس تیلفونی به همتایش در افغانستان، بیان کرد که دولت جدید امریکا نسبت به چگونهگی عملکرد طالبان با توجه به تعهدات این گروه در توافقنامۀ دوحه از جمله کاهش خشونت و قطع روابط با القاعده، نگاه سخت خواهد داشت. طالبان بخشی زیادی ازحملههای خود بر نیروهای امریکایی را متوقف کردهاند اما بر اساس آنچه که بازرس عمومی وزارت دفاع امریکا عنوان میکند، خشونتها از سوی طالبان در افغانستان ادامه یافته است، این گروه موجی از کشتار هدفمند را در افغانستان روی دست گرفتهاند و روابط خود با القاعده را نیز تاکنون قطع نکردهاند.
اگر قرار باشد طالبان به تعهدات خود عمل کند، خلیلزاد باید پیام واضحی را در میز مذاکره و در میدان جنگ به این گروه بفرستد که بدون قطع خشونت در افغانستان نیروهای امریکایی این کشور را ترک نخواهند کرد. این پیام باید به طالبان وضاحت دهد که نزدیکترین راه برای خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، عملکرد این گروه به تعهدات دوحه خواهد بود.
اما این پیام نباید تنها به جانب طالبان فرستاده شود. واشنگتن اشرف غنی را نیز باید هشدار دهد که تخریب یک توافقنامۀ بینالافغانی صلح که او بیم دارد به ریاست جمهوریاش پایان دهد، قابل تحمل نخواهد بود. هر چند صحبتهای غنی فراتر از تلاش او برای تخریب روند صلح است.
جورج واکر، واقعه نگار و متفکر افغانستان در پروفایل 2016 غنی را تکنوکرات رویایی توصیف کرده است که کتاب«بازسازی دولتهای فروپاشیده» را نوشته اما فقدان مهارتهای سیاسی و نخبهگرایی، او را از حکومت کردن بازداشته است.
غنی با دور کردن هر حامی احتمالی از جمله پارلمان، رهبران جهادی و سیاستمداران غیر پشتون، خود را با چند مشاور از جمله حمدالله محب مشاور شورای امنیت ملی و امرالله صالح معاون نخست ریاست جمهوری، محصور کرده است. این افراد برای جلوگیری از خوی بد او، خود را در برابر خشونتها سپر کردهاند. اعتماد غنی به رهبران دستچین شده که از سیاست محلی افغانستان تعریف وارونه ارایه میکنند، حاکی از آن است که او ایدۀ چندانی برای آنچه در بیرون از قصر ریاست جمهوری میگذرد ندارد. به شمول مفادی که از قراردادهای بزرگ نظامی، نصیب حقلۀ اجرایی اطراف غنی میشود، آنان بیشتر از گذشته در فساد غرق هستند. دخالت همیشهگی اشرف غنی و حلقۀ نزدیکاش در عزل و نصبهای نظامی از جمله جایگزین کردن نظامیان جوانِ باهوش و آموزش دیده با وفاداران بی کفایت که تجربۀ کم نظامی دارند، اعتماد مردم و نیروهای امنیتی را به دستگاه وی از بین برده است.
امریکا چه میتواند انجام دهد؟
ارتش افغانستان، به ویژه نخبهگان نیروهای ویژۀ این کشور که زیردست نیروهای امریکایی آموزش دیدهاند، نقش چشمگیری بر عقب زدن طالبان و سایر گروپهای تروریستی داشتهاند و بین مردم افغانستان نیز از احترام خاصی برخورداراند. واشنگتن افزون بر تعهدات مالی و لوژیستیکی به ارتش افغانستان، این نیروها را باید از از فساد و سوءاستفادۀ سیاسی محافظت کند. این کشور باید از اهرام فشار کمکهای سالانه 4 میلیارد دالر به نیروهای امنیتی افغانستان بیشتر استفاده کند.
جوزف دانفورد، فرماندۀ پیشین و رییس ستاد مشترک ارتش امریکا به این باور است که امریکا باید حداقل نیروهای خود را تا زمانیکه افغانها به یک توافق سیاسی دست مییابند، در این کشور حفظ کند. بعضی دیگر حتی خواستار حفظ تعداد بیشتری از این نیروها هستند. اکثر کارشناسان نظامی، معتقد هستند که بخشی از نیروهای امریکایی در چوکات ماموریت مبارزه با تروریزم، نیاز است در افغانستان باقی بمانند. حفظ این نیروها برای اعمال فشار حداکثری بالای طالبان و سایر گروههای مسلح و نظارت از همسایهگان این کشور، از جمله پاکستان و ایران با توجه به مرکزیت استراتیژیک افغانستان برای امریکا ضروری است.
واشنگتن برای حمایت از دولت ضعیف غنی، نباید به ماندن در افغانستان مجبور شود. ایدۀ دانفورد، مبنی بر حفظ تعدادی از نیروها در افغانستان هرچند از دید تئوریک منطقی است، اما دو طرف صلح افغانستان را برای رسیدن به یک توافق دلسرد میکند. طالبان با توجه به پیروزی این گروه در دوحه و تحرک در میدان جنگ، در حالی که انگیزهیی برای اجرای تعهدات خود ندارد، برای خروج امریکا از افغانستان انتظار میکشد. غنی نیز که توافق بینالافغانی صلح را تهدید وجودی فراروی نقش خود در حکومت میبیند به مانع تراشی فراروی این روند ادامه خواهد داد. ضرورت شکلگیری یک حکومت مشارکتی موقت تا زمان نوشتن قانون اساسی جدید یکی از دلایلی است که غنی با این روند مخالفت میکند.
در حالی که حکومت بایدن به اشرف غنی اطمینان میدهد که واشنگتن بار دیگر یک شریک قابل اعتماد خواهد بود، او را باید متقاعد کند که حلقۀ ائتلاف حکومتی خود را وسیعتر بسازد.
واشنگتن نباید مجبور شود برای حمایت از یک حکومت ضعیف در افغانستان باقی بماند. اگر غنی در روند صلح افغانستان مانع ایجاد کند، واشنگتن ممکن است یک مجتمع دیگری از رهبران سیاسی و طالبان را در یک چوکات جدید سیاسی مثل ساختار “بن” که قابل قبول همه طرفهای افغان باشد، شکل دهد.
ضرورت مداوم افغانستان به میلیونها دالر کمک مالی، آموزش و حمایتهای نظامی امریکا، اهرم فشاری را در اختیار ادارۀ بایدن قرار میدهد که تعداد معدودی از نیروهای امریکایی را برای اطمینان از حفظ ساختار آیندۀ سیاسی افغانستان و رعایت حقوقبشر در این کشور حفظ کند.
طالبان در حالیکه مسوولیت بیشتری را در حکومت خواهند گرفت، به گونۀ بدیهی صحبتهایی را در پیوند به چگونهگی ادارۀ افغانستان از جمله نقش دین درحکومتداری خواهند داشت. این گروه چشم به راه پیاده کردن یک قرائت سختگیرانه در این کشور خواهد بود، قرائتی که در دهۀ 90 از سوی این طالبان در افغانستان تحمیل شده بود، اما ادارۀ بایدن هر حکومتی که در افغانستان شکل خواهد گرفت را باید بقبولاند که این کشور به دهه 1990 بر نخواهد گشت.