
رابطۀ دولت با گروه شورشی؛ چین از طالبان چه میخواهد؟
نویسنده: یحیی خیراندیش
پیشینۀ روابط دولت چین با گروه طالبان به دهۀ هشتاد خورشیدی برمیگردد؛ زمانی که کابل و بزرگشهرهای افغانستان به دست طالبان سقوط کرده بودند. در ابتدا چین از تصرف کابل توسط طالبان خوشنود نبود. دولت چین هراس داشت که شورشیهای اویغور در اتحاد با جنبش اسلامی ترکستان شرقی و گروه طالبان تهدیدهایی را متوجه بیجینگ میسازد.
دولت چین برای رفع این نگرانی با رهبران گروه طالبان ارتباط برقرار کرد. این ارتباط دیرینه تا امروز ادامه دارد. داشتن ارتباط دیرینۀ یک دولت با یک گروه شورشی اما نمیتواند وجود این رابطه را مشروعیت بخشد؛ زیرا رابطههای بیرونی میتوانند گروههای شورشی را در برابر دولتهای مشروع تحریک کنند.
با این حال، برقراری رابطۀ چین با گروه طالبان، دولت افغانستان را متضرر میسازد. دولت چین مکلف است به عنوان همسایۀ افغانستان روابطش را با گروههای شورشی به ویژه طالبان قطع کند. بیجینگ برای رفع نگرانی خود از تحرکهای تروریستی در نوار مرزی کشورش میتواند از دولت افغانستان کمک بگیرد. این امر سبب تقویت روابط مشروع دو دولت میشود و دامنۀ خشونت و هراسافگنی را در منطقه میکاهد.
رابطۀ بیجینگ با گروه طالبان در سالهای نخست حکومت این گروه بر کابل آغاز شد. پس از تلاش رهبران طالبان و دولت چین، گروهی از دیپلماتهای چینی در سال 1378 خورشیدی وارد کابل شد. تردیدی نیست که اسلامآباد سفر این دیپلماتها را تسهیل کرده باشد. این سفر توانست روابط چین با طالبان را تقویت کند.
با گذشت چند ماه از مذاکرۀ دیپلماتهای چینی با رهبران گروه طالبان، پروازها میان کابل و ارومچی، شهر بازرگانی چین آغاز شد. دولت چین با امارت طالبان فعالیتهای اقتصادی را گسترش داد و در سال 1380 پس از حملۀ هوایی القاعده بر امریکا دو طرف تفاهمنامهیی را برای تقویت هرچه بیشتر روابط اقتصادی امضا کردند. این روابط در همین حد خلاصه نمیشود. سفیر چین در اسلامآباد به کمک پاکستان وارد قندهار شد و با ملامحمدعمر، رهبر گروه طالبان ملاقات کرد. غایت این سفر گسترش روابط میان طالبان و دولت چین بود.
با این حال، از دهۀ هشتاد به اینسو چین با گروه طالبان در ارتباط بوده. این رابطه در زمانهای متفاوت نظر به اوضاع سیاسی فرود و نشیبهایی داشته است، اما هیچ گاهی به صورت کامل قطع نشده. روابط چین با گروه طالبان پس از اعلام خروج نیروهای امریکایی از افغانستان در سال 1393 خورشیدی دوباره بهبود یافت.
در سال 1397 خورشیدی دولت چین نمایندهگانش را به روسیه فرستاد تا در نشست بینالافغانی مسکو شرکت کنند. در این جریان نشستهایی میان نمایندهگان گروه طالبان و نمایندهگان دولت چین برگزار شد، بیجینگ اما دربارۀ این نشستها اطلاعاتی بیرون نداده است. حدود پنج تا شش ماه پس از این نشست، چین رسماً رهبران ارشد گروه طالبان را به بیجنیگ دعوت کرد. نمایندهگان باصلاحیت این گروه به شمول ملاعبدالغنی برادر، معاون سیاسی طالبان با مقامهای چینی تبادل نظر کردند. شایان ذکر است که چین و پاکستان تنها دو کشوری به شمار میروند که هیچ گاهی روابط خود را با گروه طالبان قطع نکردهاند.
با این همه، بیجینگ از سرایت خشونت و تروریسم از خاک افغانستان به چین نگران است. حضور جنگجویان اویغور در کنار گروههای افراطی از جمله طالبان، چین را واداشته است که روابطش را با طالبان حفظ کند. اویغورها از ترکتباران مسلمان هستند که در منطقۀ سین کیانگ در ایالات ارومچی چین زندهگی میکنند. دولت چین به شکنجه، کار اجباری و نقض حقوق این اقلیت مذهبی متهم است.
با این حال، گروههای جنگجوی اویغورها در داخل و بیرون از خاک چین بر ضد نظام حاکم در این کشور فعالیت میکنند. این جنگجویان با گروه داعش، طالبان، شبهنظامیان ترکستان شرقی، شبکۀ حقانی و دهها شاخۀ دیگری گروههای شورشی در ارتباط هستند. چین نگران است که اویغوریها در تبانی با گروههای تندرو در منطقه از جمله طالبان خطری را متوجه بیجینگ سازد. دولت چین تصور میکند که داشتن رابطه با طالبان میتواند تهدید فعالیتهای افراطی اویغورها را در منطقه خنثا سازد.
از جانب دیگری، چین همواره به منافع اقتصادی خود میاندیشد. همین اکنون چین یکی از بزرگترین سرمایهگذاران خارجی در افغانستان است. دولت چین میخواهد پروژۀ اقتصادی «ابتکار کمربند و راه» را به داخل افغانستان گسترش دهد. از دید دولت چین، گسترش این پروژه در خاک افغانستان بدون همکاری طالبان ناممکن است. روی همین علتهاست که چین روابطش را با طالبان حفظ کرده است.
از سوی دیگری، طالبان تصور میکنند که رژیم امارتی را دوباره بر افغانستان حاکم خواهند ساخت. از اینرو به باور آنان، امارت طالبانی به حمایتهای بیرونی نیاز دارد. طالبان از سالها به اینسو تلاش دارند که امارت آنان را کشورهای منطقه به رسمیت بشناسند. رهبران طالبان میدانند که دولت چین به عنوان یک غول اقتصادی میتواند آنان را در جنگ علیه دولت افغانستان یاری رساند.
با توجه به منافع دو طرف، دولت چین و رهبران طالبان در پی تقویت و گسترش روابط با همدیگرند. این روابط اما از دید سیاسی جایگاه خوبی ندارد. زیرا طالبان به عنوان یک گروه شورشی شناخته میشود و چین یک دولت مشروع در سطح جهان است. برقراری رابطۀ یک دولت مشروع با یک گروه شورشی میتواند مشروعیت این دولت را زیر پرسش قرار دهد.
از سوی دیگر، تسلط دوبارۀ امارت طالبانی بر کابل ناممکن است. حتا اگر نیروهای نظامی دولت با شکست مواجه شوند و طالبان همۀ افغانستان را تصرف کنند، امارت آنان و نظام تاریک طالبانی در افغانستان جایگاهی نخواهد داشت و دوباره به فروپاشی سوق داده خواهد شد. با توجه به تاریخ گذشته، طالبان در سال 1375 خورشیدی کابل را تصرف کردند، اما حکومت آنان و نظام آنان در برابر خواستهای مردم تاب نیاورد. نظام طالبانی هیچ گاهی به خواست سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم افغانستان مطابقت نداشته و ندارد. سرانجام نیروهای ایتلاف بیناللمی برای دفاع از مردم افغانستان وارد این خاک شدند و طالبان را در سال 1380 خورشیدی به نابودی سوق دادند.
بنابراین، تقویت و گسترش روابط بیجنیگ با گروه طالبان به نفع چین نیست. طالبان از لحاظ فکری و باورهای مذهبی هیچ گاهی با چین دوست و همپیمان نخواهند شد. از سوی دیگر، امارت این گروه نمیتواند بر افغانستان حاکم شود تا منافع چین را در آیندهها تأمین کند. لذا، سرمایهگذاری چین روی طالبان هدر میرود.
روی همین ملحوظ، دولت چین باید با طالبان به عنوان یک گروه شورشی برخورد کند؛ نه در حد یک متحد مشروع. دولت چین باید روابطش را با دولت افغانستان گسترش دهد. زیرا تنها رابطۀ دو دولت مشروع میتواند به سود اقتصادی هردو کشور منجر شود.
تحلیلهای بیشتر را اینجا بخوانید.