
شمال، مقاومتهای مردمی و یک امید
با حملههای گستردۀ طالبان بر ولایتهای شمالی و سقوط پرسشبرانگیز شماری از ولسوالیها، مقاومتهای مردی در ولایتهای شمالی شکل گرفته تا در برابر حملههای طالبان مقاومت کنند و زمینههای عقبزدن طالبان را فراهم سازند. در این رویارویی هزاران تن از فرماندهان جهادی، نیروهای مردمی و بزرگان قومی سلاحهای پدریشان را بر شانه کرده و راهی نبرد با طالبان شدهاند.
هرچند این نیروها در نخست منظم نبودند، اما موثریت آنان زمانی برجسته شد که نگذاشتند مرکز شهرها به دست طالبان سقوط کنند. از سوی دیگر، در کنار نیروهای امنیتی – دفاعی ایستادند تا ثابت سازند که مردم در کنار این نیروها قرار دارند. این ایستادهگی نیروهای مقاومت از یکسو نیروهای دفاعی – امنیتی را تقویت میکند و از سوی دیگر نشان دهد که شمال لقمۀ آماده نیست که طالبان آن را به سادهگی ببلعند.
نیروهای مردمی در شمال و مقاومتهایی که در برابر طالبان شکل گرفته است با وجود نقدها و آسیبهایی که در درازمدت به آن وارد میشود، چند پیام روشن و نقطۀ قوت دارد که برجسته شدن آن میتواند زمینههای فهم این مقاومتها را مهیا سازد و بینش ما را نسبت به آن بگستراند. با وجود چالشها و نبردهایی که در شمال وجود دارد، مقاومتهای مردمی چه پیام مثبتی به آیندۀ افغانستان دارد و از سوی دیگر، نبرد آنان در برابر طالبان چه میباشد؟ انتظار طالبان از شمال چیست و این گروه با مقاومتهایی که روبهرو شده است، حالا چه فکر میکند؟ اینها و دهها پرسش دیگری از برجستهترین پرسشها دربارۀ جنگ شمال و نیروهای مردمی است که در برابر طالبان بسیج شدهاند.
نخستین برجستهگی این مقاومتها نه گفتن جانانۀ مردم شمال به طالبان و خشونتهای گستردۀ این گروه در شمال است. باورها این بود که رگهها و ریشههای افراطیت چنان در شمال قد و قامت کشیده است که طالبان به آسانی میتوانند به گونۀ برقآسا این مناطق را تصرف کنند، اما مقاومتهای مردمی نشان داد که شمال با فکر طالبانیسم تفاوتهای اساسی دارد و این دو پدیده نمیتوانند همآغوشی داشته باشند. در واقع شمال برای طالبان آماده نیست و اگر جنگجویان این گروه شماری از ولسوالیها را تصرف کردند به معنای افتادن شمال به دام طالبان نیست. نیروهای مقاومت مردمی و نیروهای دفاعی و امنیتی این مناطق را دوباره از نزد طالبان خواهند گرفت و حملههای طالبان عقبزده خواهند شد.
از سوی دیگر، پیش از حملههای طالبان بر شمال، تبلیغات رسانهیی و حرفهایی پیرامون تغییر رویکرد جزماندیشانۀ طالبان وجود داشت. حضور جنگجویان این گروه در شماری از ولسوالیها مردم را به این نتیجه رساند که طالبان هیچ تغییری در رویکرد خود نسبت به مردم شمال، سرزمینهای نفتخیز، سرسبز و شهروندان آرام به میان نیاوردهاند. به آتشکشیدن جاهای عمومی، آزار و اذیت مردم و وضع قیودات سختگیرانه و متصلب از عمدهترین کارهایی شمرده میشوند که نیروهای پراکندۀ مردمی را وادار ساخت تا در برابر این گروه مبارزه کنند. این مبارزه، مبارزۀ حق بر باطل و نبرد با متجاوز است که به خانههای مردم تجاوز کرده و زمینههای آزادی و زیست آزادمنشانه را از مردم گرفته است. با تأکید بر این نکته که این نیروها باید در درازمدت به گونۀ درست و سالم مدیریت شوند تا آسیب مسلحسازی افراد در جامعه کاهش یابد.
موضوع دیگری که اهمیت دارد، این است که مقاومتهای مردمی از نیروهای دفاعی – امنیتی افغانستان حمایت میکنند و در کنار این جنگآوران متین ایستادهاند. ارتش افغانستان که از آن به عنوان ارزش مشترک یاد میشود و پیوند دهندۀ قومها، ملتها و مذهبهای مختلف است به نماد اتحاد بدل شده و ایستادن در کنار این سنگرداران شبزندهدار ارزش و روایت مشترک را بازگو میکند. از اینرو، به جرأت میتوان گفت که مقاومتگران شمال یک روزنۀ امید در میان جنگ و خشونت شمال است که میتواند نگاهها را به آینده امیدوارتر سازد و زمینههای شکست طالبان از شمال را فراهم کند. دولت باید به گونۀ نظاممند و جدی از این نیروها حمایت کند و آنان را مدیریت کند.
بدون مدیریت سالم و حمایت کافی از این نیروها از یکسو موثریت آنان در نبردها را کاهش میدهد و از سوی دیگری میتواند آسیبهایی را متوجه جامعه سازد. از اینرو، دولت باید برای این روزنۀ امید سرمایهگذاری کند و زمینههای حمایت آنان را فراهم سازد. زیرا مقاومتهای مردمی به کمک نیروهای دفاعی – امنیتی در شمال میتواند طالبان را شکست دهند و برای این گروه تذکر دهد که شمال برای حضور طالبان آماده نیست. مردم، سنگ و چوب این دیار از طالبان، اندیشه، استراتژی و رویکرد این گروه به سیاست نفرت دارند. شمال وطن و پایگاه طالبان نخواهد شد و مقاومتهای مردمی نشان میدهد که مردم شمال نمیگذارند که طالبان بر آنان حکومت کنند.
تحلیلهای بیشتر را اینجا بخوانید.