چیستی روزنامهنگاری صلح
روزنامهنگاری صلح نوعی از روزنامهنگاری است که به هدف پیشگیری از جنگ، کاهش آثار جنگ و یا تبدیل جنگ به صلح پا به میدان روزنامهنگاری گذاشته است.
جوهان «گالتونگ»، جامعهشناس و ریاضیدان معروف نروژی، از نظریهپردازان اصلی روزنامهنگاری صلح است که با انتقاد از رویکرد برجستهسازی جنگ و وابستهگی بر رویکرد برجستهسازی صلح و کاوش ریشهیی با رعایت اصل بیطرفی تأکید دارد. به باور گالتونگ، رسانهها در شماری زیادی از کشورهای در حال توسعه وابسته به رسانههای بین المللی و کشورهای توسعه یافته اند، که این وابستهگی سبب میشود تا رسانههای کشورهای در حال توسعه به بزرگ نمایی جنگ، بیشتر بپردازند.
مالکان و صاحبان رسانهها به خبرنگاران تاکید میکنند که تا رویدادهای جنگ را از چشم نیاندازند و برای پوشش وسیع آن تلاش کنند؛ این نوع گفتمان برجستهسازی جنگ و قهرمان سازیهای کاذب گفتمان متکثر اجتماعی را مد نظر نگرفته و به لگدمال اطلاعاتی ذهن و ضمیر مردم میپردازد.
ژاندارسی، جامعهشناس فرانسوی بدین باور است که نقش فعال رسانهها با توجه به خواستگاههای مشخص آنها برای بمبارد اطلاعاتی یکطرفه بالای مردم نه اینکه گره از کار فرو بستۀ مردم نمیگشاید، بل به تشدید منازعات و گستردهگی اختلافات میافزاید.
«افزایش تعداد رسانههای جهان رو به توسعه، مشکلی را حل نمیکند و ماهیت عمودی خبر یعنی ریختن یکطرفۀ خبر مثل باران از بالا به پایین بر سر مخاطبان، درست نیست. چرا که این جریان اخبار و اطلاعات است که محور اصلی اختلافات را تشکیل میدهند».
حقیقتگرایی، آگاهیدهی، مردمگرایی و راهحلگرایی از سازمایههای «عناصر» استوار دارندۀ روزنامهنگاری صلح به شمار میروند.
با وجودیکه حقیقت، چند لایه است و هیچکسی نمیتواند مدعی درک حقیقت کامل و نهایی از یک موضوع باشد، اما روزنامهنگار صلح باید در کار روزنامهنگاری نهایت تلاش خود را به خرج دهد تا تمام جنبههای موضوع را به درستی مورد بررسی و کاوش قرار داده، در حد توان پژوهشی خود پرده از روی حقایق متکثر بردارد و به ریشۀ موضوع برسد. در این مرحلۀ روزنامهگاری صلح با تمرکز روی این نکته که ادعای حقانیت مطلق نزد هیچ فرد و یا گروهی پسندیده نیست، مدعیات خودش را نیز امر نسبی دانسته و راههای متعدد پژوهشپذیری را باز میدارد.
دومین سازمایۀ روزنامهنگاری صلح، آگاهیدهی است، در این بخش روزنامهنگار صلح تلاش میکند تا نتایج یافتههایش را به هدف ترویج فرهنگ تحمل، تسامح، تساهل و مدارا و همچنان صلح پروری و خشونتستیزی به اطلاع مردم برساند.
مردمگرایی، سومین سازمایۀ روزنامهنگاری صلح را تشکیل میدهد، هر چند در کار روزنامهنگاری معمول، منابع گزارش بیشتر مسوولان حکومتی، کارشناسان، فعالان مدنی، مالکان و صاحبان نهادهای اجرایی و در کل افرادی با نام و نشان میباشند و به مردم به عنوان اکثریت خاموش جامعه توجه چندانی نمیشود. قهرمانان میدان روزنامهنگاری صلح، اکثریت خاموش جامعه «مردم» اند، مردمِی که بیش از هر صاحب قدرتی از جنگ و نا امنی و خون و خشونت سهم بیشتر میبرند و دردهای ناگفته و رنجهای بی پایان دارند. مردم، محور کار روزنامهنگاری صلح را تشکیل میدهد اما قهرمانهای میدان روزنامهنگاری در طول تاریخ، سیاستمداران، اربابان، حاکمان، ثروتمندان و قدرتمداران بوده اند، موقفهایی که در طول تاریخ محل نزاع بوده اند. قدم زدن در این میدان که یکی را برنده نشان میدهد و دیگری را بازنده و تکرار این داوری جز فربهسازی نزاع و اختلاف چیزی دیگری به دنبال ندارد.
روی این نکته روزنامهنگاری صلح باید با تکیه روی این منابع خاموش، قهرمانان تازه را به معرفی بگیرد. افزون بر این، روزنامهنگار صلح باید در امر ارایۀ اطلاعات با اتکا به چهارمین مولفۀ این نوع روزنامهنگاری که «راهحلگرایی» است به ارایۀ راه حلهای اساسی نیز بپردازد. راهحلهایی که بتواند در کاهش خشونتها اثر گذار باشد، جنگ را نفی کند و در دستور کار زمامداران، مجریان امور و حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار گیرد.
روزنامهنگاری صلح، طرفهای منازعه را به دو طرف خوب و بد و برنده و بازنده تقسیم نمیکند، چون این نوع تقسیمبندی یکطرف را محق و طرف دیگر را ناحق، یکطرف را ظالم، طرف دیگر را مظلوم، یکطرف را حاکم و طرف دیگر را محکوم، یکطرف را برنده و طرف دیگر را بازنده میشمارد و در نتیجه منتج به تشدید اختلافها، ایجاد شگافها و گستردهگی بحرانها و انتقامجوییها میشود.
در روزنامهنگاری، تمرکز روی یک موضوع و دو طرف، روزنامه نگار را از پرداختن به ریشهها، علل و عوامل بروز یک رویداد باز میدارد.
گالتونگ با توجه بر اینکه رسانهها در زمینۀ اطلاع رسانی از جنگها و بحران دچار اشتباهات بزرگ اند و به طول عمر جنگ می افزایند، میگوید :«اگر چه رسانهها در بارۀ بحرانهای منطقهای و جنگ مینویسند و اطلاع رسانی میکنند، اما هیچ اشارهای به دلیل، تاریخچه و گذشتۀ آن نمیکنند. اغلب درگیریها چنین نمایش داده میشود که بین دو طرف است، اما از توضیح در بارۀ دخالت عوامل بیرونی پیچیده، خبری نیست.»
افزون بر موارد یاد شده، دنیای جنگ برای رسانهها به عنوان یک واقعیت عینی بنیانبرانداز به تصویر کشیده شده است، در حالیکه پدیدههای دیگری، بیشتر از جنگ از مردم قربانی میگیرند و قربانیان این میدانها به فراموشخانۀ کار رسانهیی سپرده شده است.
با آنکه امروزه بیشترین قربانیان را از انسان آلودهگیهای زیست محیطی، رویدادهای ترافیکی، بیماری سرطان و دیگر بیماریهای واگیر و غیر واگیر، عدم رعایت مسایل بهداشتی، استفاده از مواد مصنوعی و شیمیایی میگیرد، اما قربانیان این حوزهها آنچنان که لازم است مورد توجه رسانهها قرار نمیگیرد و در مقابل قربانیان جنگ، بیشتر برجستهسازی میشود.
گفتمان غالب رسانهها در جهان امروز بر مدار باز تولید قدرت میچرخد. از آنجا که این گفتمان عناصر تشکیل دهندۀ خود را از منابع انحصاری قدرت میگیرد، جز اعمال زور، زبان آمرانه و تحمیل ارادۀ ساختار قدرت، خرده گفتمانی را نمیشناسد.
به بیان سادهتر، گفتمان جنگ، کشمکش و درگیری، گفتمان غالب رسانهها را تشکیل میدهد. این گفتمان به سختی در برابر گفتمان صلح که مولفههای خود را از منابع متکثر اجتماعی تأمین میکند؛ مقاومت نموده و تن به تسلیم و سازش نمیدهد. نظام روزنامهنگاری با این وضعیت، فضای خفقانآور و ستیز را بر جوامع بشری حاکم ساخته است. این امر اما در افغانستان پیش از هرجای دیگر به گونۀ بیرحمانۀ آن گسترده است.