آمیزۀ عشق، مبارزه و رنج تبعیض/ حماسههای یک زن پولیس
جنگ، نا امنی، فساد، اختلاس، انتخابات و روزمرهگی این روزها آنقدر سیاستمداران و مردم ما را در خود غرق ساخته است که فراموش کردهایم از عشق و از خودگذشتگی بگوییم. از فداکاری و مبارزه بنویسیم، از مردان و زنان گمنامی یاد کنیم که ایثار و فداکاری را به معنای واقعی آن تفسیراند و ارزش.
مردان و زنان قهرمانی که در نیروهای امنیتی و دفاعی کشور سرگرم جانفشانی و از خودگذشتگیاند که اگر نبودند ازین سرزمین و این آزادیها جز خاطره، چیزی در ذهن نداشتیم. در شرایطی که حضور در چارچوب نیروهای امنیتی برای خیلیها به رفتن به سوی مرگ تعبیر میشود زنان شیردلی هستند که علیرغم این سختیها و دشواریها ناقوس مرگ را به زمزمهای زودگذر و بیارزش تبدیل کردهاند.
معصومه خاوری ده سال کار در چارچوب پولیس
سرگذشت معصومه خاوری، آمر حل منازعات خانوادگی در فرماندهی پولیس هرات گواه محکمی است به قدرت، شکستناپذیری و قوام در برابر دشواریها برای زنان.
کسی که با یک دهه کار در بخش جنایی پولیس هرات ثابت کرده است که اگر امروز عدهای سلاح برداشتهاند و بر ضد حکومت و مردم میجنگند و در این جنگ از هیچگونه قباعتی دریغ نمیکنند؛ زنان و مردان قدرتمند و با ارادهای نیز هستند که حاضرند در برابر گلولههای دشمن سینه سپر کرده و نگذارند حتی انگشت بیگناهی زخم شود.
معصومه میگوید برای زنان ادامه دادن به شغل نظامی به آسانی وارد شدن به این بخش نیست اما نگذاشته است دشواریهای این کار او را از رسیدن به آرزوهای کودکیاش دور سازد.
میگوید آرزوی پولیس بودن را از کودکی در سر می پرورانده و حالا هر روز با دو یا سه پرونده جنایی مواجه میشود که باید برای حل آنها اقدام کند. پروندههایی که گاه پس از بازداشت جنایتکاران برای او حس آرامش و آسودگی بدنبال داشتهاند و گاه برای بی پناهی قربانیان زار زار گریه کرده است. گاه از کنار شان به سادگی عبور کرده و گاه هیچ تابلیت خوابی از استرس و فشار عصبی او نکاسته است.
آن روز سیاه
معصومه می گوید در تمام این ده سال حضور در نیروی پولیس، تقریبا روزی نبوده است که با تهدید روبرو نشود.
تهدیدهایی از سوی مردم، مخالفان دولت و زورمندان.
اما اوج این تهدید زمانی بود که جنبه عملی به خود گرفت. جایی که شش سال پیش در بامداد یک روز تابستانی که تازه آفتاب از پس بلندیهای شرقی هرات برآمده بود و هیاهوی عابران رفته رفته به جادههای شهر باز میگشت، موترحامل معصومه خاوری با حمله مسلحانه گروههای تبه کار مواجه شد.
خاطرهای تلخ که هر بار یادآوریاش لرزه بر تن و بدن او میاندازد.
میگوید به سختی توانست از آن بمبدستی که بر موتر او پرتاب شد جان سالم بدر برد اما هرگز نتوانست به روزگار عادی پیش از آن باز گردد.
از آن حادثه یک وحشت برایش باقی مانده است و پاکتهای تابلیت اعصاب و خواب آور .
برش حنجره به معنای بریده شدن فریادها نیست
مثل معصومه خاوری دهها و صدها زن هماکنون در سراسر کشور دوشادوش مردان این سرزمین سرگرم دفاع از این خاک و این کشوراند.
زنانی که گاه بی هراس از تهدید و خشونتِ تروریستها جان بر کف نهاده و با غرور بر پرچم این کشور بوسه میزنند. اما هیچکس و هیچگاه نتوانسته است غبار یتیم بودن از کودکان این زنان شهید را بزداید.
زنانی که با وجود تبعیض جنسی، نگاه مردسالارانه حاکم در نیروهای نظامی، آزار جنسی و نابرابریهای جنسیتی در این چوکات اذعان دارند اما هیچگاه عرصه را برای دیگران خالی نگذاشتند.
معصومه خاوری هم میگوید کنار کشیدن از صفوف نیروهای امنیتی نمیتواند راه حل مبارزه با نابرابریها باشد.
میگوید زنان و دختران افغانستان باید برای ارتقای ظرفیت و تحصیلات عالی پیشگام شوند تا دیگر ساختار مردسالارانه جامعه نتواند آنها را نادیده بگیرد.