
زنان و روند صلح؛ امیدها و نگرانیها
حضور زنان در ساختارهای اجتماعی – سیاسی نظام مبتنی بر مردمسالاری پس از نشست بُن در افغانستان یکی از بزرگترین ارزشهایی است که جمهوریت با آن شناخته میشود. در واقع این ارزش بیانگر آن است که جمهوریت با نظامهای دیگری فرق دارد و حضور پُررنگ زنان در جامعه کارایی، شمولیت و مقبولیت این نظام را روایت میکند. امروز اگر جمهوریت در صدد حفظ ارزشهای خود در برابر طالبان است، یکی از این ارزشها حفظ حضور زنان در ساختارهای سیاسی – اجتماعی کشور تلقی میشود تا نگذارد که استعدادهای ناب و مغزهای متفکر و اندیشمند زنان دیگر در زندان برقع و خانهنشینی بپوسند.
هر چند در نظام جمهوری شکل گرفته پس از نشست بُن تلاشهایی در جهت احقاق حقوق زنان به گونۀ پروژهیی، منفعتاندیشانه و مقطعی بوده است، اما حضور نسبی آنان در جامعه، دانشگاهها و مکتبها نشاندهندۀ این است که در این بیست سال کارهایی نیز صورت گرفته که قطعاً نمیشود آن را انکار کرد. امروزه زنان افغانستان حداقل در کلانشهرهای کشور دارای آدرس، نگاه و برداشت مستقل خود هستند و فضا برای این کار در افغانستان وجود دارد. آزادیهای نسبی که جمهوریت برای زنان داده است، یکی از مولفههای زمینهیی پیشرفت زنان در جامعه است. هرچند این تغییرات تنها محدود به مرکز و کلانشهرهای افغانستان بوده است، اما تغییرات اندکی نیز مایۀ دلگرمی جمهوریت در این سالها به شمار میرود؛ سالهایی که جنگ مجال نفس کشیدن را از مردم گرفته است.
از این میان روند صلح یکی از بزرگترین و حیاتیترین پروسهها در افغانستان است که آیندۀ سیاسی، اجتماعی و نظامی افغانستان را رقم میزند. زنان به عنوان نصف نفوس و نیروی انسانی در کشور باید به گونۀ معنادار در این روند دخیل باشند و نظریات، پیشنهادها و همکاریهای آنان لازمهیی به ثمر نشستن این روند در افغانستان است.
اگر قرار است صلح در کشور نهادینه شود، پس این فرایند باید با گفتوگو با طالبان سیر خود را تکمیل کند. بنابراین، بدون حضور معنادار زنان در این فرایند، صلح ناقض و شکننده خواهد بود. به عبارت دیگری، بدون حضور معناداری زنان روند صلح به این میماند که افغانستان به یک پا و به گونۀ ناقص مسیر صلح را طی کند؛ مسیری که دشوار است و باید همه دستبهدست هم دهند تا از این مسیر دشوار بگذرند.
یکی از نگرانیها این است که حضور زنان در روند صلح نمادین و نمایشی است. جمهوریت نتوانسته هنوز هم حضور معنادار زنان در روند صلح را تمثیل کند. این نگرانی به جا و منطقی است. همان طوری که بیشترین کوششها در جهت احقاق حقوق زنان نمایشی و پروژهیی بوده است، اما زنان با حضور فعال خود میتوانند این نگرانی را اندکی فروکش کنند. حق دادنی نیست که کسی آن را بدهد. زنان باید برای احقاق حقوقشان از یکسو و از سوی دیگری برای حضور فعال در روند حیاتی صلح آستین بر بزنند و برای آیندۀ افغانستان تلاش کنند. بدون تلاش و حضور زنان، روند صلح نمایشی و پروژهییگونه است و موجودیت چند زن خاموش در میز مذاکره را میتوان سیاهی لشکر نامید.
نگرانی دیگری این است که ارزشهای حقوق بشری، آزادی بیان و حضور نسبی زنان در جامعه مبادا در دادوستد میان جمهوریت و طالبان معامله نشود. این نگران در ابعاد وسیعتری بین همۀ اقشار جامعه وجود دارد که مبادا در نظام پسا صلح، همۀ این دستاوردها و ارزشهایی که با خون آبیاری شدهاند تا باور شوند، معامله شوند. کلیت این نگرانی خیلی بزرگ است. جامعۀ افغانستان نباید به عقب برگردد و جهان نباید بگذارد که زنان دوباره زندانی و سنگسار شوند. آزادی بیان نباید خفه شود و دستاوردهای بزرگ دو دهۀ گذشته که هزینۀ سیاسی، اقتصادی و انسانی هنگفت را بلعیده از میان برود و افغانستان دوباره به نقطۀ صفری برگردد.
حالا که قرار است گفتوگوهای صلح به گونۀ جدی آغاز شود و نمایندهگان دولت افغانستان به قطر رسیدهاند تا این روند را پس از ماهها تأخیر از سر بگیرند، دولت و جامعۀ جهانی باید نگرانی زنان را بشنوند و نگذارند که حضور معنادار زنان در این روند نادیده گرفته شود. به ویژه حضور زنان در مواجهه با طالبان؛ زیرا حضور زنان در ساختارهای جامعه یکی از نشانههای جمهوریت در دو دهۀ گذشته بوده و این مورد یکی از بزرگترین دستاوردها و ارزشهایی است که در نتیجۀ تلاشهای جامعۀ جهانی در افغانستان نهادینه شدهاند.