برف نو از ما و برفی از شما
عبدالله سلجوقی
برف برای مردمان کابل حکم تجدید حیات، نفس دوباره و دمیدن روح جاودانگی به رگرگ کوچههای این شهر را دارد.
تو گویی با آمدن برف، آسمان درهای خود را به روی کابلنشینان باز میکند و پیام سفیدبختی و رحمت را در گوش آنها نجوا میکند.
در دل تاریخ دیرینۀ کابل، آئین و رسومی جا خوش کردهاند که که هرکدام شان در مناسبتهای خاص، جالب و منحصر به خود اند. و آشنایی با این آداب و رسوم جذابیتهای ویژهای دارد.
کابلیها شعاری دارند که همه آنهایی که در افغانستان زندگی میکنند دستکم یکبار آنرا شنیدهاند: «کابل بیزر باشد و بیبرف نی»
برف جنگی و غذاهای ویژۀ زمستان از رسومی است که پس از سفیدپوش شدن کابل مردم و کودکان این شهر به سراغ آنها میروند.
اما رسم برفی کردنِ دیگران از آن دست سنتهایی است که در دل و حافظه کهنسالان و بزرگان این شهر یادآور روزهای آرام کابل و رفاقتهای از جنس صمیمیت و محبتورزی است.
رسمی که اهالی کابل پس از آنکه طبیعت لباس عروس را بر تن شهر کرد و اولین برف زمستان بر زمین نشست، سعی میکردند به خان یکدیگر به هر وسیلهای ممکن برفی ببرند و رفقا و دوستان خود را وادار به مهمانی دادن کنند.
ولیشاه بهره رئیس پیشین ادارۀ اطلاعات و فرهنگ هرات که پیش از جنگهای داخلی در کابل دانشجو بوده میگوید، رسم برفی دادن در کابل اگرچه در حال حاضر به صورت پراکنده وجود دارد اما آن سالها پر رنگتر و با شوق بیشتری برگزار میشد.
او میگوید در فردای اولین برف کابل جوانان و خانوادههای کابل نامهای را به دوستان و آشنایان خود میفرستادند که معمولا حاوی یک شعر مختصر بود.
« برف میبارد از هوا… برف از ما و برفی از شما»
آقای بهره میگوید، اگر فرد حامل نامه موفق میشد نامه را بدون اینکه دریافت کننده از مقصد اصلی آگاه شود به دست او برساند، گیرندۀ نامه مجبور بود تا دوستان را مهمان کند. اما اگر گیرندۀ نامه از محتوای نامه قبل از ترک محل توسط قاصد اطلاع حاصل میکرد، قاصد را گرفتار و بینی او را با ذغال سیاه میکردند.
آقای بهره میگوید، علاوه بر اینها برف که در واقع حکم آغاز یک سال پر باران و برکت برای کشاورزان و مالداران را دارد با مهمانیهای شبانه، شعرخوانی، قصهگویی و میوههای خشک جشن گرفته میشد. وی با این شعر آرزوی بازگشت به آن دوران شکوه و زیبایی کابل را مینماید.
«هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگاری وصل خویش»