اعتیاد دامنگیر مردیکه ادعا میکند گلستان سعدی را به زبان پشتو ترجمه کردهاست
در میان دهها تن از معتادینی که در بین آنها نوجوانان نیز دیده میشود، با مترجمی روبرو میشویم که گلستان سعدی و شعرهای حافظ را از پارسیدری به پشتو ترجمه کرده است. او با دیگر دوستانش در یکی از سرایهای شهر شبرغان مرکز ولایت جوزجان زندگی میکند. بیش از 50 سال سن دارد و هر گونه مخدری که پیش آمده، خوش آمده و از مصرف آن صرفنظر نکرده است.
دوست دارد تا دیگران او را با تخلصاش (ناطق) صدا بزنند. آقای ناطق میگوید که از ارزگان است و زبان و ادبیات پارسیدری را در موسسۀ آموزش و پرورش معلم جوزجان خوانده است. بعد از فراغت در پهلوی سُرایش شعر موزون، تلاش کرده است تا گلستان سعدی، غزلیات حافظ و مثنوی مولانا را به زبان پشتو برگردان نماید و همچنان شعرهای رحمانبابا را نیز به زبان پارسیدری ترجمه کند.
اعتیاد بزرگترین دشمن پنهان مردم افغانستان است که این دشمن سرسخت و مهار نشدنی در مواردی حتا از کودکی در رگهایهای کودکان این سرزمین جا خوش میکند و تا کهنسالی رها کردنی آنها نیست.
ناطق استعدادیست که حالا بیش از پنجاهسال عمر دارد و سالها با اعتیاد دست و پنجه نرم کرده است. او دوست ندارد که چهرهاش را کسی ببیند و ترجمۀ پشتوی کلام مشهوری از سعدی (بنی آدم اعضای یکدیگراند) را با خود زمزمه میکند.
بن ادم د یو بل غړي دي
په پیدایښت کې له سره، یو د بل له جوهره دي،
چې یو غړی له روزګارع په درد شي.
نورو باندې هم پاتې نه شي ارامي.
ته چې د نورو له خوارۍ څخه ناخبر یې نه باید چې د انسان نوم درباندې کېښودل شي.
ناطق پدر هفت فرزند است و دوست دارد دربارۀ تاریخ چهلسالۀ کشور ساعتها قصه کند، تا جاییکه دیده میشود، این مرد میانسال که سالهای زندگی آنطور که باید با او یاری نکرده است، سخت دوست دارد دیده و شنیده شود، حرف بزند و با مردم و زندگی در ارتباط باشد. او یکی از شعرهای خودش را میخواند.
چو لعل زیر خاکم به هرکس میسر نمیشوم
در قلـب بداخلاق و ناکس معتـبر نمـیشوم
ناطــقم، غلام گـهرزاد نه در بنــد بـــد زاد
در باغ مثـمر به دست ناکس تبر نمــیشوم
ناطق میگوید: «مقدار زیادی از عاید مخالفین مسلح دولت از طریق کشت و فروش مواد مخدر تامین میشود، در معتاد نمودن مردم افغانستان دست بیگانهگان دخیل است، به خصوص استخبارات کشورهای همسایه به قصد، جوانان افغانستان را معتاد میکنند تا نسل آیندۀ ما سرافکنده بار بیایند.»
آقای ناطق گرم و سرد روزگار را دیده است و آدم با سوادی معلوم میشود که از تاریخ تا ادبیات و سیاست سررشته دارد، اما با این همه تا انتهای خیابان اعتیاد رفته و خودش را روبروی یک بُنبست پیدا کرده است.
او میگوید که پیش از جنگهای داخلی به ویژه پیش از رژیم طالبان مسلح، مواد مخدر را کسی در افغانستان به این پیمانه نمیشناخت و فقط تریاک مصرف میشد، اما بعد از حکومت طالبان انواع مواد مخدر در افغانستان رایج شد.
وقتی که با بیماران معتاد در ارتباط به چگونهگی رو آوردن به اعتیاد پرسیده میشود، اکثریت آنها همنشینهای خود را ملامت میکنند و همینگونه ناطق هم در اینباره میگوید:« همنشینبد آدم را معتاد میکند و گام نخست اعتیاد از سگرت و نسوار شروع میشود و تا بربادی آدم ادامه دارد.»