روایتی از زیر پرچم داعش در ولایت جوزجان
سال پیش گروه منسوب به داعش طی یک اقدام بیسابقه در ولایت جوزجان به دولت افغانستان تسلیم شدند که همراه با تعدادی از افراد این گروه خانوادههایشان نیز حضور داشتند.
قبل از این گفتههایی وجود داشت که در بین این گروه اتباع خارجی نیز حضور دارند، اما در میان 250 تسلیمی داعش هیچ شهروند خارجی دیده نشد. بلکه بیشتر اعضای تسلیم شدهگان داعش را کودکان زیر سن 18 سال تشکیل میداد.
پایگاه اصلی و زندان این گروه در ولسوالی درزاب ولایت جوزجان واقع شده بود که پس از سرکوبی این گروه توسط نیروهای امنیتی افغانستان، و وادار کردنشان به تسلیمی، این پایگاه از میان برده شد.
بنابر گزارشها، نقیب الله فایق والی ولایت فاریاب چندی پیش خبر از هستهگذاری داعش در این ولایت داد. وی گفت ، در این اواخر تعدادی از خانوادههای خارجی در ولسوالی آلمار ولایت فاریاب دیده شدهاند، اما رییس جمهور افغانستان چند روز پیش در سفرش به ننگرهار، ولایت شرقی افغانستان از شکست داعش در این کشور خبر داده است.
به همین منظور سراغ خیر محمد پانزده ساله رفتم که توانسته است با خانوادۀ پنج نفری خود از زیر پرچم داعش در ولسوالی درزاب فرار کرده و خودش را به شهر شبرغان مرکز ولایت جوزجان برساند.
او حالا دو سالی میشود، مصروف فلزکاری است اما روایت اندوهگینی با خود از آن دوره دارد.
خیر محمد میگوید:
گروه داعش نخست پدرم را به جرم اینکه با دولت کار میکرد، کشتند. بعد سراغ من آمدند تا با آنها بپیوندم و در میانشان آموزش ببینم. من برای حفظ جانم، مجبور بودم چند روزی را در کنارشان بمانم.
خیر محمد در پاسخ به این پرسش که آنها چه چیزهایی را به کودکان آموزش میدادند و کدام کارها را از کودکان میخواستند، چنین گفت:
در ابتدا بچهها را یکجای جمع نموده، در ارتباط به جهاد آموزش میدادند و بعد از ما میخواستند که در بدن خود مواد منفجره را بسته کرده و انفجار بدهیم. به ما گفته میشد که بعد از انجام این عمل شما به جنت میروید.
چون خیر محمد در بین جنگ زندگی کرده و یک سالی را نیز در همراهی با گروه داعش بوده است؛ هیچگاه زمینۀ آموزش در مکتب برایش مساعد نشده است. خیر محمد سرانجام بهخاطر اینکه گروه داعش بارها وی را مجبور به شرکت در آموزشهای این گروه کرده بود، ناگزیر شد تا خانه و زادگاهاش را ترک نموده و با خانوادۀ خود از ولسوالی درزاب فرار کند. وی حالا تنها نانآور خانوادۀ خود در شهر شبرغان است.
برای شرح بیشتر روایتِ خیر محمد رفتم به خانهیی که فعلا او با خانوادهاش در آن زندگی میکنند، خانۀ ساده و کرایی. در آنجا با مادر وی ملاقات کردم.
سهیلا مادر خیر محمد از فضای دوسال پیش در ولسوالی درزاب چنین گفت:
زمانی که گروه داعش آمد، شوهرم را بهخاطر اینکه در پلیس محلی وظیفه داشت کشت و بعد از پسرم خواستند که با آنها همراه شود. من هم از ترس اینکه مبادا پسرم را نیز از دست بدهم، با اولادهایم از آنجا فرار کردم
سهیلا اضافه میکند:
اول داعشیها بودند و حالا طالبان هستند و همیشه در آنجا ( ولسوالی درزاب) جنگ جریان دارد. شوهرم را از دست دادم و نمیخواستم که پسرم نیز قربانی جنگ شود.
آرزوی بزرگ خانوادۀ خیر محمد ختم جنگ و صلح پایدار در کشور است تا آنها و صدها خانوادۀ دیگر بتوانند دوباره به زادگاهشان برگردند، و از طریق کار در زمینهای اندکشان از پس خرج روزگار به در شده در صلح و امنیت زندگی کنند.