روایتی از چگونگی مأموریت، هدف و آرمان یک سرباز ارتشملی در بدخشان
تازه از یک مأموریت نظامی بر گشته است، گرد و غبار نشسته بر سر و صورتاش روایتی از شبها و روزهای دشوار میدان نبرد دارد؛ با دیگر همسنگراناش هنگام صرف نان چاشت از جریان عملیات و میدانهای نبرد حکایت میکند.
محمد نماز، نام دارد و از ولسوالی دشتقلعۀ ولایت تخار میباشد، این سرباز ارتش که 12 سال را در صفوف نیروهای ارتش ملی در ولایتهای تخار، کندز و بدخشان سنگرداری کرده است، میگوید: «من مدت 12 سال میشود به صفوف اردوی ملی پیوستم، بنا بر شوق و علاقۀخود آمدم و هدفم خدمت به وطن بوده است. 8 سال در ولایتهای تخار ، کندز و 4 سال است در بدخشان سرباز هستم.»
از تجربۀ کاری و مأموریتهای نظامی او در میدانهای نبرد میپرسم، میگوید که در تمام نبردهای خونین نیروهای امنیتی با گروه طالبان در ولایتهای کندز، تخار و بدخشان شرکت داشته و به هدف تأمین امنیت و سرکوب دشمنان مردم افغانستان رزمیده است.
نماز، میگوید، هدفاش خدمتگزاری به مردم افغانستان و تأمین امنیت و دستیابی به صلح میباشد و آماده است که در این راه جانش را فدا کند: «در تمام عملیاتهای ولایت کندز، چهاردره و دشتارچی اشتراک کردم و هنوز هم در عملیاتها به وظیفۀ خود ادامه میدهم، وقتی که دیدیم دوستان ما به صفوف اردو می پیوندند ما هم علاقهمند شدیم به صفوف بیایم و به وطن خود خدمت کنیم.»
این سرباز ارتشملی که در اوج گفتوگوهای صلح به برقراری صلح پایدار امید بسته است میگوید، اگر گروههای مسلح مخالف دولت به صدای صلح مردم افغانستان پاسخ مثبت ندهند، برای سرکوب آنان آمادهگی کامل دارد و به بهایی خوناش از این وطن پاسداری میکند.
محمد نماز با آنکه 12 سال تمام در صفوف نیروهای ارتش درسهای بیشماری برگرفته است، اما هنوز هم وی مصروف فراگیری تعلمیات دینی، تمرینات نظامی و آمادهگی برای راهاندازی برنامههای عملیاتی میباشد.
نماز میگوید، او تمام وقت را مصروف برنامههای آموزشی و نظامی است، مدتی را در سنگر با گروه طالبان میجنگد، اما زمانیکه به پایگاه نظامی بر میگردد، با دیگر همرزمانش به آموزش و تمرینات نظامی میپردازد.
به گفتۀ این سرباز ارتش آب و نان مناسب و حقوق مورد نیاز او از سوی حکومت به خوبی فراهم میگردد و دغدغۀ دفاع از وطن و نا امنیها سبب شده است تا دو ماه نتواند که از خانواده اش با خبری کند.
او که بیشتر توسط تماس تیلفونی از خانوادهاش با خبری میکند، میگوید: «دو ماه میشود که خانه نرفتم و احوال خانه را توسط تیلفون میگیرم و از صحتمندی زن و فرزوند و دیگر اعضای خانواده همیشه مطمین میشویم.
در کنار این سیکل(دوره) داریم که هر سه ماه بعد ده روز رخصتی داریم؛ به خانههای خود میرویم، از فامیلمان خبر داری میکنیم و دو باره سرِ وظیفة خود حاضر میشویم.»
اینجا در لوای دوم ارتش در بدخشان، سربازان از ولایتهای کنذز، تخار، بغلان، بلخ، بدخشان، کابل و کندهار و دیگر ولایتها در کنار هم زیست دارند، عدۀ مصروف آموزشها و تمرینهای نظامی اند و عدۀ دیگر شان در مناطق معروض به خطر نا امنی بدخشان در خط دفاع و میدانهای نبرد قرار دارند.
محمد نماز میگوید، در این 12 سال مأموریت نظامی دوستان بیشماری از ولایتهای متخلف افغانستان پیدا کرده است که با آنها نهایت صمیمی میباشد.
به گفتۀ نماز، جوانان زیادی از اقوام مختلف افغانستان در لوای دوم ارتش در بدخشان با او آشنایی دارند و همکاری، صمیمت و هدف یگانة آنها سبب شده است تا ارتش ملی چهرۀ واقعی وحدت ملی را به تصویر بکشد.
نماز میگوید، او همواره از دوستاناش در جریان وظیفه و حتا رخصتیها با خبری میکند، به گفتۀ وی صمیمت میان آنها به اندازهیی است که به خانوادههای یکدیگر رفت و آمد دارند و این وضعیت سبب شده است تا نیروهای ارتش را از بدخشان تا تخار و کندهار گره بزند.
وی میگوید: «اینجا در میان ما برادران پشتون، تاجیک، اوزبیک، هزاره و دیگر اقوام وجود دارند که هیچ مشکل و فاصله میان ما وجود ندارد، همهگیمان یک هدف مشترک داریم و در میان ما بسیار محبت، صمیمیت در هر حال وجود دارد؛ اگر در وظیفه باشیم یا در خانه باشیم همیشه احوال یکدیگر خود را میگیریم.»
این سر باز ارتش با عالمی از خاطرات تلخ و شیرین مأموریت نظامی که دارد آرزویش پایان جنگ و بر قراری صلح پایدار در کشور میباشد.
محمد نماز از وضعیت زندگی خانوادهگی و مأموریتاش در صفوف ارتش راضی به نظر میرسد، او میگوید، از این طریق توانسته است که از یکطرف مخارج زندگی خانودهاش را تأمین کند و از سوی دیگر افزون بر دفاع از مردم و تأمین امنیت، دوستان بیشماری را در میان نیروهای امنیتی با خود داشته باشد.