رویا ملکیار: برادرم در زادروزش شهید شد
رویا ملکیار خواهر سارمن سخیمحمد ملکیار در روز نُهم حوت (روز سرباز) عکس برادر شهیدش را در نمایۀ فیسبوکش گذاشته بود و درد نبود او را فریاد میکرد.
آسیبهای جنگ بیشمار اند، اما مرگ انسانها زشتترین آنها است. مرگ نه تنها انسانی را با خودش میبرد که پس از آن غم و اندوهی که گریبانگیر اعضای خانوادۀ او میشود تا سالها ماندنی است و روح روان بازماندگان را میآزارد.
من به عنوان یک خبرنگار در چندسال پسین با دیگر همهمکارانم بارها به خاطر تهیۀ گزارش از چگونهگی عملکرد نیروهای امنیتی در عملیاتها در ولایت جوزجان شرکت کردهایم. در هر عملیاتی که میرفتیم، سارمن سخی محمد ملکیار آمر تیم انجنیری ماینپاکی فرماندهی امنیۀ ولایت جوزجان مثل یک پیشمرگ با تجهیزاتش، ماینها را خنثا میکرد و بعد با خندههای پُر از امید و پیروزی راه را برای دیگران صاف میکرد.
ملکیار آدم بسیار اجتماعی بود، او با برخی از خبرنگاران رابطۀ دوستی داشت. صمیمیت و برخورد نیک از بارزترین ویژگیهای شخصیتی او بود. ملکیار اما با تمام این ویژگیهای نیک در آغاز یک روز شوم هنگام خنثاسازی ماین و نجات جان دیگران خودش قربانی شد. از آقای ملکیار خانم و چهار فرزند به جا مانده است.
خبرگزاری نشانه گفتوگوی را با رویا ملکیار خواهر شهید سارمن محمد سخی ملکیار ترتیب داده است تا بیشتر در باره زندگی خانوادهگی و کاری یک افسر نیروهای امنیتی افغانستان بدانیم.
رویا ملکیار میگوید: «برادرم شانزدهسال در پلیس وظیفه اجرا کرد و در چهارسال آخر آمر تیم تخنیکیانجنیری فرماندهی امنیۀ ولایت جوزجان بود. او صدها بار موفق شده بود که ماینها را خنثا کند، تا هم نیروهای امنیتی با خیال راحت عملیات جنگی خود را پیش ببرند و هم افراد ملکی قربانی ماینهای بهجا مانده از جنگ نشوند.»
سخی محمد ملکیار در تمام ولسوالیهای ناامن ولایت جوزجان و همچنان در صورت ضرورت در مناطق ناامن ولایت فاریاب وظیفه اجرا نموده بود.
بانو ملکیار اضافه میکند: «از برادر شهیدم سه دختر و یک پسر باقی مانده است. همسر او هر روز در اندوه نبود او پیر تر میشود.»
هفتماه پیش سارمن محمد سخی ملکیار در جریان یک عملیات پاکسازی ماین در منطقۀ «شاهمیرزا» در مسیر شاهراه نمبریک جوزجانبلخ، در روز تولدش شکار ماین شد و جانش را از دست داد.
رویا ملکیار با اندوهی که از چهرهاش پیداست در ادامه میافزاید: « وضعیت زندگی خانوادۀ برادر شهیدم خوب نیست، برعلاوۀ وضعیت نامناساب مالی از لحاظ روحی هم رنج بسیاری را تحمل میکنند. هنوز دو دخترش فکر میکنند پدرشان بر میگردد و هر روز به مادرم زنگ میزنند و میگویند که پدر ما، خانه میاید.»
بُغض گلوی رویا را میگیرد و اشک در چشمهایش جمع میشوند و میگوید: «برادرم حامی بزرگ برای خانواده بود، به درس و تحصیل علاقۀ فراوان داشت، او گفته بود هزینۀ تحصیلم را میدهد تا درسهایم تا سطح ماستری برسانم.»
برادر دیگر رویا ادریس نام دارد، او نیز شامل نیروهای پولیس است و سهسال را در «خَمآب» یکی از ناامنترین ولسوالیهای جوزجان وظیفه اجرا کرده است. بانو ملکیار در رابطه به برادرش ادریس میگوید: «بعد از اینکه سخی محمد شهید شد، ما بیسرپرست ماندیم، حالا ادریس با گرفتن رخصتی برای تکیهدادن به خانواده همراه ما است. تلاش داریم که فرماندهی امنیۀ ولایت جوزجان ادریس را به شبرغان تبدیل کند.»
سال گذشته مامای رویا نیز که در نیروهای پولیس وظیفه اجرا میکرد، در جریان یک ماموریت جنگی در ولسوالی فیضآباد ولایت جوزجان در نَهم حوت (روز سرباز) جانش را از دست داده است.
هزاران خانواده، چه نظامی یا ملکی دو دوهۀ اخیر عزیزانشان را از دست داده اند. جنایتهای جنگی بیشماری در زمان جنگ انجام شده است. سوال اساسی این است که آیا خانوادۀ قربانیان، عاملین جنگها را خواهند بخشید؟
رویا ملکیار در این باره میگوید: «اگر صلح به خیر منافع ملی و ثبات کشور تمام شود، میتوانم عاملان جنگ را ببخشم. اما اگر تنها یک بهانۀ موقت برای تداوم جنگ در آینده باشد، نه تنها که عاملین جنگ و کشتار بیرحمانۀ مردم را نمیبخشم که به عنوان عضوی از خانوادۀ قربانی جنگ، هیچطرف گفتگوهای صلح را نمیبخشم.»
بانو ملکیار از کمکاری و گاهی سهلانگاری مسوولین ردههای بالای حکومتی شکایت میکند، اما میگوید: از اینکه خواهر یک افسر شهید است به خود میبالد و به نیروهای امنیتی ارج قایل است و باور دارد، در صورتی که آنها رهبری و مدیریت درست شوند در تاامین امنیت مردم کشور بیشتر موفق خواهند بود.
خدا، وطن، وظیفه شعار تمام نیروهای امنیتی است، اجرای این شعار در عمل نه تنها برای سربازان وطن افتخار آفرین است که برای خانوادههایشان نیز همین حکم را دارد.
خواهر سارمن سخیمحمد به برادر شهیدش و دیگر نیروهای امنیتی افتخار میکند و میگوید: «زمانی که برادرم زنده بود، وظیفهاش را با ایمانداری کامل و عشق به وطن انجام میداد، هیچ وقت به هیچ بهانهای از انجام وظیفه دست نکشید. تمام سربازان وطن عاشق وطن خود اند و من به تمامشان افتخار میکنم.»
به گفتۀ رویا ملکیار، گروه طالبان مسلح بارها برادرش را تهدید به مرگ کرده بودند و خویشاوندانشان به این باور بودند که باید سخی محمد ملکیار از کشور خارج شود، اما او وطنش را دوست داشت و هیچ جای نرفت.
بدون شک در دو دهه جنگ افغانستان، نظامیان زیادی قربانی شده، بسیاری از خانوادههای آنها بیسرپرست مانده اند.
به عنوان آخرین حرف رویا ملکیار پیشنهاد میکند که باید هزینههای تحصیل خانوادۀ شهیدان از سوی دولت افغانستان تامین شود. همچنان باید ادارات دولتی احترام ویژهیی به خانوادۀ قربانیان نظامی افغانستان قایل شوند، نه اینکه با بیاعتنایی و سردمزاجی با بازماندههای شهیدان جنگ برخورد شود.