زنان در کندز صلح میخواهند
پس از اولین سقوط ولایت کندز به دست طالبان دامنۀ ناامنیها در این ولایت گسترش یافت.
این ناامنیها سبب شد تا شمار زیادی از خانوادهها، نانآور خانهشان را از دست دهند، خانه و کاشانۀشان را ترک کنند و به ولایتهای امن یا مناطق امن همان ولایتها پناه ببرند.
بیشتر قربانیان جنگ، همیشه زنان و کودکان اند. در جنگها زنان و کودکان بیشتر از همه آسیب میبینند و با مشکلات زیادی مواجه میشوند. بر اساس عرف حاکم در جامعه، مردان خانواده مسوولیت نانآور خانواده را به دوش دارند. جنگ در افغانستان به خصوص در ولایت کندز باعث شده بیشتر مردان یا همان سرپرست خانوادهها از بین بروند. در چنین شرایطی دیده شده است که زنان خانواده پس از، از بین رفتن سرپرست خانواده برای تهیۀ سرپناه یا نان، مورد سو استفادۀ جنسی قرار گرفته یا دست به کارهای شاقه بزنند . شماری از این خانوادهها زمانیکه سرپرست خانوادهشان را از دست میدهند، مجبور میشوند تا برای بهدست آوردن لقمنانی برای فرزندانشان دست به هر کاری بزنند. در مواردی دیده شده است که خانوادههای قربانیان جنگ برای تهیۀ سرپناه و نان دست به گدایی زده اند. نبود مواد سوخت، خوارکههای لازم و نبود پوشیدنی مناسب عذابیست که دامنگیر خانوادههای قربانی جنگ شده است.
شماری از زنان کندزی که قربانی جنگها در این ولایت شدهاند و در شرایط بدی به سر میبرند، اکنون به ستوه آمده و از حکومت میخواند تا برایشان زمینۀ کار را فراهم بسازد.
این زنان کندزی خواهان تامین امنیت، ختم جنگ و آمدن صلح هستند تا دیگر شاهد بیسرپرست شدن خانوادهها نباشند.
جنگ میان گروه طالبان و نیروهای امنیتی، فاجعهای است که مسیر زندگی هزاران خانواده را تغییر داده و آنها را با زندگی طاقتفرسایی مواجه کرده است.
حمیرا زنی است با موهای ژولیده که همراه با پسر کوچکش در کنار جادهیی در شهر کندز گدایی میکند.
این بانو همه روزه از ساعت 8 صبح تا 4 عصر در مقابل یکی از خبازیهای شهر کندز مینشیند تا مشتریان این خبازی یک قرص نان به او بدهند که شب بتواند برای فرزندان گرسنهاش در خانه نان تهیه کند. نزدیکش شدم تا با او گفتگویی داشته باشم، بانو حمیرا حکایتهای تلخی از زندگی و کارش در کندز دارد. از اینکه به چه سختی میتواند غذای ناچیزی را برای فرزندانش تهیه کند. او در حالی که اشک میریخت و از شدت سرما در خود میلرزید، گفت که باشندۀ اصلی شهر کندز است. شوهرش که سرباز بوده در جنگهای شهر کندز شهید شده است. او میگوید، پسر 28 سالهاش نیز که سرباز بوده و پس از شوهرش سرپرستی خانواده را به دوشت داشت، در جنگ دوم شهر کندز در اثر اصابت گلولۀ هاوان شهید شده است.
حمیرا به خبرگزاری نشانه میگوید:« در جنگهای کندز اول شوهرم شهید شد، یک سال بعد پسرم شهید شد. نانآور خانه همی شوهر و بچیم بود، اینا که شهید شدن، حالی وضعیت ما خیلی خراب است. ما چیزی برای خوردن نداریم. در همی شبها در یک اتاق با سه تا کودک اگر چار کمپل هم بندازیم گرم نمیشیم. نی بخاری داریم، نی صندلی و نی کمپل. بسیار به مشکل زندگی میکنیم. یک اتاقه هزار روپیه میتیم، چقدر منت هم میکنن همسایهها سرم.»
گفتههای این بانوی رنجدیده سبب شد تا بیشتر در مورد زندگیاش جویا شوم. نداشتن سرپرست خانواده، وی را با چالشهای زیادی در زندگی مواجه ساخته است.
بانو حمیرا میگوید، پس از کشته شدن فرزندش هیچ یکی از اقاربش وی را کمک نکرده و به دلیل بیماری که داشت نمیتوانست کارهای سنگین انجام بدهد، به همین دلیل با فرزند کوچکتر اش مجبور شد دست به گدایی بزند.
بانو حمیرا که اکنون در شرایط بدی زندهگی میکند، تنها خواستش تامین امنیت و صلح است تا دیگر هیچ مادری در سوگ فرزندش مجبور به گدایی نشود.
بانو حمیرا میگوید:« خداوند د وطن ما صلح بیاره، یک آرامی بیاید. ما آرزوی همی ره داریم که اولادهای ما درس و تعلیم کنن.»
صلح تنها خواست زنان قربانی از جنگ نیست، بلکه دانشجویان کندز نیز از وضعیت کنونی به ستوه آمده اند.
کامله دانشجوی یکی از دانشگاهها در کندز است. وی میگوید که با آمدن صلح میتواند به آرزوهایش دست یابد.
کامله میافزاید:« منحیث یک دانشجو شبها که صدای توپ و تفنگ را میشنوم، خیلی مایوس میشوم. اینطور فکر میکنم که مه هیچ وقت به آرزوهایم نخواهم رسید.همه دوستانی که در کنار من هستند، آنها هم خیلی نا امید میشوند و میگویند که تا کی شاهد همچو ناامنیها باشیم. ذهن اطفال ما را، ذهن خود ما را این جنگ تخریب میکند. برای آمدن صلح امیدواریها خیلی زیاد است و مردم خیلی خوش بین استند به اینکه ما خواهیم توانست به قلعههای بلند موفقیت راه پیدا کنیم. بتوانیم جای کار بکنیم و وظیفه داشته باشیم، تحصیلات خود را ادامه بدهیم. با صلح میتوان به این چیزها دست پیدا کرد.»
مرضیه رستمی ریس شبکۀ زنان در کندز به خبرگزاری نشانه میگوید، شدت جنگها در مرکز و ولسوالیهای کندز بیشترین آسیب را به زنان رسانیده است. به گفتۀ بانو رستمی، زنان در این جنگها همواره شوهر، برادر و یا فرزند خود را از دست داده اند و زندگی کنونی شان نگران کننده است.
این فعال حقوق زن میگوید، یگانه راه حل این معضلات صلح است، تا قربانیان جنگ بتوانند خودشان سرپرست خانوادههایشان شوند.
بانو رسمتی اضافه میکند:« بیشترین آسیب را در جنگها زنان و اطفال میبینند که آسیبپذیرترین قشر جامعه هستند. با تاسف امکان دارد خانههایشان را از دست دهند، نانآوران خانوادههایشان را از دست دهند، بیجا شوند. این قشر صدمۀ زیاد میبینند. اگر صلح تامین شود، بیشتر فایده برای زنان میرسد چرا که آنها میتوانند در محیط امن درس بخوانند، کار بکنند و همچنان نانآور خانواده نیز باشند.»
حبیبه گلستانی یکی از فعالان حقوق زن در کندز میگوید، بیشتر زنان که در برنامههای ارتقای ظرفیت آموزش میبینند، به دلیل فضای جنگ و ناامنی نمیتوانند در جامعه کار کنند. به گفتۀ خانم گلستانی زنان همواره خواستار صلح هستند تا باشد از استعدادهای خودشان در جامعه استفاده کنند و بار دوش دیگران نباشند.
بانو گلستانی اضافه میکند:« به دلیل موجودیت فضای جنگ و ناامنی یا کمبود صلح، صلحی که ما به او ضرورت داریم، زنان نمیتوانند از ظرفیتهای کسب کردۀ خود استفاده کنند. اگر بانوان در یک فضای صلحآمیز قرار داشته باشند، میتوانند با استفاده از ظرفیتهای خود در جامعه موثر باشند.»
از سوی دیگر ذبیح الله مجیدی، مسوول پرورشگاه «ضمیر مادر» در کندز میگوید، روزانه دهها زن که شوهر و یا پسرشان را در جنگ از دست داده اند، فرزندانشان را به این پرورشگاه میآورند، چون توانایی نگهداریشان را ندارند. او میگوید، زندهگی زنانی که قربانی جنگ شدند، رقتبار است.
به گفتۀ آقای مجیدی، با آنکه این زنان قربانی جنگ شدند و اکنون سرپرست خانواده هم ندارند، اما در آرزوی صلح هستند.
آقای مجیدی میافزاید:« خانوادۀ شهدای نیروهای امنیتی در این پرورشگاه مراجعه میکنند. در این پرورشگاه حدود سیتن کودک از فرزندان شهدای نیروهای امنیتی وجود دارند. خانوادههای این کودکان در وضعیت بد اقتصادی به سر میبرند، سرپناه ندارند. آرزوی این خانوادهها تامین صلح و پایان جنگ است. آنها میگویند اگر صلح تامین شود ما در پرتو آن میتوانیم به آرزوهای خود برسیم. میگویند اگر فرزندان ما قربانی جنگ شدند، حداقل نسل بعدی قربانی جنگ نشوند، ما همه صلح میخواهیم.»
در این اواخر جنگ در شهر کندز شدت گرفته است، اما از این میان بیشترین آسیب را زنان متقبل میشوند که اکثرا در جنگهای خانمانسوز گروه طالبان، پدر، برادر و یا شوهرشان را از دست دادهاند.
بیشتر این زنان زمانی که سرپرست خانوادههایشان را از دست میدهند، مجبور میشوند شبهای سرد و تاریک زمستان را در خانههای نزدیکانشان و در شرایط بدی سپری کنند.
این بانوان روزها برای به دست آوردن لقمۀ نانی دم دروازۀ نهادهای خیریه انتظار میکشند و حتا گاهی از روی اجبار دست به گدایی میزنند.