molana-rumi-sama-dance-mp-4ba229

مولانا و ترجمه‌های انگلیسی‌اش

مجیب مهرداد

12 January 2020

امروز در جهان انگلیسی زبان مولانا جلال‌الدین محمد بلخی که با نام رومی شناخته می‌شود، چنان شهرت و آوازه یافته است که شمار کتاب‌هایی که دربارۀ او نوشته می‌شوند، روز از پی‌روز، رو به فزونی اند.

به همین‌گونه شمار مترجمان و کسانی که دربارۀ او کتاب می‌نویسند نیز پر شمار اند و این روند را پایانی نیست، هواداران رومی نه تنها در جهان انگلیسی زبان، بلکه در تمام زبان‌های جهان رو به افزایش اند. از آوازخوانان تا ستاره‌های سینما تا رهبران سیاسی و فعالان حقوق دیگرباشان و عارفان از تمام ادیان و حتا آنانی که پی‌گیر معنویت‌های غیر دینی اند از مولانای بلخ الهام می‌گیرند و اندیشه‌های او را در سراسر گیتی گرامی می‌دارند. ترجمۀ شعرهای او در رسانه‌های اجتماعی در مقیاس جهانی در حال گردش اند و هیچ شاعر، عارف و فیلسوفی در زمانۀ ما به این پیمانه با قلب مردمان جهان نزدیک نشده است.

در پایان هزارۀ دوم و آغاز هزارۀ سوم که منازعات هویتی در قالب خوانش‌های ستیزه‌جویانه از دین و نژاد صورت‌بندی جدید جنگ و منازعۀ سیاسی در سراسر جهان را شکل می‌داد، پیام وحدت هویت‌های متکثر در زیر پرچم عشقی که از همه مرزهای تمایزبخش می گذرد، همان آوایی بود که انسان سرگشتۀ معاصر آن را شنید و به آن اعتماد کرد. انسان خسته از مدنیت ماشینی، نظام کار طاقت‌فرسا، خشونت‌های فرقه‌یی و نژادی، غذای معنویی تازه‌ای می‌خواست که رومی آن را در شعر جاویدانش قرن‌ها پیش بیان کرده بود. «مشرب عشق» مولانا، غذایی بود که در بهترین شرایط ممکن برای گرسنگی معنوی غرب فراهم آورده شد.

هرچند مترجمان مولانا بی‌شمار اند، اما امتیاز شهرت عالم‌گیر او مدیون سه‌دهه تلاش شاعری است که خود فارسی نمی‌دانست.

 کولمان بارکس، شاعر امریکایی و استاد سابق ادبیات در دانشگاه جورجیا است. او بر حسب تصادف با رومی آشنا شد، اما این آشنایی تصادفی با شعرهای مولانا باعث پدید آمدن مهمترین رخداد فرهنگی پایان قرن بیستم گردید.

در سال 1976 بود که رابرت بلای شاعر و مترجم و استاد معنوی بارکس نسخه‌ای از ترجمه‌های آربیری از مولانا را به کولمن بارکس داد و به او گفت،«این شعرها باید از قفس آزاد شوند.»

 کولمان بارکس این شعرها را از زبان اکادمیک به شکل شعر آزاد امریکایی در آورد. پس از آن، ترجمه‌های بارکس در طول 33 سال به 22 جلد رسیدند، ترجمه‌هایی که بیش از دو ملیون نسخه در سطح جهان به فروش رسیدند و به 23 زبان ترجمه شدند.

قصۀ آشنایی کولمان بارکس با مولانا و پیوند معنویش با او پر رمز و راز است. کولمان بارکس می‌گوید، پس از شروع کارش روی ترجمه‌های آربیری، شبی در رویا عارفی را می‌بیند که از او می‌خواهد کارش را ادامه دهد. دو سال پس از آغاز کارش با صوفی‌ای آشنا می‌شود که اثر عمیقی بر بارکس می‌گذارد و بسیاری‌ها رابطۀ این دو را شبیۀ رابطۀ مولانا و شمس می‌دانند.

این صوفی، باوا محی‌الدین صوفی‌ای بوده از سریلانکا که در شهر فیلادلفیا تدریس می‌کرده است. بارکس فهمش از عرفان مولانا را مدیون او می‌داند. گفته می‌شود که بارکس تا زمان مرگ محی‌الدین در سال 1986 سالی 4 تا 5 بار به دیدار او می‌رفته است.

بارکس در مقدمۀ کتاب«رومی؛ پلی به روح» می‌گوید که ترجمه‌های او اعتبار اکادمیک ندارند، اما آن‌چه مسلم است ترجمه‌های او از روی نسخه‌های ترجمه شده به واسط‌ نیکلسن، آربیری، جان‌معین و دیگران که ترجمه‌هایی نزدیک به اصل اند، علاقۀ بیشتری به شعر مولانا ایجاد کرده‌اند.

مترجمان مولانا در زبان انگلیسی را می‌توان در سه گروه دسته‌بندی کرد، گروه اول آنانی اند که رومی را از زبان فارسی برگردانده اند، در این گروه مترجمانی چون؛ نیکلسن، آربیری، آنی‌ماری شمیل، ویلیام چیتیک و فرانکلین لیویز را می‌توان نام برد، هم‌چنان مترجمان ایرانی‌تباری چون شهرام شیوا، و نادر خلیلی نیز در این جمع شامل می‌شوند. از افغانستان جاوید مجددی و داکتر روان فرهادی نیز در همین گروه قابل دسته‌بندی اند. مترجمانی نیز هستند که از زبان‌های دیگر آثار مولانا را به انگلیسی برگردانده اند، نیویت ایرگین که از ترجمه‌های ترکی، مولانا را به انگلیسی برگردانده است، یا سایمون فاتال و موریل ماوفرای که مولانا را از ترجمه‌های فرانسوی به انگلیسی در آورده اند، در این جمع به شمار می‌آیند.

گروه سوم را به انگلیسی«version makers» نام نهاده اند، این دسته مترجمان رومی ترجمه‌های‌شان را از روی ترجمه‌های انگلیسی بازآفریده اند، در این گروه مترجمانی چون، کبیر و کامیلی، کولمان بارکس، دانیال لیبریت، اندریو هاروی، جیمز کاوان، جاناتان ستار و شمار دیگر را می‌توان نام برد که ترجمه‌های‌شان بازآفرینی ترجمه‌های گروه اول و دوم مترجمان رومی به زبان انگلیسی است. هرچند همان‌گونه که در مقدمه گفتم، شمار مترجمان مولانا در زبان انگلیسی بی‌شمار است و نیاز به پژوهشی جداگانه در این باره دارد.

در این شکی نیست که ترجمه‌های همه این مترجمان در شهرت جهانی مولانا نقش چشم‌گیر داشته اند، اما در این میان ترجمه‌های کولمان بارکس بیش از بقیه در این شهرت نقش داشته اند. ترجمه‌های انگلیسی بارکس را در زبان انگلیسی«popular translations» نیز می‌گویند، بازسرایی‌های او را نسخۀ والت ویتمن از مولانا نیز خوانده اند، دلیل آن شکل آزاد این بازسرایی هاست که به آن‌چه شعر آزاد امریکایی نامیده می‌شود نزدیک اند. ترجمه‌های نیکسلن و آربیری از مولانا با زبان و فرم اواخر قرن نزدهم انگلیس اند. بازسرایی‌های آزاد بارکس با تصرف در سمبل‌ها، زمینۀ فرهنگی و فرم این شعرها باعث شد تا میان مخاطبان انگلیسی زبان اواخر قرن بیست و بازسرایی‌های بارکس پیوندی گسترده‌تر ایجاد شود، اما در محیط‌های اکادمیک بر ترجمه‌های بارکس نقدهای زیادی وارد کرده اند. در محیط‌های آکادمیک زبان انگلیسی، بازسرایی‌های بارکس را نوعی غلط خوانی و غریب‌سازی مولانا می‌دانند، نقدی که از نظر شمار دیگر از منتقدان«غرابت زدایی» خوانده می‌شود و این پالودن شعر مولانا از سمبل‌های غریب فرهنگی/دینی را از موجبات اساسی پیوند دنیای انگلیسی زبان با شعر او می‌دانند.

در بحث پیوند میان شعر مولانا و زمینه‌های اسلامی شعر او در زبان انگلیسی دو گرایش را می‌توان سراغ گرفت. گروه اول به شمول کولمان بارکس به این باور اند که اندیشۀ مولانا پیامی جهانی دارد و محدود کردن آن در چارچوب یک دین یا جغرافیا کاری است نادرست.

هرچند بارکس هرگونه تلاش آگاهانه برای غریب سازی مولانا از زمینه‌های فرهنگی/دینی شعر او را رد می‌کند، اما به این باور است که: «حس می‌کنم گرایش جهانی برای از میان برداشتن مرزهای مذهبی و خشونت‌های فرقه‌یی به وجود آمده است. گفته می‌شود که در تشییع جنازۀ مولانا مردمانی از همه ادیان گرد آمده بودند، با این منطق که مولانا به عمق بخشیدن به باورهای‌شان کمک کرده است، گویا هنوز هم دلیل گرایش عام به رومی همین مساله است.»

بارکس هم‌چنان می‌گوید: «ادیان در جهان ما محل منازعه میان انسان‌ها اند، و هرکسی در پی حقیقتی فردی از ادیان است، اما همه ما برای نزدیکی قلب‌ها و فراخی آن تلاش داریم و این چیزی است که از رومی آموخته ایم.»

برید گوچ یکی از معروف‌ترین کتاب‌ها را دربارۀ زندگی مولانا با نام «راز رومی» به زبان انگلیسی نوشته است، او نیز ضمن این که می‌گوید مولانا در یک خانوادۀ مسلمان به دنیا آمد و مانند همه مسلمانان مناسک دینی را ادا می‌کرد، اما باور دارد که مولانا کسی است که معرفت دینی را به سطحی دیگر ارتقا بخشیده است. او می گوید:« مولانا خودش مذهبش را «مذهب عشق» می‌خواند، عبارتی که او را در فراسوی هرگونه اعتقاد دگم جا می‌دهد.» از نظر این گروه مولانا یک «Heterodox» است که در فارسی می‌توان آن را معادل «دیگراندیش» فهمید.

هم‌چنان در این گروه می‌توان شهرام شیوا را نیز نام برد که باور دارد اندیشۀ مولانا را نمی‌توان در چارچوب‌های دین و جغرافیای خاص محصور کرد. او می‌گوید: «رومی یک غول اندیشه در جهان ماست، ژرفای عشق و علاقۀ من به او بی‌پایان است، بهترین راهی که می‌توانیم به او حرمت بگذاریم این است که او را به هیچ دین و منطقه‌ای محدود نکنیم، بلکه او را به عنوان نقطۀ اوجی بنگریم که هرکدام برای رسیدن به آن تلاش کنیم.»

 اما گروه دیگری از مترجمان و پژوهش‌گران در زبان انگلیسی به این باور اند که مولانا را نمی‌توان از زمینۀ اسلامی شعرش جدا کرد. جاوید مجددی که خود چهار دفتر مثنوی را به انگلیسی ترجمه کرده و در حال ترجمه دو دفتر دیگر آن است می‌گوید که دانش قرآنی به مسیحیان و یهودی‌ها به عنوان اهل کتاب می‌نگرد و این همان نگاه جهانی یا«universalism» اندیشۀ مولانا است. او باور دارد آموزه‌های دینی شکل دهندۀ جهان اندیشه مولانا است.

هم‌چنان امید صفی استاد مطالعات اسلام شناسی در دانشگاه دوک در امریکا به این باور است که: «خواندن رومی بدون قرآن شبیه خواندن میلتون بدون انجیل است.» از نظر او با تاکید بر این‌که رومی یک دیگراندیش بود و در فرهنگ اسلامی دیگر اندیشی ریشۀ عمیق تاریخی دارد اندیشه‌های رومی نه تنها با دین پیوند دارند، بل‌که نمایان‌گر دینامیزم تاریخی دانش اسلامی اند.

فاطمه کشاورز استاد ادبیات فارسی در دانشگاه مریلند نیز به این باور است که ریشۀ آموزه‌های مولانا در قرآن اند و در ترجمه‌هایی که از مولانا در امریکا شده است، ریش‌ اسلامی این آموزه‌ها به چشم نمی‌آیند.

دوندی مترجم و محقق هندی تبار مولانا ساکن انگلستان به این باور است که :« ترجمه‌های جدید از رومی از او یک«گوروی دنیای جدید» ساخته اند، به باور من ترجمه‌های رومی صورت‌های تجاری شده و بیگانه با سنت تصوف و آن‌چیزی است که رومی آن را می‌خواست بیان کند.»

در پایان این مقاله شماری از ترجمه‌های شعرهای مولانا به زبان انگلیسی را می‌آوریم تا تصویری از نحوه ترجمۀ این شعرها و جدال بر سر ترجمه‌های او برای مخاطب فارسی فراهم شود.

امروز چو هر روز خرابیم خراب

مگشا در اندیشه و برگیر رباب

صدگونه نماز است و رکوع است و سجود

آن را که جمال دوست باشد محراب

همان‌گونه که خواهید دید، در بازسرایی بارکس از این رباعی که از روی ترجمۀ جان معین و در زبان فشرده انجام یافته است، زیبایی جمال دوست به زیبایی محض و زمینی بدل شده است و رکوع و سجود و محراب به صورت زانو زدن و بوسیدن زمین آمده اند.

ترجمۀ بارکس:

“Let the beauty we love be what we do

There are hundreds of ways to kneel and kiss the ground.”

چه تدبیری مسلمانان که من خود را نمی‌دانم

نه ترسا و یهودم من نه گبرم نی مسلمانم

در بازسرایی بارکس از بیت بالا که از روی ترجمۀ نیکلسن انجام شده است، همان‌گونه که خواهید دید، این شعر با تغییرات زیادی همراه است. در بازسرایی بارکس، کلمۀ هندو و بودیست و صوفی و ذن به آن اضافه شده است و دامنۀ دلالت شعر، جهانی‌تر و فراخ‌تر شده است.

نسخۀ بارکس:

“Not Christian or Jew or Muslim, not Hindu, Buddhist, sufi, or zen. Not any religion or cultural system.”

نسخۀ نیکلسن:

 این نسخه مانند همه ترجمه‌های نیکسلن به اصل شعر مولانا وفادار است.

“What is to be done, O Moslems? for I do not recognise myself. I am neither Christian nor Jew, nor Gabr, nor Moslem.”

یا بازسرایی شهرام شیوا از رباعی زیر که توسط گامرد و فرهادی به انگلیسی برگردان شده است، در این بازسرایی نیز تغییرات زیادی رونما شده است.

رباعی:

عاشق تو یقین‌دان که مسلمان نبود

در مذهب عشق کفر و ایمان نبود

در عشق تن و عقل و دل و جان نبود

هرکس که چنین نگشت او آن نبود

نسخۀ شهرام شیوا:

For those in love, Moslem, Christian, and Jew do not exist. For those in love, faith and infidelity do not exist.”

یا ترجمۀ انگلیسی جان معین از این بیت معروف منسوب به مولانا:

ما ز قرآن مغز را برداشتیم

 پوست از بهر خران بگذاشتیم

که جان معین در ترجمه‌اش این بیت را با یکی از رباعیات دیگر مولانا در آمیخته است و کلمات کلیدی هردو شعر را کاملن دیگرگون کرده است.

نسخه جان معین:

“We have picked the essence of the Koran throwing away the skin to the dogs. We have thrown out our cloak turban theology debate all into the river. With the help of instinct We have hit the bull’s eye.”

رباعی‌ای که با آن بیت منسوب به مولانا در ترجمۀ جان معین یکی شده است، این است:

رباعی:

دستارم و جبهه و سرم هرسه به هم

قیمت کردند به یک درم چیزی کم

نشنیدستی تو نام من در عالم

من هیچ کسم هیچ کسم هیچ کسم

شاید یکی از معروف‌ترین بازسرایی‌های بارکس از مولانا این نمونه باشد:

“Out beyond ideas of wrongdoing and rightdoing, there is a field. I will meet you there.”

که از روی رباعی زیر برگردان شده است و در آن کفر و ایمان در نسخۀ انگلیسی به درست و نادرست مبدل شده اند، ضمن این‌که زبان و شیوۀ بیان آن نیز دیگرگون شده اند و این خصلت همه برگردان‌های بارکس است.

رباعی:

بیرون ز جهان کفر و ایمان جایی است

کان‌جا نه مقام هر تر و رعنایی است

جان باید داد و دل به شکرانه جان

آن را که تمنای چنین ماوایی است

حتا در بازسرایی‌های بارکس رباعی معروف منسوب به ابوسعید ابوالخیر نیز با نام مولانا برگردان شده است و یکی از محبوب‌ترین شعرهای مولانا در جهان انگلیسی است.

رباعی:

بازا بازا هرآن‌چه هستی باز آ

گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ

این درگۀ ما درگۀ نومیدی نیست

صدبار اگر توبه شکستی باز آ

ابو سعید ابوالخیر

نسخۀ بارکس:

“Come, come, whoever you are, come. Wanderer, worshipper, lover of leaving, it doesn’t matter. Ours is not a caravan of despair. Come, even if you have broken your vow a thousand times. Come, yet again, come, come.”

آن‌چه ویژگی عمومی بازسرایی‌ها است عدم وفاداری این ترجمه‌ها به متن شعر مولانا در نسخه‌های انگلیسی و فارسی آن است. بارکس در بازسرایی‌هایش حذف و اضافات زیادی بر ترجمه‌های شعر مولانا وارد کرده است. آن‌چه مسلم است این است که سخن منتقدان ترجمه‌های بارکس از مولانا بی‌جا نیست. نسخۀ مولانای بارکس یک نسخۀ جهان پسند از او است که با برداشتن سمبل‌های فرهنگی و دینی شعر مولانا، شعر او را برای مخاطبان جهانی آشناتر کرده است. با وجود وارد دانستن نقدهای شماری از منتقدان بر بازسرایی‌های بارکس، آن‌چه روشن است این است که بارکس از سخن مولانا مغز آن را برداشته است و با زبان جهانی آن را بازسرایی کرده است. همان‌گونه که مولانا از قرآن نیز مغز آن را برداشت و آن را با حکایاتی از تمام ملت‌ها در آمیخت. گفته می‌شود که تنها 26 قصۀ مثنوی از بستر فرهنگی/دینی آیین‌های هندی گرفته شده اند، مانند قصۀ معروف فیل و تاریک‌خانه، یا طوطی و بازرگان.

در آخر همان‌گونه که مولانا خود گفته است، هرکسی از ظن خود یار او، می‌شود و تاکید دارد که سر و راز او را کسی در نمی‌یابد. شاید منطقی‌ترین موضع در پیوند با پیام مولانا همان حرف خود او باشد که ما را از هرگونه دریافت مطلق و برخورد دگم‌اندیشانه دربارۀ اندیشه‌اش برحذر می‌دارد.