حمله داعش

ابتذال «مرگ» در جمهوریت

neshananews

03 November 2020

نویسنده: ابو مسلم خراسانی

اصطلاح «ابتذال ‌شر» از هانا آرنت، اندیش‌مند آلمانی قرن بیستم است که پژوهش‌گران فارسی‌زبان این اصطلاح را «پیش‌ ‌پا افتاده‌گی بدی» یاد می‌کنند. ادوارد هرمان، هنرپیشۀ امریکایی در توصیف این واژه می‌گوید: «ابتذال شر یعنی انجام کارهای هولناک به روش منظم مبتنی بر عادی‌سازی‌ است.» حملۀ تروریستی مرگ‌بار دیروز در کابل را می‌شود «ابتذال مرگ» توصیف کرد. چرخه‌یی که گویا گلوی همه را گرفته، سینۀ همه را فشرده و مرگ را برای کتلۀ بزرگی از شهروندان گرسنه عادی و پیش‌ پا افتاده ساخته است.

مرگ غایت همۀ انسانان است و هیچ راه فراری از آن وجود ندارد، اما مرگ در کابل به ابتذال کشیده شده است. صدایی بلند می‌شود و صدها انسان در جا می‌میرند، اما نمی‌دانند برای چه و چرا می‌میرند؟ گویاترین واژه برای توصیف و تبیین این وضعیت همان ابتذال مرگ است. مردن برای هیچ، کشتن برای هیچ و فرار و گریه برای هیچ. گاهی در ذهن‌تان خطور کرده که چرا می‌میریم؟ دیروز صدها انسان در نظام جمهوریت زیر ریش نهادهای امنیتی در بزرگ‌ترین دانشگاه کشور در جا مردند و هیچ آب از آبی تکان نخورد.

سیاست‌مداران کشور تنها اعلامیه می‌دهند؛ اعلامیه‌هایی که پس از وقوع هر فاجعه در کابل و کلان‌شهرهای دیگر از آدرس سیاست‌مداران افغانستان نشر می‌شود و پس از چند روزی دوباره فراموش می‌شود. نماینده‌گان مردم نیز اعلامیه صادر می‌کنند. وزارت دفاع و داخله و ریاست امنیت ملی که مسوولیت تأمین امنیت کشور را بر عهده دارند نیز پس از هر فاجعه‌یی یک اعلامیه صادر می‌کنند. آنان به جای تأمین امنیت کشور و پیدا کردن راه‌های جلوگیری از وقوع این رویدادهای دل خراش با نوشتن چند واژه‌یی اکتفا می‌کنند و چرخۀ پیش پا افتاده‌گی مرگ همچنان جریان می‌یابد. تنها بر مادران داغ‌دیده و زنان بیوه و پسران بی‌مادر افزوده می‌شود.

سکوت‌ تلخ نهاد روحانیت در برابر جنایت اتفاق افتاده از نشانه‌های دیگر ابتذال مرگ در این جغرافیا است. آنانی که برای مرگ یک شهروند سوری‌ یا پاکستانی و یا به ترسیم یک کاریکاتور روزها بر جاده‌ها می‌ریزند، برای مرگ هموطن خود چنان مهر سکوت بر لب ‌نهاده‌اند که هیچ ‌صدایی از آنان بر نمی‌آید. به عنوان نمونه نجم یا نهاد جوانان مسلمان و جمعیت اصلاح که اعضای آن برای دیگران گلو پاره می‌کنند و روزها در جاده‌ها شعار می‌دهند، در برابر مرگ هموطنان و انسانان بی‌گناه سرزمین خود مهر سکوت بر لب‌ نهاده و در کنجی خزیده‌اند.

این نشان می‌دهد که مرگ در این جغرافیا چقدر بی‌ارزش و پیش پا افتاده است. چقدر عادی است که صدها انسان بمیرد و هیچ آب از آبی تکان نخورد. هیچ نماینده‌یی اعتراض نکند، هیچ روحانی و ملا امامی در محکوم کردن این حادثه به جاده‌ها نریزد و هیچ حرف جدی در میان نباشد و پس از چند روزی دوباره اوضاع عادی شود. آنتونیو نگری و مایکل هارت، نویسنده‌گان غربی در کتاب «امپراتوری» تبیین می‌کنند که در دنیای کنونی که تعبیر آنان نظم امپراتوری در آن برقرار است، همه‌جا امن می‌شود و سایۀ جنگ در خانه‌ها و خصوصی‌ترین مکان‌ها سرایت می‌کند.

گرچه آقای نگری و هارت سال‌ها پیش این وضعیت را پیش‌بینی کرده بودند، اما اکنون گویا پیش‌‌بینی آنان در افغانستان بر کرسی حقیقت نشسته است. خانه، دانشگاه، مسجد، زایشگاه و هر آن جایی که در گذشته‌ها مکان‌ نسبتاً امنی شمرده می‌شد، اکنون از تیر گروه‌های تروریستی در امان نیست. در واقع همه جا به میدان نمایش خون و وحشت تبدیل شده‌ است. از سوی دیگر، سیاست‌مداران و رهبران سیاسی کشور که به نام جمهوریت قدرت را فراچنگ گرفته‌اند از پشت دیوارهای سمنتی و موترهای زرهی ابتذال مرگ در خسته‌ترین پایتخت جهان را نظاره می‌کنند و هنوز بر سر چوکی و مقام از یخن یک‌دیگر می‌گیرند و برای منافع شخصی خود گلو پاره می‌کنند.

بازهم این جنایت فراموش می‌شود؛ همان‌ طوری که صدها جنایت قبیح‌تر و با دامنۀ بیشتر از این فراموش شده است. سیاست‌مدارن افغانستان می‌پندارند که این رویدادها شبیه موجی‌ است که پس از چند روز فراموش می‌شود و آنان همچنان از پشت دیوارهای سمنتی و موترهای زرهی و سفرهای خارجی با استایل‌های غربی گلو پاره خواهند کرد. آنان همواره به تقسیم قدرت و فساد و جنگ بر سر چوکی می‌اندیشند، اما این ‌طرف چرخۀ مرگ و انتحار از کابل «مایه‌تابۀ» جوشان ساخته و مرگ را به ابتذال کشیده و هر روز حجم مادران داغ‌دیده بیشتر می‌شود. در اصل ما گرفتار ابتذال مرگ شده‌ایم؛ مرگی که به تدریج دامن‌گیر همۀ ما خواهد شد.