سهیلا شاکر

سهیلا شاکر: پدرم را طالبان کشتند، نگذارید کودکان بیشتری یتیم شوند

عاطفه غفوری

09 November 2020

جنگ آن چنانی که این روزها در کوچه‌های شهرها و روستاهای کشور سمفونی مرگ را می‌نوازد، خانواده‌های بی‌شماری را به ماتم از دست دادن پدر، مادر، فرزند، برادر و یا خواهری می‌نشاند. در جریان جنگ‌های مسلحانه در دو دهۀ پسین، کمتر خانه‌یی به چشم می‌خورد که فرشتۀ مرگ درب آن را نزده باشد و عزیزی را از آن نگرفته باشد. اتفاقی که شمع زنده‌گی بازمانده‌گان را برای همیشه بی‌فروغ می‌سازد و سرنوشت مبهم و تاریکی را برای کودکان آن خانواده رقم می‌زند.

این سرنوشت حدود یک سال پیش برای سهیلای نوجوان رقم خورد و او نیز گرفتار غمی شد که تحمل آن برای دختری در سن‌وسال او دشوار و طاقت‌فرسا بود. درست در دوازدهم ماه اسد سال ۱۳۹۸ خورشیدی شکرالله شاکر، پدر سهیلا که آن زمان ولسوال زنده‌جان هرات بود در انفجار یک ماین کنار جاده‌یی در هرات جان باخت. انفجاری که طالبان مسوول آن خوانده می‌شوند و همراه با ولسوال وقت زنده‌جان، برادر و دو محافظ آقای شاکر نیز به کام مرگ رفتند. رویدادی که روزگار شاد و روزهای کودکی سهیلا شاکر را به ماتم تبدیل کرد و شبیه فاجعه‌یی بنیان خانوادۀ صمیمی آنان را نابود کرد. در این زمان سهیلا به تازه‌گی به دوران نوجوانی پا گذاشته بود.

سهیلا می‌گوید، خانواده‌یی که تا آن روز به لطف حضور پدر به عنوان پشتوانۀ محکمی برای ادامۀ زنده‌گی، چیزی جز شادی و شور زنده‌گی را تجربه نکرده بود، چنان در تلاطم امواج روزگار پس از پدر غرق شد که دیگر کمتر اتفاقی برای او و خانواده‌اش لبخندی را به ارمغان آورده است.

در گرماگرم روزهای خبرساز مذاکرات جاری صلح در دوحه و روزهای پرآشوب جنگ در افغانستان به سراغ سهیلا شاکر رفتم. دختر نوجوانی که به گفتۀ خودش می‌کوشد با آموزش و کسب دانش راه نیمه‌تمام پدرش برای خدمت‌رسانی به مردم را ادامه دهد و سهمی هرچند کوچک در آیندۀ این سرزمین داشته باشد. سهیلا که اکنون در یکی از مکتب‌های دخترانه در ولایت هرات سرگرم آموزش است، از آرزوهایی می‌گوید که با مرگ پدرش به عنوان مهم‌ترین حامی خانوادۀ سهیلا، رسیدن به آن‌ها دشوارتر شده است.

سهیلا می‌افزاید، هنگامی که پدرش زنده بود از چهاردیواری خانۀشان عشق می‌بارید و طعم خوش‌بختی در همۀ لحظه‌های زنده‌گی او و خانواده‌اش جاری بود، اما پس از آن رویداد شوم و سیاهِ دوازدهم اسد سال پار، زنده‌گی به یک‌باره‌گی ورق برگشتاند. به سخن او، خانوادۀ پرجمعیت شاکر در نبود پدر هیچ دشواری را نگذاشته که تجربه نکرده باشد. از چالش‌های اقتصادی، بی‌پناهی، نداشتن پدر و از دست دادن فرصت‌های لازم برای ادامۀ تحصیل اعضای خانواده.

هنگامی که از سهیلا می‌پرسم که زنده‌گی در نبود پدر چگونه می‌گذرد؟ می‌گوید، دشواری نبوده است که در مسیر رسیدن به اهداف خود تجربه نکرده باشد. سهیلا یادآوری می‌کند که پس از رفتن پدرش، همۀ بار زنده‌گی خانوادۀ سیزده نفره بر دوش برادر بیست سالۀ اوست که در یکی از شعبه‌های شهرداری هرات مشغول کار است. به باور او، اگر سایۀ پدر همچنان بر سر او و خانواده‌اش بود، حالا برادر بیست سالۀ‌اش سرگرم سپری کردن دوره‌های تحصیلی لیسانس و سپس ماستری می‌بود. این دختر جوان اضافه می‌کند که با این تفسیر نمی‌خواهد آن چه بر سر او و خانواده‌اش گذشته است، بر دیگران تکرار شود و کودک دیگری در گوشه‌یی از این کشور طعم کشنده و تلخ یتیم شدن را تجربه کند.

سهیلا شاکر هرچند به نتیجه‌بخش بودن مذاکرات صلح نگاه تردید‌آمیزی دارد، اما می‌گوید که حاضر است از خون پدرش بگذرد تا صلح سرتاسری و آرامش دایمی در افغانستان حاکم شود.

تردیدها در مورد نتیجه‌بخش بودن مذاکرات صلح در میان شهروندان کشور در حالی افزایش یافته است که نشانه‌یی از رسیدن به توافق در میان هیأت‌های مذاکره‌کنندۀ دولت افغانستان و گروه طالبان در قطر دیده نمی‌شود. گروه طالبان که هنوز هم بر موقف خود در مذاکرات صلح پافشاری می‌کنند، موج بزرگی از حمله‌های مرگ‌باری را در سرتاسر کشور به راه انداخته‌اند و امیدها به برقراری آتش‌بس را با یأس مبدل ساخته‌اند.

از سوی دیگر با رسیدن جو بایدن به ریاست جمهوری ایالات متحدۀ امریکا، ضمانت اجرایی موافقت‌نامۀ صلح امریکا با طالبان نیز به قدرت گذشته خود باقی نمانده است. طالبان ابراز امیدواری می‌کنند که امریکا بر این موافقت‌نامه پاپند بماند، اما مقام‌های امریکایی تاکنون در این باره چیزی تازه‌یی نگفته‌اند.

با این حال، به هر پیمانه‌یی که برقراری آتش‌بس و نهادینه شدن صلح در کشور به درازا کشیده شود، کودکان بیشتری در آرزوی صلح به سرنوشت سهیلا دچار خواهند شد.