فرار مغزها دو

فرار مغزها؛ بحرانی که باید جدی گرفته شود

neshananews

26 May 2021

نویسنده: ابومسلم خراسانی

افغانستان با چالش‌های بزرگ اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند. دامنۀ این خشونت‌های دوام‌دار از نبود امنیت‌ فردی گرفته تا فقر، اعتیاد، فرار مغزها، فساد و کج‌روی‌های اجتماعی را دربر می‌گیرد. این چالش‌ها فضا را برای باشنده‌گان این سرزمین تنگ‌تر ساخته و نفس راحت را از آنان گرفته است. در کنار چالش‌های سیاسی، اجتماعی و امنیتی، فرار مغزها، جوانان، نخبه‌گان، روشن‌فکران، نویسنده‌گان و خبرنگاران از افغانستان بحران اساسی دیگری است که کم‌تر مورد آسیب‌شناسی و کاوش قرار گرفته و می‌گیرد. بحرانی که می‌تواند آیندۀ دانایی و خِرد را در افغانستان تاریک سازد و چراغ‌های علم را خاموش کند. افغانستان بدون علم، دانش و حضور افراد آگاه به کویر تاریکی می‌ماند که تنها خشونت، افراط‌گرایی، فقر و اعتیاد در آن جولان می‌کنند.

تاریخ نشان می‌دهد در هر دورۀ زمانی که فضا برای اندیش‌مندان، نخبه‌گان و روشن‌فکران تنگ شده و آنان به جز از فرار راه دیگری برای رهایی از فشار زمان و یا برای زنده ماندن نیافته‌اند، چراغ‌‌های دانایی به تاریکی گراییده و روند زوال یک ملت، یک تمدن و یک کشور رقم خورده است. صادق زیباکلام در کتاب «ما چگونه ما شدیم» که در آن روند عقب‌مانی جهان اسلام و ایران را از لحاظ تاریخی بررسی کرده، خاموشی چراغ علم، دانایی و فرار اندیش‌مندان از دربار متوکل، خلیفۀ مسلمانان را یکی از مولفه‌های اصلی در عقب‌مانی تمدن مسلمانان می‌داند که آثار و نتایج این عقب‌مانی تا هنوز ادامه دارد و کشورهای مسلمان‌نشین از عقب‌مانده‌ترین و تاریک‌ترین مناطق جهان از نظر توزیع علم و دانایی است که سر آغاز این روند با فرار مغزها و نبود امنیت جانی برای این قشر رقم خورده است.

جنگ و خشونت در کنار صدها آسیب ویران‌گر و نابودکنندۀ خود که بر پیکر زخمی افغانستان زده، یکی از آنان بحران پنهان فرار مغزها از کشور است که برآیند آن بسیار خطرناک و بحران‌آفرین است. این بحران می‌تواند چراغ‌های دانایی را خاموش کند و یک گسست بین‌نسلی را از نظر معرفت در جامعه ایجاد کند. در یک‌سال گذشته بخش بزرگی از نویسنده‌گان، روشن‌فکران و روزنامه‌نگاران از افغانستان فرار کرده‌اند. ترورهای هدف‌مند، ایجاد رعب و وحشت و انتحار بر پیکر علم‌ورزی و کتاب باعث شده تا هیچ یکی از نخبه‌گان جامعه در این کشور احساس امنیت نکنند و این وضعیت آشفته و غیرقابل پیش‌بینی مجال تفکر، لبخند و تولید دانایی را از آنان ترور کند. امروزه مغزهای متفکر افغانستان اگر فرض را بر این بگیریم که قشر متفکر و نخبه در افغانستان وجود دارد، در هیچ‌ جایی حتا در مسجد، خانه و جامعه امنیت جانی ندارند و خطر مرگ هر لحظه این قشر را تهدید می‌کند.

از سوی دیگری، دولت افغانستان که اصلی‌ترین مسولیتش تأمین امنیت شهروندان است هیچ توجهی به این بحران ندارد. مزید بر این، جامعۀ مدنی، رسانه‌ها و مغزهای آگاه کشور بارها صدا بلند کرده‌اند که دولت باید استراتژی ویژه‌یی برای محافظت از این قشر روی دست بگیرد. اما نه تنها به این امر مهم توجه نشده؛ بلکه روند ترورهای هدف‌مند مغزهای آگاه کشور نیز به صورت سازمان‌یافته جریان دارد و هر روز جوانی، تحصیل‌کرده‌یی و مغز آگاهی در افغانستان ترور می‌شود. امسال بهترین‌های رسانه‌های افغانستان ترور شدند. یما سیاوش یک سرمایۀ بزرگی بود که دیو ترور جان او را گرفت و دولت کوچک‌ترین توجهی به فریادهای پدر مظلوم او نکرد. الیاس داعی خبرنگار در هلمند و مولوی ایاز نیازی از عالمان میانه‌رو در کابل ترور شدند و دولت توجهی به عاملان ترور آنان نکرد تا معلوم شود چه کسانی قصد خاموشی چراغ دانایی را در افغانستان روی دست دارند.

این بحران آیندۀ افغانستان را به گونۀ جدی تهدید می‌کند و فضای باز فرهنگی، تکثرگرایی و دستاوردهای اندک و تلاش‌های دو دهۀ گذشته در خصوص آزادی بیان و گسترش دانایی را با ناکام مواجه می‌سازد.

یک جامعه بدون علم، آگاهی و خِرد به کویر دورافتادۀ سوزان می‌ماند که جهل بر آن سیطره داشته و روند توسعه و بازسازی خشک می‌شود. دولت افغانستان باید برای مبارزه با پدیدۀ فرار مغزها و تأمین امنیت شهروندان ملکی به ویژه جامعۀ نخبه‌گان و دانای افغانستان اقدام کند و در این پیوند استراتژی منظمی را روی دست بگیرد. اگر با پدیدۀ فرار مغزها مبارزۀ جدی صورت نگیرد و امنیت نسبی برای مغزهای آگاه روی دست گرفته نشود تا یک سال دیگری بخش بزرگی از روزنامه‌نگاران و نویسنده‌گانی که چراغی برای روشنایی، خِرد و تولید علم پنداشته می‌شوند از افغانستان فرار خواهند کرد که این در نوبت خود بر تاریکی وضعیت آشفتۀ افغانستان افزوده و جامعه را دچار بحران جدی و تاریکی خواهد کرد. دولت باید برای روشنی این چراغ‌ها باید اقدام کند و نگذارد افغانستان بار دیگری به تاریکی فرو رود.