solidarity-hands-2

جوانان؛ نسل تعهد، تخصص و تحول آفرین

بی‌ تردید جوانان به عنوان تنها نیروی اثرگذار در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع بشری در درازنای تاریخ نقش اساسی و پررنگ داشته‌اند، اما تاریخ با وجود همۀ جان‌فشانی‌ها و ایثارگری‌های نسل جوان تنها روایت‌های پیر سالارانه  و ارباب مأبانه را حکایت می‌کند. حکایت‌هایی که جایگاه قشر جوان را به گونۀ بی ‌رحمانه به زمین زده است.

گفتمان غالب در جوامع غیر دموکراتیک با استخفاف در باب نقش جوانان  متوصل به رویکردهای اخلاقی بوده و کم‌تر مجال درخشش در ساحات تأثیرگذاری روی میدان‌های عمل، اراده و اختیار را می‌دهد که این امر منجر به قطب بندی‌های نسل اول و نسل دوم، فرا دست و فرو دست، مختار و مکلف در زمینۀ ادای رسالت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوانان شده است.

با توجه به تحولات به میان آمده در چند قرن پسین با تمرین روندهای دموکراتیک و عبور از سنت و پای گذاشتن در وادی مدرنیته، طلسم اقتدار پدر مأبانه و پیر سالارانه در جوامع دموکراتیک شکسته و دیگر آن نظام ارباب رعیتی دانش‌ گریز و تخصص ستیز به تاریخ سپرده شده است.

در افغانستان اما با توجه به انقطاع تاریخی، شکننده‌گی‌های سیاسی، بحران هویتی، جنگ‌های درازمدت و عدم خودآگاهی و خودباوری در میان نسل جوان، میزان نقش آفرینی جوانان در بخش مدیریت، رهبری و نقش آفرینی در تحولات عمومی چندان مورد توجه نبوده است. همچنان در چند دهۀ گذشته نگاه‌های تبعیض آمیز از بالا به پایین نسبت به این نسل در میان تصمیم گیرنده‌گان امور چرخیده است.

ایدیولوژیک شدن هویت قومی در یک جامعۀ چند قومی و پناه بردن به آغوش هویت‌های هم‌خون، هم تبار و شکل‌گیری موج سیاسی و اجتماعی بر بنیاد این محور از میراث‌های افغانستان پس از بیرون شدن شوروی سابق بود که با قرار گرفتن الگوهای کم دانش و خشونت‌ورز در رأس این موج‌های سیاسی و جزیره‌های قومی، ادبیات خون و خشونت و انتقام‌جویی وارد گفتمان سیاسی – اجتماعی ما شد.

در بستر چنین فرهنگ سیاسی بود که نسل جوان افغانستان در دام پوچ‌گرایی و ابتذال افتید و به جای دانش اندوزی و خرد ورزی میدان دار نبردهای خونین شد.

ادبیات جهاد و مقاومت هم که نویدی از برپایی بهشت موعود در روی زمین داشت، در بستر این جامعه بسته و مصدوم نتوانست به عنوان الگوهای برتر عمل کند  و در خلای نبود تیوری ابقای انقلاب پس از پیروزی، جنگ‎های تنظیمی را به دنبال آورد که در ادامۀ آن معرکه را به نفع گروه طالبان واگذار کرد؛ گروه طالبان که با تفکر جزمی و قرائت دینی نوع پاکستانی وارد کارزار سیاست افغانستان شد، صفحۀ دیگری از بخت سیاه نسل ما ورق خورد. در صفحه سیاه که شماری زیادی پیشاهنگ امیران امارت شدند و تا حضور جامعه جهانی در کشور برای تفکر دینی طالبانی سنگرداری کردند و تاکنون تنور این آتش به دستان نسل جوان گرم نگه‌داشته شده است.

در افغانستان پسا طالبانی و در نزدیک به دو دهۀ اخیر، اما این فرصت به نسل جوان دست داد تا با فراهم شدن زمینه‌های آموزشی به کسب دانش و مهارت‌های روز بپردازند تا بتوانند به عنوان نیروی اثرگذار در دگرگونی‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رسالت خود را به انجام برسانند.

از یک‌سو تعهد حکومت افغانستان برای افزایش میزان حضور جوانان در دستگاه حکومت و از سوی دیگر دست‌یابی جوانان به دانش روز، تخصص و مهارت سبب شده است که فرصت را برای حضور آنان در سطوح بلند تصمیم‌گیری‌ها فراهم کند و با محور قرار گرفتن دانش، تخصص و تعهد نسل جوان، معیارهای پیشین شکست و این نسل توانست افزون بر نظام‌مند ساختن ساختار سیاسی با ادبیات مدرن، گفتمان شهروندی را در افغانستان نیرومند سازد.

فرو ریختن حصارهای جزم‌گرایی، دریده شدن حجاب‌های تحجر، کارایی نظام نوپای افغانستان و اثرگذاری برنامه‌های اجرایی دستگاه حکومت در این چند سال پسین در مقایسه با نظام‌های پیشین، برایند نسل نو و دانش آموختۀ افغانستان است که با تخصص، تعهد و آینده‌نگری زمینه‌ساز ایجاد یک جامعۀ دموکراتیک در این کشور شده است.

بر بنیاد آمارهای غیررسمی، 60 درصد نفوس افغانستان را جوانان تشکیل می‌دهد؛ صفوف نیروهای دفاعی و امنیتی کشور با حضور نیرومند جوانان مستحکم شده و در میدان‌های نبرد در دفاع از حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و نوامیس ملی قرار دارند. افزون بر این در پی رفورم اداری و توجه حکومت به حضور جوانان در چند سال پسین، میزان حضور این نسل را به پیمانۀ چشم‌گیر در دستگاه حکومت افزایش داده است.

میزان دانش آموخته‌گی نسل جوان در افغانستان امیدوار کننده است، شمار قابل ملاحظۀ این نسل تا مقاطع ماستری و دکتری تحصیل کرده‌اند و مسوولان بسیاری از اداره‌های حکومتی را دانش آموخته‌گانه این مقاطع تحصیلی تشکیل می‌دهد.

با آن‌که برخوردهای سنتی به نقش آفرینی جوانان در افغانستان هنوزهم یکی از دشواری‌های عمده به‌ شمار می‌رود، اما این نسل در چند سال پسین با تخصص، دانش، ظرفیت و تعهد توانسته رویکردهای سنتی به ساختارهای اجرایی را به رویکردهای مدرن تغییر دهد و ملاک و سنجۀ نیروی اجرایی را از دایرۀ جزیره‌های قدرت قومی و خانواده‌گی بیرون کند.

یکی از دستاوردهای کلان حکومت وحدت ملی عملی کردن نسبی تعهدات حکومت در برابر جوانان بود که امروز بخش بزرگی از کارکنان دستگاه حکومت را  جوانان بین سنین 25 تا 35 سال تشکیل می‌دهد. بر بنیاد ارزیابی‌های انجام شده، میزان کارایی آنان نسبت به هر دورۀ تاریخی دیگر در افغانستان اثرگذار بوده است.

افزون بر اثرگذاری کار و فعالیت جوانان در دستگاه اجرایی حکومت، این نسل توانسته با درک و دانایی و درس از گذشته در امر تحقق فرهنگ همدلی و همدیگر پذیری، تحمل، تساهل و مدارا برای زدودن گسست‌های اجتماعی و سیاسی بُن مایه‌های روند ملت‌سازی را در افغانستان به منظور ایجاد یک جامعۀ با ثبات و توسعه یافته پی‌ریزی کند.

نسل نو افغانستان در میان گذشته و آینده، با آینده‌نگری و درک درست از شرایط اجتماعی و سیاسی در صورتی که فرصت حضور و اختیار نقش آفرینی از آنان گرفته نشود، می‌تواند گسست‌ها را در همۀ سطوح ترمیم کند، حلقۀ ارتباط میان گروه‌های مختلف قومی، زبانی و فرهنگی را تنگ‌تر بسازد، میزان کارایی دستگاه حکومت را بلند ببرد، با معیار زدایی از جزیره‌های قدرت قومی، دانش‌محور و تخصص‌ مدار عمل کند. سرانجام حضور نیرومند این نسل در همۀ سطوح اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که میدان‌دار عمل باشد، می‌تواند کشور را به سوی یک جامعۀ دموکراتیک، توسعه یافته، با ثبات و عدالت ‌محور سوق دهد.