04283

جوهر سیاست

neshananews

02 May 2020

نویسنده: بهزاد برمک

سیاست شرایط اساسی زنده‌گی اجتماعی بشر را تعریف می‌کند و ما در محتوای آن، می‌توانیم خود را تعریف کنیم. به این افاده، فردی که در جامعه زنده‌گی می‌کند باید یک سری مسایل را بداند این که چه نقشی در جامعه دارد، با کدام مسوولیت در جامعه زنده‌گی می‌کند، جایگاه او برای انجام یک مسوولیت‌ در کجاست و در جامعه با افراد دیگر از چه مناسباتی برخوردار است.

یکی از شرایط اساسی زنده‌گی اجتماعی، حل مسأله اقتدار است. در واقع این سیاسی است که نشان می‌دهد «قدرت» در جامعه چگونه است، چگونه تقسیم شده است، رابطۀ مردم با حکومت چگونه است، این رابطه چه اثری بر قدرت دارد و معیارهای قانونی و اجتماعی برای متعادل نگه‌داشتن قدرت در جامعه، چگونه می‌تواند باشد. این وظیفۀ سیاست نه تنها سیاست را از کثیف بودن بیرون می‌کشد؛ بلکه سیاست را وسیله‌یی برای حفظ تعادل در رابطۀ حکومت با مردم و در رابطۀ افراد با یک‌دیگر قرار می‌دهد. تعادل در روابط سیاسی و اجتماعی مردم، امکانات را برای حراست از حقوق و آزادی‌های دموکراتیک مردم است فراهم می‌سازد.

سیاست زمانی به یک امر کثیف بدل می‌شود که وسیله‌یی برای اهداف شخصی باشد. سیاست پدیدۀ اجتماعی است و بیرون کشیدن سیاست از خدمت به جامعه، سیاست را خادم استبداد و خودکامه‌گی می‌سازد. هر پدیدۀ جمعی اگر در خدمت یک فرد قرار گیرد، توازن را برهم می‌زند و با فردی شدن سیاست، ظلم و ستم‌گری بر جامعه حاکم می‌شود.

تاریخ انسانیت به نقش خود مردم در سیاست و حکومت‌داری نیاز دارد. همین است که یکی از کاربران شبکه‌های اجتماعی در حساب فیس‌بوکش نوشته است: «سیاست وقتی کثیف می‌شود که وسیله‌یی برای اهداف شخصی شود. هر امر جمعی اگر به امر فردی تبدیل شود، کارایی و اثربخشی خود را از دست می‌دهد. برای تأمین عدالت اجتماعی، به دانش سیاسی نیاز است. یک فرد، ابتدا باید بداند که حق چه است و چگونه تمثیل می‌شود. برای تحقق حق به خِرد سیاسی نیاز است. هرگاه تمثیل‌گر حق خِرد نداشته باشد، سیاست را کثیف می‌سازد. سیاست‌مدار خردمند کسی است که بر محور دفاع از حقوق و آزادی‌های مردم حرکت کند. بی‌خردی، سیاست را وسیله‌یی برای منافع قومی‌ و شخصی تبدیل می‌کند بناءً بازی با سرنوشت مردم به نام دفاع از حق مردم، معادله‌یی است که جز رسوایی و شرم‌ساری، چیز دیگری را برای سیاست‌مدار در پی نخواهد داشت.»

سیاست دارای پهنای وسیع و گسترده‌‌یی بوده، موید و ممثل گزینش اشخاص است و برای بقای دموکراسی باید مجالی برای روابط انسانی فارغ از تمایلات و تعهدات سیاسی فراهم شود؛ بنابر این ما دو دسته سیاست‌مدار داریم؛ یکی آن که از خود می‌گذرد و به مردم می‌پردازد و دیگر آن که از مردم می‌گذرد تا به خود بپردازد. وقتی گفته شده است که «سیاست» کار کثیف است، کثافت سیاست از ناپاکی فکر و عمل سیاست‌مداران ناشی می‌شود و سیاست کثیف از شخصیت کثیف سیاست‌مدار، رنگ می‌گیرد.

در یک جمع‌بندی کلی می‌توان گفت که افغانستان یک کشوری است که دارای تنوع قومی ‌و فرهنگی می‌باشد. این کشور جنگ‌‌های داخلی را نیز تجربه کرده است. انتظار می‌‌رفت پیشه کردن یک سیاست کارا برای نظام‌‌سازی و حکومت‌داری خوب، پاسخ‌گوی مشکلات و نابسامانی‌های موجود باشد، اما پس از دو دهه تمثیل دموکراسی در این سرزمین، به نظر می‌رسد که دکتورین سیاسی نه تنها مشکلات و ناهنجاری‌های گذشته و موجود را حل نتوانسته، بلکه خود نیز گرفتار مصایب جدی شده است.