BELCHATOW POLAND - MAY 02 2013: Modern white keyboard with colored social network buttons.

شبکه‌های اجتماعی، توهم دانایی و عروسک‌های رسانه‌ای

neshananews

24 December 2019

می‌تواند در یک شب و روز کامل، جز وقتی در خواب است، به نمایش‌گر تلفن هم‌راهش خیره بماند، می‌توانی میزان سرخوشی و قهر اش را از حرکات صورتش بفهمی، بی‌این که به چشم‌هایش نگاه کنی یا به چشم‌هایت نگاه کند. او می‌تواند هر یک دقیقه چند بار نیم‌نگاهی به تلویزیون اتاق یا محیط کارش نیز داشته باشد، به سختی می‌توانی با او هم‌کلام شوی، کم‌تر صدایت را می شوند یا هیچ نمی‌شنود، حتا اگر مسوول مافوق‌اش باشی.

آن‌چه در بالا تذکر رفت کاراکتری را معرفی می‌کند که از هر ده نفر ما شاید هشت نفرمان او باشیم، انسانی درگیر اطلاعات و اتفاقاتی که رسانه‌های اجتماعی بیرون می‌دهند، کاراکتری که می‌تواند در ده دقیقه، هم زمان در بارۀ مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، محیط زیست و و نظر بدهد. انسانی که ساخته و پرداختۀ شبکه‌های اجتماعی است.

شبکه‌های اجتماعی در کنار ساده‌سازی دست‌رسی به اطلاعات و پیشرفت‌ها در ساحات مختلف، و نزدیک ساختن انسان‌ها به هم‌دیگر، آسیب‌های سخت و جدیی را نیز متوجه جوامع کرده است، طوری که بشریت امروز و نگاه سطحی‌اش به قضایا را می‌توان یکی از آن آسیب‌ها دانست. هرچند در غرب شبکه‌های اجتماعی بیشتر برای تفریح و سرگرمی به کار برده می‌شوند، چیزی مثل کتابچه یادداشت‌های روزمره که به فضای مجازی انتقال یافته است. اما در شرق توانسته است سبب ایجاد جنبش‌های مردمی شود، این جنبش‌ها به دلیل درک سطحی و کم عمق از قضایا توانست چند دولت را در منطقه به سقوط مواجه کند، آن‌چه در اول انقلاب و خیزش علیه دیکتورها خوانده می‌شد، اما دیری نگذشت که به دلیل خودجوش نبودن و شکل نگرفتن از سر آگاهی آشوب بزرگی در منطقه به میان آمد، حتا به روایتی سیاست‌گران و بازارگانان با استفاده از این شیوه به مقاصد خویش در منطقه دست یافتند.

و اما در افغانستان

در طول هژده سال گذشته و دور جدید دولت‌داری؛ شبکه‌های اجتماعی در اوایل دهۀ اول دوران جدید رایج شدند، در نخست این شبکه‌ها بیشترین کاربر خود را در میان فرهنگی‌ها و اهل قلم کشور داشت، بعدتر اندک اندک در میان مردم عام نیز راهش را باز کرد. در کنار این که بحث هر شهروند یک رسانه در نخست به عنوان یک ارزش دیموکراتیک مورد بحث قرار داشت و زمینۀ پرکاربردی شبکه‌های اجتماعی را مساعد ساخت، بعدتر و به دلیل نبود فرهنگ استفاده از شبکه‌های اجتماعی، باعث شد فرهنگ اجتماعی را در کل دچار بحران کند، جامعه‌یی که فاقد نظم و ارزش است و هنوز عادت نکرده به قوانین احترام بگذارد، نمی‌دانست یا نمی‌تواند معنای هر شهروند یک رسانه را بفهمد. سرانجام شبکه‌های اجتماعی هر کدام تبدیل شدند به یک نشانی برای خلق بحران در تمام سطوح، که متاسفانه در مباحث اجتماعی و سیاسی بیشترین آسیب را رساندند.

خلق کاراکترهای پندیده، درون خالی

جامعۀ پویا محصول یک مبارزۀ طولانی است، که با یک برنامه، گام به گام و به تناسب شرایط ذهنی جامعه حرکت می‌کند و به پویایی لازم می‌رسد، در این جریان افراد در جامعه از چندین آزمون می‌گذرند و سختی می‌کشند، شکست می خورند، دوباره بر می خیزند، در برابر منافع طبقۀ حاکم قرار می گیرند، باز می شکنند تا این که گروه‌ها و و افراد مقاوم در برابر تغییر، عقب بکشند و راه  برای اشخاص تغییرجو، باز تر شود، این جاست که جامعه الگوها و نمادهای خود را می شناسد، یعنی الگوهای اجتماعی محصول گذر از چندین کوره است که گذر از هر یکی آن‌ها را پخته‌تر کرده با مردم نزدیک می کند، این جاست که این الگوها بهتر از همه درد مردم را می شناسند و شناخت واقعی از بدی‌ها دارند، برای دور کردن این درد راه و چاره نیز دارند.

آن‌چه به عنوان بلا، شبکه‌های اجتماعی بر سر ما آورده است، خلق کاراکترهای پندیده و درون خالیی است که از پشت صفحۀ نمایش با مراجعه به چند منبع در گوگل یا با تریک‌های رفتاری، مردم عام را مجذوب خود می‌کنند، و بعدتر به نوعی در تصمیم‌گیری‌های کلان شریک می‌شوند. این عده به دلیل داشتن حداقل سواد، تنها گزینه‌ای را که از شبکه‌های اجتماعی یاد می‌گیرند، خواندن ذهن عوام است، این سلاح باعث می‌شود، مردم بدون درک عمیق در حالی که از آگاهی لازم برخوردار نیستند، ناخواسته درگیر یک جو ساخته شده و ویرانگر شوند، البته مثال این بحث را می‌توان با یک ساعت بررسی شبکه‌های اجتماعی در کشور بهتر دانست و درک کرد.

توهم دانایی، محصول شبکه‌های اجتماعی

آدم‌ها به تناسب حرفی که می‌زنند یا آن‌چه می‌نویسند و سپس مورد توجه قرار می‌گیرند. مطرح استند. البته در گذشته ارتباط مستقیم بین گوینده و شنونده وجود داشت، این ارتباط مستقیم به سطح فهم گوینده و شنونده شکل می‌گرفت، اگر یک سخن‌ران برای سخن‌رانی در زمینۀ اقتصاد در محفلی به سخن‌رانی می‌پرداخت طبیعی بود که شنونده‌ها نظر به علاقه و ظرفیت‌شان شرکت می‌کردند. به این ترتیب در تمام زمینه‌ها گوینده باید به دلیلی که رو در رو با مردم حرف می‌زند و ممکن برای پاسخ دادن و مسوول بودن به حرف هایش مورد پرسش قرار بگیرد، تلاش می‌کرد در حد امکان در زمینه‌یی که حرف می‌زند، اطلاعات کسب کند. شبکه‌های اجتماعی ولی زمینه‌ساز ارتباط غیر مستقیم بین گوینده و شنونده است، در این ارتباط نه گوینده زیر فشار است نه هم شنونده مجال پرداختن به پرسش مورد نیازش را دارد. این کار از سوی این که ارتباط میان گوینده و شنونده را تنل می‌سازد، به ساختن زمینۀ گریز در زمینۀ اطلاعاتی که انتقال می‌شود را نیز مهیا می‌سازد. در نتیجۀ این تنبلی و گریز به مرور زمان سازندۀ نوع سپر دفاعی در برابر داده‌های ذهنی گوینده است، گوینده چون در برابر حرفش مسوولیتی ندارد، بیشتر حرف می‌زند و چون شنونده نمی‌تواند گوینده را مورد بازخواست قرار بدهد، رفته‌رفته  سبب ایجاد توهم دانایی می‌شود. در نتیجه شبکه‌های اجتماعی راه انتقال نوع اطلاعات بسته‌بندی شده است که از یک‌سو دانایی کذب تولید می‌کند، از دیگر سو اطلاعات ناقص ذهن شنونده را ناقص تر می‌کند. 

تبدیل شدن دریچۀ تفریحی به شمشیر دو سر

کارکرد شبکه‌های اجتماعی در غرب بیشتر جنبۀ تفریحی دارد، نویسندگان یا شخصیت‌های معروف معمولا نوشته‌‌های شان را در وبسایت شخصی یا رسانه‌ای نشر می‌کنند، سپس پیوند آن را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذارند. منظور این که شبکه‌های اجتماعی به خصوص فیس‌بوک و توییتر برای عام مردم حیثیت صفحۀ یادداشت‌های روزمره را دارد، از این که کجا رفته اند، چه کار می‌کنند، در محفلی شرکت کرده اند، و نهایتا دیدگاه کوتاه‌شان نسبت به مسایل اجتماعی، فرهنگی و گاهن سیاسی. یعنی درست است که شبکه‌های اجتماعی می‌تواند در موارد کلان روی کارکرد نهادها تاثیر گذار باشد، اما کلیت جامعۀ غربی از طریق این شبکه‌ها تعین و تعریف نمی‌شوند، شاید نهادها از طریق این شبکه‌ها در زمینه‌های متفاوت کاری شان بخواهند ذهنیت یا سلیقۀ مردم را بفهمند که در این زمینه بیشترینه شرکت‌های تجاری، شوهای تلویزیونی و سینما سود می‌برند. برعکس در افغانستان کلیت ام و غم مردم از رقابت‌های شخصی و محلی تا سیاست‌های کلان که به منافع جمعی ربط دارد از طریق همین شبکه‌ها سرو سامان می‌گیرند. یک‌تن از طریق یکی از شبکه‌های اجتماعی با جایگاه دروغینی که برای خود ساخته است می‌تواند، حرکتی را راه بیاندازد، کسی یا جمعی را تهدید کند. آن‌قدر این شبکه‌ها در زندگی مردم عام تاثیر گذار شده است که سیاست‌گران و رقبای محلی با استفاده از این شبکه‌ها می‌توانند سیاست کشور و مناسبت درونی مملکت را سمت و سو دهند. اما هیچ‌گاه و قرار نیست شایعات و مسایل سطحیی که در این شبکه‌ها استفاده می‌شوند، وضعیت مردم را تغییر دهند، برعکس این شبکه‌ها وسیله‌ای شده‌اند در دست اشخاص و گروه‌هایی که بر محور منافع خود مصروف کار و پیکار اند.

عروسک‌های رسانه‌ای و مواد خام رسانه‌های جهانی

هژده‌سال کار برای تغییر وضعیت در افغانستان به دلیل پیچیدگی مناسبات و معادلات درون‌کشوری موفقیتی چندانی در پی نداشته است، مداخلات خارجی، تنش‌های قومی‌مذهبی، رقابت‌های اقتصادی، تنش میان مافیای محلی و منطقه‌ای، مسالۀ قاچاق و و، از عواملی اند که می‌تواند در ناکامی یا کندی روند پیشرفت موثر باشند. در این هژده‌سال در زمینه‌های مختلف پول وارد کشور شد اما بیشترشان به دلیل نگاه خارجی‌ها به کارهای پروژه‌ای کوتاه مدت و نگاه داخلی‌ها به منافع شخصی تاثیر چندانی بر وضعیت عمومی مردم نداشتند. در این میان ولی حداقل در پایتخت کشور کاراکترهای حضور پیدا کرده و شکل گرفتند که رفتارشان بیشتر به یک نمایش می‌ماند. خالق این کاراکترها بیشک شبکه‌های اجتماعی است. این کاراکترها از طریق این شبکه‌ها شکل گرفتند، خودی نشان دادند، از همین دریچه پروژه گرفتند، پول در آوردند، اما از لحاظ تاثیرگذاری در جامعه کوچک‌ترین نقشی نداشتند. به طور مثال پول‌هایی که برای مسالۀ زنان در افغانستان خرج شد، بیشتر از حد تصور است. اما حامیان حقوق زنان و کسانی که از این بزنس صاحب جاه و جلال شدند، نمی‌توانند از محوطۀ شهرنو، وزیر اکبرخان یا پل سرخ پا بیرون بگذارند، حتا یک آگاهی نیم و نصبه از این ندارند که برای زنی در پامیر بدخشان، در خاکریز قندهار یا درزارب جوزجان چه می‌گذرد، برعکس، رفتار این  کاراکترهای ساخته شده توسط شبکه‌های اجتماعی در پایتخت طوری است که گویا تمام رنج زنان افغانستان روی شانه‌های آن‌ها است. تنها کارکردی که این کاراکترها دارند حضور یا حرف‌شان برای رسانه‌های بیرون مرزی است، دولت‌های دخیل در مسالۀ افغانستان از  مردم‌شان «تکس» می‌گیرند تا این جا بمانند و گویا ارزش‌های نوین را پیاده کنند، بنابر این برای مردم شان باید پاسخ‌گو باشند، این پاسخ را کسی نمی‌دهد جز همین عروسک‌های رسانه‌یی و حضور شان در ستیژهای جهانی.

نا امیدی، حسرت و سلیبریتی‌بازی

شکل‌گیری هویت‌های مجازی در رسانه‌های اجتماعی تصویری غیر یک پارچه از اشخاص به نمایش می‌گذارد، به طور مثال فرد اختیار کامل دارد که انتخاب کند کدام بخش از شخصیت او در معرض دید باشد و کدام قسمت‌ها مخفی بماند. در جوامعی مثل افغانستان جذب شدن کاربران به بخشی از این هویت مجازی که با سلیقه‌های جمعی سازگاری دارد، بسیار به آسانی امکان پذیر است و این امر باعث می‌شود سلیبریتی‌های مجازی به جز این که قهرمان خود ساخته داستان خودشان هستند به سرعت تبدیل به قهرمانان جمعی و فضای مجازی نیز بشنوند، دیده شده است که این به اصطلاح قهرمانان روی رفتارهای اجتماعی مردم بسیار تاثیرات مخرب داشته اند. چهره‌هایی که رسانه‌های اجتماعی به خورد مردم می دهند، در ذهن مردم کامل اند، و باید برای دست یافتن به آن‌ها یا همان شدن سختی بکشند. اما چون دست یافتنی یا شدنی نیستند؛ جامعه را دچار حسرت می‌کنند، این حسرت می‌تواند در تمام سطوح در رفتارها و برداشت‌های مردم تاثیر گذار بوده سبب بحران در رفتارهای اجتماعی شوند. به طور مثال گردانندۀ خوش هیکل یک رسانۀ تصویری می‌تواند از طریق شبکه‌های اجتماعی مخاطبان زیادی جذب کند، حتا دیده شده است که با نوشتن «سلام» روی صفحۀ فیس بوک به هزاران مخاطب پای پست جذب شوند و واکنش نشان بدهند، در حالی که یک نویسنده یا استاد دانشگاه یا صاحب فکری نمی‌تواند با حتا ده متن مهم و تاثیرگذار توجه کاربران رسانه‌های اجتماعی را جلب کند. این وضعیت در کل می‌تواند سبب یک ناامیدی عمومی شود، ناامیدی برای مردم به خاطر دست نیافتن به کاراکترهای مطرح ولی سطحی در شبکه‌های اجتماعی، رایج شدن بی‌اعتمادی در رفتارهای اجتماعی، مهم تر از همه ناامیدی برای نسل نخبه و با سوادی که به دلیل مورد توجه قرار نگرفتن دست از کار و پیکار برای تغییر وضعیت بر می‌دارند یا برای پر کردن این حسرت همان کاراکتری را اختیار می‌کنند که سازنده‌اش شبکه‌های اجتماعی اند، خالی، متوهم و مخرب.

ولی احمد، کابل