5adcb7fd33e5e

حکایت دو پاکستان

neshananews

07 February 2020

نویسنده: منظور پشتین

برگردان: نشانه

یادداشت نشانه: این مقاله در 27 ماه دسامبر سال 2019 در نشریۀ morning star  نشر شده است که خبرگزاری نشانه به علت محتوای معلوماتی آن دربارۀ انتقادها و خواست‌های جنبش حفاظت از پشتون‌ها از زبان یکی از رهبران کارزماتیک و معروف این جنبش آن را برگردان کرده است.

نخستین براندازی حکومت ملکی در پاکستان دقیقا چند روز پس از شکل‌گیری این کشور یعنی به تاریخ 22 آگست سال 1947 اتفاق افتاد.

منحل نمودن حکومت محلی انتخابی داکترخان صاحب در مرز شمال‌غربی -خیبرپختون‌خواه کنونی- راه را برای دیکتاتوری‌های نظامی بعدی هموار نمود.

شکست‌ها و دشواری‌های آن‌روزها نشان می‌دهند که برای ساختن یک پاکستان متفاوت ما چقدر به آگاهی تاریخی نیازمندیم.

به تاریخ 30 سپتمبر سال 1955 چهار ولایت (بلوچستان، خیبرپختون‌خواه، پنجاب و سند) با شماری از مناطق قبایلی و ایالت‌های کوچکتر یکی شدند تا پاکستان غربی را شکل دهند، هم‌زمان با آن بنگال شرقی به عنوان پاکستان شرقی نام‌گذاری مجدد شد.

«سیاست یک واحد» (one unit policy) از سال 1955 تا 1970 در پی آن بود تا پاکستان غربی را به عنوان وزنه‌ای در برابر پاکستان شرقی با اکثریت مردمان بنگالی که همان بنگلدیش امروزی می‌شود مطرح کند.

بر اساس همان سیاست، پایتخت پاکستان غربی از کراچی در سند به لاهور در قلب پنجاب انتقال یافت. سلطۀ پنجابی در حکومت جدید به معنای پاک کردن هویت فرهنگ‌ها و ملیت‌های دیگر بود.

زمانی که جنرال یحیا خان در یکم جولای سال 1971 به «سیاست یک واحد» خاتمه داد، چشم‌انداز سیاست پاکستان با اعلام وضعیت اضطرار و مداخلۀ ارتش در امور حکومت ضعیف ملکی تیره و تار شد که این وضعیت تا زمانۀ حاضر و حکومت تحت رهبری عمران خان ادامه یافته است.

نخست وزیر عمران خان در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل در 22 ماه سپتمبر 2019 و همچنان در گفتگوهای رسانه یی اش بیان کرد که از سال 1980 به این سو پاکستان مجاهدین، القاعده و طالبان را برای جهاد در افغانستان آموزش داده است.

به نقل از عمران خان، «سی آی ای» تا پیروزی طالبان این آموزش‌ها را حمایت مالی کرده است. خان هم‌چنان تاکید کرد که «جنگ ضد ترور» پس از 9/11 سپتامبر جان 70000 پاکستانی را گرفته است و 115 ملیارد پوند برای این کشور هزینه داشته است. مردم پاکستان از اعترافات خان خشنود هستند، اما او از نامبردن ملیت قربانیان سرباز زد.

تقریبا تمامی 70000 قربانی پشتون‌های خیبر پختون‌خواه و مناطق بلوچستان بوده اند. هم‌چنان خان این را نیز از قلم انداخت که تمامی 115 ملیارد پوند نیز هزینه‌ای است که مردم این مناطق پرداخته اند.

پاکستان از آغاز پیدایشش با بحران‌های اجتماعی-سیاسی و اقتصادی‌ای چون، اعلام وضع اضطرار دوره‌یی، جنگ با هندوستان، از دست دادن 55 درصد نفوس مملکت با مستقل شدن بنگلادیش در سال 1971 و به اسارت درآمدن 90000 سرباز پاکستانی از جانب هندوستان در همان سال مواجه بوده است.

فقر روزافزون، بیکاری و مشکلات حل ناشدۀ ملی باید ما را به سمت چاره‌اندیشی دربارۀ سرمایه‌گذاری اقتصادی و صنعتی شدن کشور با هدف توسعۀ اقوام گوناگون کشور رهنمون می‌شد.

برعکس رهبران پاکستان طبقۀ کارگر را نادیده گرفتند و با تبلیغ اسلام در پی گسترش وحدت ایدیولوژیک دینی برامدند، این در حالی است که مذهب تنها یکی از وجوه ملت است.

از دست دادن 55 درصد نفوس این کشور، پاکستان را با بحران مشروعیت سیاسی و حقوقی مواجه ساخت، اما این فرصتی بود برای رسیدن به نظم تازه اجتماعی.

با کمال تاسف هیچ تلاشی در جهت حل مشکلات نشد و هیچ درسی از اشتباهات و مشکلات گذشته گرفته نشد.

غرور طبقۀ حاکم، بی‌توجهی و بی‌خبری از نتایج چنین سیاست‌هایی که عمدتا از جانب حلقات ملکی و نظامی پنجابی اعمال می‌شد، باعث شد تا استفاده از ابزار خشونت به عرف مبدل شود.

دیکتاتوری نظامی و عملیات نظامی در داخل کشور برای سرکوب اعتراضات مدنی، از بلوچستان در سال 1970 تا خیبر پختون‌خواه در شرایط حاضر، پاکستان را به دولتی شبه‌نظامی مبدل کرده است.

سلطۀ پنجاب را می‌توان هم‌چون حکومتی در درون حکومت قلمداد کرد، حلقۀ قدرتی که برای بسیار پاکستانی‌ها نامریی است، اما به واسطۀ امریکایی‌ها و دستگاه استخباراتی آن‌ها  کنترل، تقویت و پشتیبانی می‌شود، این حلقات که از امریکایی‌ها کمک نظامی دریافت می‌کنند، هم‌چنان به واسطۀ نیروهای شبه‌نظامی پاکستان و نیروهای پولیس کنترل می‌شوند.

در واقع پاکستانی‌ها به واسطۀ مشت آهنین نامریی‌ای که در پنجاب است، اداره می‌شوند. این امر باعث اعمال سیاست‌ها و رفتارهای نابرابر و ناهم‌گون حکومت در برابر اقوام و طبقات مختلف پاکستان شده است.

در ماه اکتبر سال 1947 هنگامی که 20000 تن از قبایل پشتون به سمت کشمیر یورش بردند و در کنار ارتش پاکستان یک بر سوم حصۀ کمشیر را به شمول گلگیت-بالستان تسخیر کردند، در حالی که 6000 کشته و 4000 زخمی دادند، از آن‌ها به نام شجاع‌ترین و وطن‎پرست‌ترین پاکستانی‌ها یاد شد.

هنگامی که مجاهدین تحت حمایت مالی امریکایی‌ها از سال 1979 تا 1989 با نیروهای شوروی در افغانستان جنگیدند، مناطق پشتون‌ها به عنوان معبر و نقطۀ آغاز این جنگ استفاده شد و قبایل نوار مرزی دوباره به عنوان مهمان نوازترین مردم و شجاع‌ترین مدافعان اسلام و پاکستان لقب گرفتند.

پس از 9/11 سپتامبر قبایل پشتون از همکاری با دولت پاکستان و آجندای امریکایی‌اش سر باز زدند، و این باعث شد تا ارتش، مناطق قبایلی را مورد بمباردمان‌های شدید و هدف شلیک سلاح‌های سنگین قرار دهد، که در نتیجه خانه و بازارهای زیادی ویران شدند و مردان، زنان و کودکان بی‌گناه زیادی از بین رفتند.

شمار زیادی از مردم قبایل ناپدید شدند، در وزیرستان، ملکند و درۀ سوات زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم زیر و رو گردید.

رسانه‌های تحت حمایت حکومت پاکستان، عملیات ارتش در برابر شهروندان ملکی را حمایت و بزرگنمایی کردند و از گفتگو دربارۀ مسالۀ قومیت و زبان سرباز زدند.

هرچند هرگاهی که مسالۀ کشمیر بالا گرفته است، دولت به شیوۀ فرصت‌طلبانه‌ای شجاعت پشتون‌ها را ستایش کرده است، طوری‌که استفاده از پشتون‌ها برای خشونت و جنگ به سیاست متعارف حکومت مبدل شده است.

از سال 2005 به این‌سو 70000 پشتون پاکستانی جان‌شان را از دست داده اند که شمار زیادی از این قربانیان شامل پیرمردان، زنان و کودکان می‌شده اند، حتا یک مورد این کشتارها توسط حکومت یا رسانه‌ها تقبیح نشده است.

این آمار وحشتناک را با پوشش قتل‌های بدنام سال 2019 پنجاب مقایسه کنید. صلاح‌الدین جوانی که بیماری عصبی داشت در بازداشت پولیس کشته شد.

زینب انصاری دختر جوانی که پس از اختطاف مورد تجاوز قرار گرفت و سپس به قتل رسید. محمد و نبیلا خلیل و دختر 13 ساله‌شان اریبا به دست پولیس اعدام شدند.

این قضایا به گونۀ گسترده‌ای از جانب رسانه‌های زیر کنترل حاکمیت بازتاب داده شدند و رسانه‌ها خواهان رسیدگی به این رویدادها شدند، چنین حمایت رسانه‌یی تنها در پنجاب میسر است، هزاران قضیۀ کشتار پشتون‌ها به دست پولیس هرگز بازتاب نیافتند. کشتار مردمی که من یکی از آن‌ها هستم.

به جای توسعۀ اقتصادی و دادن غرامت به مناطقی که جنگ به آن‌جا آسیب زده است، حملات شدید بالای پشتون‌ها تشدید یافت. اختطاف و کشتن خلاف قانون و عمدی نقیب‌الله مسعود در ماه جنوری 2018 در کراچی به دست یک افسر بلندپایۀ پولیس «راو انور»، منجر به وحدت پشتون‌ها و راه‌پیمایی تاریخی آن‌ها گردید.

هرچند راو انور آزاد شد، چرا که آن‌گونه‌ای که ما اطلاع یافتیم این افسر بلندپایۀ پولیس، حیثیت پسر رییس جمهور سابق پاکستان زرداری را داشته است.

اما این حکومت چگونه می‌تواند زرداری را به زندان بفرستد، اما راو انور را بگذارد که برای خودش آزادانه گشت و گذار کند.

سال‌گذشته نصیر حسین از ناحیۀ «کرم» بر اثر شکنجه در بازداشت پولیس جان سپرد. از همه این حوادث دردناک حتا یک خبر نیز در رسانه‌های تحت کنترل حکومت نشر نشده است.

هنگامی که انورالحق باشنده‌ای از سواب در عملیاتی در ماه آگست سال 2018 بر اثر تیراندازی پولیس کشته شد، رسانه‌های دولتی پاکستان هم‌چنان خاموشی اختیار کردند.

در ناحیۀ لورایی بلوچستان، پروفیسور آرمان لونی، یکی از حامیان جنبش ما ( جنبش حفاظت از پشتون) در راه‌پیمایی‌ای علیۀ تروریسم حکومتی بازداشت و تا سرحد مرگ به دست پولیس مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

تا دوماه نه تنها از تایید و ثبت مرگ آرمان لونی پولیس سرباز زد، بلکه آن‌هایی را که می‌خواستند، قضیۀ مرگ آرمان لونی را رسما ثبت کنند و خواهان تحقیق دربارۀ آن بودند پولیس بازداشت کرد.

در پشاور در جریان یک راه‌پیمایی، هارون بیلور، سخنگوی ولایتی حزب عوام ملی و 22 فعال سیاسی دیگر در یک حملۀ تروریستی به قتل رسیدند، هیچ مظنونی بازداشت نشد و هیچ تحقیقی در این باره صورت نگرفت.

در ماه نومبر سال 2018 طاهر داور افسر پشتون سابقه‌دار پولیس در اسلام آباد پایتخت پاکستان اختطاف شد و چند روز بعد جسد تکه‌پاره او از افغانستان سردرآورد، رسانه‌های رسمی و حکومت پاکستان هردو از کنار این حادثه بی‌تفاوت گذشتند.

نخست وزیر وعدۀ عدالت و رسیدگی به این رویدادها را داده است، اما تا اکنون هیچ تحقیقی صورت نگرفته است.

چند ماه پیش، رییس حزب ملی عوام، در پشاور در روز روشن به قتل رسید، بدون آن‌که ما شاهد یک کلمه در تقبیح چنین عملی از جانب رسانه‌های پاکستان یا دولت پاکستان بوده باشیم.

حتا دردناکتر از این در 26 می 2019 در وزیرستان شمالی نیروهای نظامی به یک تجمع اعتراضی جنبش حافظت از پشتون آتش‌باری کردند که در اثر این حادثه 15 تن از حامیان این جنبش کشته شدند و دست کم 31 تن دیگر زخم برداشتند.

محسن داور و علی وزیر که هردو اعضای منتخب مجمع ملی هستند، بازداشت و زندانی شدند، روند محاکمه‌شان به تاخیر افتاد و مورد بدرفتاری قرار گرفتند.

دردناکتر از همه این‌ها قتل عام 149 تن ( به شمول 132 شاگرد مکتب) شاگردان مکتب حربی در پشاور در 16 دسامبر سال 2014 است.

احسان‌الله احسان مغز متفکر طالبان برای این حمله که دو سال قبل بازداشت شده بود، هنوز در بازداشت ارتش به سر می ‌رد و محاکمه نشده است.

پشتون‌های قربانی قتل عام‌های پولیس و یا بمب‌گذاری هراس‌افگنان هم‌چون اعداد و ارقام پنداشته می‌شوند.

پاکسازی قومی پشتون‌ها به گونۀ زیرکانه‌ای برنامه‌ریزی شده است، بی‌آن که از جانب حکومت به عنوان یک پالیسی عنوان شود.

در وزیرستان شمالی و جنوبی، خانه‌های مردم محل توسط ارتش با نام عملیات ضد طالبان به واسطۀ بولدوزرها با خاک یک‌سان شدند و زنان و کودکان را بدون سرپناه ساختند.

بیش از 8000 جوان پشتون از جانب ارگان‌های امنیتی برده شده اند. بسیاری‌های‌شان هنوز در بازداشت به‌سر می‌برند، بازارهای محلی ویران شده اند و مکاتب و کالج‌ها برای چندین سال بسته شده اند.

این اعمال ارتش پاکستان، پشتون‌ها را به اجبار از خانه و سرپناه‌شان بیجا می‌سازد و آن‌ها را در شرایط بد غذایی و امنیتی قرار می‌دهد. در سال 2009 عملیات ارتش در «مالکند» 3 ملیون مردم آن نواحی را بیجا و آواره ساخت.

افراد پنجابی ارتش پاکستان به گونۀ عمدی به این مناطق فرستاده شدند تا تخم ترس را در دل پشتون‌ها چنان بکارند تا آن‌ها باداری پنجابی‌ها را بپذیرند، این در حالی است که هزاران پشتون در ارتش پاکستان خدمت می‌کنند.

برای نهادهای امنیتی پاکستان، جنبش حفاظت از پشتون، برای شریک ساختن چنین مظالمی با مردم، از نظر آن‌ها مرتکب جرم شده است.

با وجود درخواست این جنبش برای پاک‌سازی مناطق ماین‌گذاری شده برای حفاظت افراد ملکی، به خصوص کودکان، دولت از پذیرش این حق به عنوان یکی از حقوق بشری مردم آن محل سرباز می‌زند.

جنبش حفاظت از پشتون می‌خواهد تا هزاران پشتونی که توسط نهادهای امنیتی پاکستان بازداشت شده اند یا محاکمه و یا آزاد شوند.

جنبش، طالب حقیقت‌یابی و کمیسیون حل‌منازعه شده است، اما حکومت درخواست رهایی اعضای منتخب مجمع ملی، علی وزیر و محسن داور را رد کرده است، این درحالی است که سایر اعضای مجمع ملی مربوط به مناطق مرکزی پنجاب و سند را حکومت از زندان در سال 2019 رها کرده است تا در جلسات پارلمانی شرکت کنند.

در خیبر پختون‌خواه، تقریبا تمام ساحات صنعتی تعطیل شده اند. کارخانه‌جات از کار افتاده اند، این باعث شده است تا کارگران به حداقل امکانات زندگی شرافت‌مندانه دسترسی نداشته باشند. حقوق و معاشات کارمندان دولتی ناپرداخته مانده است. جنبش، خواهان پرداخت غرامت به آنانی است که به لحاظ مالی و امکانات برای این غفلت‌ها رنج برده اند.

حقیقت دو پاکستان به گونۀ واضح روشن است. ابعاد خطرناک این سیاست کنترل و مقهور سازی مناطق پشتون‌ها به شکلی است که طالبانی که زیر کنترل حکومت عمل می‌کنند، از وزیرستان تا بونیر در حال احیای قوا و تشکیلات اند. انفجارات هدف‌مند و اختطاف‌ها دوباره آغاز شده اند.

افزایش فشارها در برابر جنبش حفاظت از پشتون و احزاب ناسیونالیست از یک‌سو و اجازۀ سر و سامان دادن به تروریست‌ها از سوی دیگر به معنای دو پاکستان است. پاکستان ما سرشار از رنج و الم و جنگ و ترور و خشونت است. جنبش حفاظت از پشتون در برابر سیاست‌های تبعیض‌آمیز به پاخاسته است و تا آن‌گاهی که این سیاست‌های تبعیض‌آمیز پایان نیافته اند، هم‌چنان به مبارزه اش ادامه خواهد داد. خواست ما بسیار روشن و ساده است. ما در مناطق‌مان صلح می‌خواهیم.

جنبش به این اصول که پشتون‌ها حکمرانی غیر دموکراتیک و مخالف قانون اساسی را نمی‌خواهند پابند است. هم‌چنان ما به هیچ وجه نمی‌خواهیم تا طالبان از پشتون‌ها نماینده‌گی کنند یا بر مناطق ما حکم برانند.

جنبش از همه مردم جهان می‌خواهد تا با پشتون‌ها اعلام همبستگی کنند. حتا سازمان ملل نیز تراژیدی پشتون‌ها در 15 سال گذشته را نادیده گرفته است. هم‌چنان جنبش‌های ترقی‌خواه چپ نیز هنوز از صدای ما حمایت نکرده اند.

رسانه‌های بین‌المللی در غرب با آن‌که رخدادهای خاور میانه را بازتاب می‌دهند، اما هرگز از تراژیدی بمباردمان حکومت پاکستان برمردمش چیزی نمی‌گویند.

زمان آن فرا رسیده است که جامعه بین‌الملل به شمول ملل متحد از حکومت پاکستان بخواهد تا مناطق پشتون‌نشین را بازسازی کند و غرامت ویرانی‌هایی را که به دست حکومت انجام شده اند بپردازد.

پشتون‌ها هرگز تراژیدی تروریسم و مظالم وارده بر مردم ما در هنگام عملیات ارتش را فراموش نخواهند کرد. مبارزۀ ما برای از میان برداشتن مرز دو پاکستان ادامه خواهد یافت. ما همه می‌توانیم در زیر سایۀ صلح و سعادت در یک پاکستان واحد زندگی کنیم.

جنبش حفاظت از پشتون در حال برنامه‌ریزی اعتراضات بیشتر برای برملاسازی رنج مردم ماست. پاکستانی‌ها در حال بلند شدن اند، همان‌طور که غنی‌خان شاعر، فیلسوف و سیاست‌مدار پشتون می‌نویسد: «پشتون‌ها مانند بذرهای للمی اند، همه در یک روز رسیده اند، همه آن‌ها شبیه هم اند. اما علتی که من پشتون را دوست دارم این است که او صورتش را می‌شوید، ریشش را روغن می‌کند، موهایش را عطر می‌زند و بهترین لباسش را می‌پوشد، آن‌گاهی که می‌خواهد به میدان جنگ برود و کشته شود.»