Kabul

کابل باید بسوزد؛ آیا رویکرد پاکستان نسبت به افغانستان تغییر کرده است؟

neshananews

10 June 2021

نویسنده: ابومسلم خراسانی

زلمی خلیل‌زاد، نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور صلح افغانستان به این باورست که رویکرد پاکستان نسبت به جنگ افغانستان تغییر کرده و در رده‌های بالای سیاسی – نظامی این کشور رویکرد نظامی‌گرا و استفاده از پیکارجویان جهادی برای اهداف سیاسی – نظامی جای خود را به رویکرد اقتصادمحور داده است تا پاکستان با استفاده از جغرافیای افغانستان به کشورهای دیگری وصل شود. آقای خلیل‌زاد در مصاحبۀ ویژه‌یی با شبکۀ خصوصی «طلوع‌نیوز» اشاره کرده است که پاکستان از پیامدهای تصرف کابل توسط طالبان هراس دارد و این امر می‌تواند پیامد سنگین نظامی و اقتصادی برای پاکستان داشته باشد.

اما پرسش اساسی این است که آیا واقعاً رویکرد نظامی‌محور پاکستان و عمق استراتژیک این کشور در افغانستان، تغییر کرده است؟ جنرال یوسف، رییس بخش «بیروی افغان» که جنگ پیکارجویان جهادگرا را در دهۀ هشتاد و نود میلادی مدیریت، اکمال و کنترل می‌کرد، جملۀ معروفی از رییس سازمان جاسوسی پاکستان نقل می‌کند که بیان‌گر اهداف پاکستان در افغانستان است. او می‌نویسد که جنرال اختر عبدالرحمان باور داشت که کابل باید بسوزد، زمین کابل باید داغ شود، کابل باید محاصره شود، کابل باید در تاریکی فرو برود و زنده‌گی بر باشنده‌گان آن چنان تنگ شود که آنان به ستوه بیایند.

نزدیک به نیم ‎قرن پس از آن ‌که شوروی در سال 1979 میلادی به افغانستان لشکرکشی کرد و پاکستان دست به تجهیز و سامان‌ دادن به تنظیم‌های جهادی زد، سیاست «کابل باید بسوزد» در افغانستان از سوی پاکستان تطبیق می‌شد. این سیاست گاهی توسط تنظیم‌های جهادی در افغانستان به بوتۀ عمل می‌نشست و این تنظیم‌ها سال‌ها افغانستان را توسط جنگ‌های درون‌گروهی تخریب کردند و زمانی هم توسط طالبان؛ گروهی ‌که از دل زد و بندهای تنظیمی سر بیرون آورد و خشونت‌گراتر و خطرناک‌تر از جهادی‌ها بود. همان ‌طوری که رهبران تنظیم‌های جهادی در پاکستان خانه داشتند و در شهر کویته و پشاور جلسه می‌گرفتند، به همان سان طالبان در دوحه، پشاور و کویته خانه و کاشانه دارند تا سیاست «کابل باید بسوزد» را اجرا کنند.

با این حال، بررسی چند مولفه‌یی به گونۀ نسبی نشان می‌دهد که آیا رویکرد پاکستان نسبت به افغانستان تغییر کرده و یا خیر؟ یکی از این مولفه‌ها مقایسۀ وضعیت کنونی عمل‌کرد طالبان به عنوان گروهی‌ که مورد حمایت پاکستان است با وضعیت گذشته که در آن زمان پیکارجویان جهادگرا یا آن ‌چه که در افغانستان به نام «مجاهدین» مشهور است، می‌باشد. آیا تغییری در عمل‌کرد این دو گروه دیده می‌شود؟ آیا افغانستان کنونی با گذشتۀ آن در دهۀ هشتاد و نود میلادی تفاوتی دارد؟ نگارنده به چند دلیلی باور دارد که اکنون با گذشته تفاوت چندانی ندارد و سیاست «کابل باید بسوزد» هنوز هم اجرا می‌شود. از این نگاه رویکرد پاکستان همان رویکرد نظامی‌‌گرای گذشته است. رویکردی که در آن پاکستان از مجاهدین پیکارجو برای تطبیق اهداف سیاسی – نظامی خود استفادۀ ابزاری می‌کرد.

اکنون کابل به عنوان پایتخت افغانستان زیر فشار نظامی – اقتصادی قرار دارد. ترورهای هدف‌مند، تخریب پایه‌های برق، نشانه گرفتن اهداف اقتصادی مانند به آتش کشیدن موترهای نفتی و بندرهای بزرگ اقتصادی افغانستان، ایجاد رعب و وحشت در میان مردم، کارگزاری ماین‌های کنار جاده‌یی و قرار دادن کابل در یک محاصرۀ اقتصادی، سیاسی و امنیتی بیان‌گر عدم تغییر رویکرد پاکستان نسبت به افغانستان است. تنها تفاوتش در این است که کارگزاران و عامل آن در افغانستان و در پاکستان تغییر کرده است. آن زمان جنرال اختر عبدالرحمان و سران تنظیم‌های جهادی بودند که کابل را می‌سوختند و زمین کابل را داغ می‌کردند و حالا طالبان و جنرال قمر جاوید باجوه، فرمانده ستاد مشترک ارتش پاکستان است که زمین کابل را می‌سوزاند و قصد گرفتن کابل را با زور نظامی دارند. حتا همان‌ طوری که اختر عبدالرحمان می‌خواست پس از فتح بر زمین کابل نماز بخواند، قمر باجوه نیز قصد خواندن نماز در خرابه‌های کابل را دارد.

هیچ تغییری در میدان‌های نبرد و ادبیات سیاسی – نظامی طالبان به وجود نیامده است. پاکستان به گونۀ کامل بر تشکیلات سیاسی – نظامی طالبان نفوذ و حاکمیت دارند. اگر رویکرد پاکستانی‌ها از نظامی‌محوری به اقتصادی‌محوری تغییر جهت یافته است، پرسش این است که چه تغییری در میدان‌های جنگ به وجود آمده است؟ نه ‌تنها که خشونت‌ها داغ است؛ بلکه پس از اعلام خروج نیروهای خارجی از افغانستان جنگ شعله‌ور‌تر شده است. به زعم پاکستانی‌ها و استراتژیست‌های نظامی این کشور سیاست کابل باید بسوزد و کارشیوۀ قتل با هزار زخم در افغانستان کارآمد واقع شده و دو ابرقدرت بزرگی را از افغانستان شکست داده‌اند. آنان تصور می‌کنند که واقعاً زمین کابل را به قدری داغ کرده‌اند که پای امریکایی‌ها سوخته و آنان مجبور شده‌اند که از این کشور بیرون شوند.

همان ‌طوری که پیکارجویان جهادی در دهۀ هشتاد و نود میلادی نگاهی پیروزمندانه به جنگ لاینحل و گرۀ کور افغانستان داشتند، طالبان نیز فکر می‌کنند که در افغانستان با رویکرد نظامی پیروز می‌شوند. هیچ نشانه‌یی از تغییر رویکرد نظامی‌محور این گروه و تبدیل شدن آنان به یک طرف سیاسی نیست که برنامه‌یی برای آینده و فکری برای حل بحران افغانستان از راه گفت‌وگو داشته باشند. پاکستان نیز به عنوان حامی اصلی طالبان چه در بُعد داخلی و چه در لابی‌گری‌های بین‌المللی رویکرد پیروزمندانه به جنگ افغانستان و خروج نیروهای خاری از افغانستان دارد. در کم‌تر از دو دهۀ گذشته خروج نیروهای شوروی و خروج نیروهای امریکایی‌ و ناتو از افغانستان این پندار کاذب را برای پاکستانی‌ها خلق کرده است که می‌شود توسط پارتیزان‌های جهادی و روستایی ابرقدرت‌ها را در افغانستان شکست داد و زمین کابل را همیشه داغ نگه‌داشت.

سومین مولفه‌یی که به ما می‌گوید پاکستان تغییر چندانی بر سیاست‌هایش در برابر افغانستان نیاورد است، ثقل قدرت پاکستان در دست ارتش و سازمان‌ استخباراتی این کشور است. قدرت واقعی پاکستان به دست جنرال‌های نظامی است و از همین‌رو کرستین‌فیر، باور دارد که پاکستان کشوری است که توسط جنرال‌های نظامی اداره می‌شود و قدرت سیاسی و نظامی توسط ارتش و استخبارات اداره و کنترل می‌شود. شاید عده‌یی از سیاست‌مداران تکنوکرات و نوگرا در پاکستان بخواهند رویکرد اقتصاد‌محوری را جای‌گزین نظامی‌گری و استفاده از نیروهای جهادگرا برای اهداف سیاسی – امنیتی بکنند، اما آن چه مسلم است، ارتش پاکستان و سکان‌داران واقعی قدرت که در ارتش و استخبارات حضور دارند نمی‌خواهند که رویکرد نظامی پاکستان نسبت به افغانستان تغییر کند. آنان در سیاست‌های کلان منطقه‌یی هرگز حاضر نیستند که این رویکرد را تغییر دهند.

برای همین است که هیچ تفاوتی میان عملکرد طالبان برای محاصرۀ کلان‌شهرهای افغانستان با مجاهدین که آنان نیز سیاست «کابل باید بسوزد» را پیش می‌بردند، وجود ندارد. در پس‌منظر فکری پاکستانی‌ها هنوز هم کابل سیاست باید بسوزد، زمین این شهر داغ و ملتهب و شوریده باشد، جا خوش کرده است. اگر غیر از این است و نگاه پاکستانی‌ها در رده‌های بلند سیاسی – نظامی تغییر کرده است، تا این دم خشونت‌ها باید کاهش می‌یافت، پاکستان با نفوذ و حاکمیتی که بر تشکیلات طالبان دارد به آسانی می‌تواند این گروه را راضی به برقراری آتش‌بس و یا هم کاهش خشونت‌ها کند و از سیاست ظالمانۀ «کابل باید بسوزد» دست بکشند. این سیاست کور به جز تباهی و سیاهی برای مردم افغانستان چیز دیگری به همراه نداشته است. فرهنگ استراتژیک پاکستان مبنی بر استفاده از پیکارجویان جهادگرا و سیاست خصومت با همسایه‌هایش استوار است. این کشور تغییر نکرده و همان پاکستان است که در دهۀ هفتاد و هشتاد میلادی می‌خواست کابل باید بسوزد و زمین کابل داغ شود. پاکستان با ناامنی و خشونت تولد شده و پیوسته می‌کوشد که این مولفه را در سیاست‌های منطقه‌یی خود حفظ کند.