WhatsApp Image 2020-03-31 at 9.09.38 AM

روایت جنگ از ولایت فاریاب؛ وضعیت بی‌جاشده‌گان در جوزجان چگونه است؟

محمدجان آریا

31 March 2020

جنگ‌دیده‌ها روایت‌گران اندوه‌گینی‌ هستند که تا مَرگ نمی‌توانند جنایات برخاسته از جنگ را فراموش کنند. جنگ بعضی‌ها را می‌کُشد، برخی‌ها را زخم می‌زند و اما روی دیگرش آواره‌گی و فرار است؛ فرار از خانه و زادگاه به دلیل ناگزیری‌های که جنگ به وجود می‌آورد.

زنده ماندن خواست طبیعی همۀ آدم‌هاست و از همین‌رو آدم‌ها برای ادامۀ زنده‌گی و یا یک لحظه بیش‌تر زیستن از جنگ فرار می‌کنند؛ بدون این‌‌که بیندیشند پس از فرار زنده‌گی‌ چه فردای را برای آنان سراغ دیده است.

گزارشگر خبرگزاری نشانه در شهر شبرغان مرکز ولایت جوزجان سراغ دو خانوادۀ رفته است که به دلیل ادامۀ جنگ خانه و زادگاه شان را ترک کرده‌اند. این خانواده‌ها دو سال پیش از ولایت فاریاب به جوزجان آمده‌ و در گوشۀ از شهر شبرغان چادر زده‌اند.

ایل مراد، پیرمرد هفتاد سالۀ است که از ولسوالی بل‌چراغ ولایت فاریاب ناگزیر به فرار شده است. می‌گوید، جنگ دو پسر جوانش را از او گرفته است.  حالا در زیر یک خیمه در گوشۀ از شهر شبرغان زنده‌گی می‌کند. ایل مراد از پیامدهای جنگ می‌گوید: «ما از دست جنگ و طالبان مسلح به خاطر این‌که دو پسر جوان داشتم از ولسوالی بل‌چراغ فاریاب به شبرغان فرار کردیم تا جنگ پسرانم را از من نگیرد.» می‌افزاید که این دو فرزندش برای دفاع از زمین‌ و خانۀ شان به صفوف پولیس محلی پیوستند، اما پس از مدتی هر دوی شان در نبرد جان باخته‌اند. این پیرمرد اکنون نان‌آور خانوادۀ خودش و سرپرست نواسه هایش است.

ولسوالی بلچراغ ولایت فاریاب از جمله آسیب‌پذیرترین و دوردست‌ترین ولسوالی‌های ولایت فاریاب است که مسوولیت تأمین امنیت این ولسوالی به پولیس محلی واگذار شده است.

ایل مراد با گلویی پر از بغض می‌گوید: «نمی‌خواستم که پسرانم وارد جنگ شوند، اما تقدیر کار خود را کرد، یک  پسر25 ساله و دیگرش 30 ساله‌ بود که سرنوشت آنان را از من گرفت.» پیرمرد در ادامه گفت: «از این‌که ما طرف‌دار دولت بودیم، گروه طالبان مسلح به ما هشدار داده بود که یا با آنان باشیم و پسرانم سرباز آنان باشد و یا هم ما را از بین می‌برند.» ایل مراد این هشدار طالبان را یگانه دلیل ترک ولسوالی بلچراغ فاریاب عنوان می‌کند.

همان ‌گونه که جنگ همواره ویرانی و تباهی به بار می‌آورد، سرنوشت باشنده‌گان ولسوالی بلچراغ فاریاب را نیز دگرگون کرده است. خانه‌های بیش‌تر باشنده‌گان این ولسوالی در ادامۀ نبردهای سنگین طالبان با نیروهای نظامی کشور با خاک یک‌سان شده است.

پیر مرد خیمه‌نشین می‌گوید: «زمین و خانه‌ خود را از دست دادیم و حتا اگر صلح بیاید دیگر نمی‌توانم و نمی‌خواهم به زادگاهم برگردم؛ زیرا دیگر پسرانم آنجا نیستند و از چهره ولسوالی بلچراغ می‌ترسم.» ایل مراد خود را باشندۀ روستای «آق بلاق» ولسوالی بلچراغ ولایت فاریاب معرفی می‌کند. می‌گوید، زادگاهش برایش یک جغرافیای وحشت زده می‌نماید. این پیرمرد هفتاد ساله فکر می‌کند که هرگز طالبان مسلح از روستای او بیرون  نخواهند شد و از همین رو، نمی‌خواهد بیش‌تر در باره آن صحبت کند.

از دست دادن دو پسر یگانه اندوه ایل مراد نیست؛ او پس از جان باختن دو پسر جوانش یگانه سرپرست یک خانوادۀ بزرگ است. از پسر بزرگش 7 فرزند به جا مانده است. ایل مراد با زن کهن سال و دو نواسۀ کوچکش که از پسر دومی اش به جا مانده‌اند، در سمت غربی شهر شبرغان زنده‌گی می‌کند.

این پیرمرد از سرنوشت 7 فرزند پسر بزرگش می‌گوید که برای پیدا کردن لقمۀ نانی در خانه‌های مردم شبرغان کار می‌کنند. چهرۀ اندوهگین و صدای لرزانش اجازه نمی‌دهد بیش‌تر توضیح بدهد.

با این همه، باشنده‌گان ولایت‌های شمال کشور در جریان جنگ‌های سنگین طالبان با حکومت نه تنها که آسیب‌های جسمی و روحی دیده‌اند، بلکه به گفتۀ خودشان با آسیب‌های اقتصادی از سوی گروه طالبان نیز روبه‌رو هستند.

ایل مراد به این آسیب‌ها اشاره کرد و گفت: «طالبان از ما می‌خواستند که به آنان نان پخته کنیم و شبانه گروه – گروه در مهمان‌خانه‌های روستای ما می‌آمدند و ما مجبور بودیم به آنان غذای شب را آماده کنیم.» روایت‌گر پیر چنان از جنگ متنفر است که هر بار با شنیدن واژۀ «جنگ» ناخودآگاه اشک در چشم‌هایش سرازیر می‌شود و خاطرات دو پسر جوانش را به زبان می‌آورد.

بسیاری از بی‌جاشده‌گان روستاهای جنگ‌زده نمی‌دانند که جنگ برای چه است و سال‌ها نادانسته پیامدهای ناگوار جنگ را تحمل کرده‌اند. ایل مراد می‌گوید: «تنها همین ‌قدر می‌دانم که جنگ دار و ندارم را از من و خانواده‌ام گرفت.»

ایل مراد یگانه بی‌جاشدۀ ولایت فاریاب نیست که به ولایت جوزجان پناه آورده است؛ ده‌ها خانوادۀ دیگر همانند او زادگاه شان را ترک کرده‌اند. حدود هشتاد خانواده جنگ‌زدۀ دیگر از ولایت فاریاب فراری شده و در یکی از اردوگاه‌های موقت در سمت غرب شهر شبرغان مرکز ولایت جوزجان چادر برافراشته‌اند.

سراغ مرد میان‌سال دیگری می‌روم که با کبک‌اش درگیر است. اسماعیل نام دارد و خود را از بی‌جاشده‌گان ولسوالی بلچراغ ولایت فاریاب معرفی می‌کند. روایت اسماعیل نیز هم‌مانند روایت ایل مراد است. می‌گوید: «وقتی دیدم که جنگ شدت گرفت دیگر نتوانستم آن جا بمانم و با زن و فرزندم از بلچراغ فرار کردم و حالا بی سرنوشت در شبرغان زنده‌گی می‌کنیم.»

این بی‌جاشده فاریاب پیش از این در ولسوالی بلچراغ «شورنخود» فروشی می‌کرد. گفت: «جنگ همه را فرار داد و دیگر کسی در روستای ما باقی نبود که شورنخود بخورد و من هم نمی‌توانستم که از طرف شب به گروه‌های جنگجو غذا تهیه کنم.» اسماعیل و خانواده‌اش دیگر توان اقتصادی برای فراهم‌سازی غذای جنگجویان طالبان را نداشت و از همین رو وادار به ترک زادگاهش شده است.

این مرد از باجگیری‎های طالبان نیز سخن می‌گوید «طالبان ماهانه از ما سه‌صد افغانی می‌خواستند و از مردم پولدار بیش‌تر می‌گرفتند و هر شب مجبور بودیم به 20 تا 25 نفر به زور غذا تهیه کنیم.» آن چنانی که این بی‌جاشده‌گان می‌گویند، تنها از یک روستای ولسوالی بلچراغ حدود سه‌صد خانواده ناگزیر به فرار شده‌اند. به گفتۀ آنان، خانواده‌های که در روستا باقی مانده‌اند، هنگام درگیری‌های مسلحانه به تپه‌ها پناه می‌برند. اسماعیل که اکنون با مشکلات اقتصادی و بی‌سرنوشتی دچار است، می‌گوید: «پیش چشمم مسجد را خَم‌پاره بستند و دیگر در آن‌جا طاقت کرده نتوانستم و نفرین بر جنگ که آسایش زنده‌گی را از ما گرفته است.»

این درحالی است که در دو سال پسین شدت جنگ‌ میان گروه طالبان و نیروهای نظامی کشور در ولایت‌های فاریاب، سرپل و ولسوالی‌های ناامن ولایت جوزجان سبب شده است که بیش‌تر از ده‌هزار خانواده به شهر شبرغان پناه بیاورند. هرچند درحال حاضر شبرغان پناه‌گاه امنی‌ است برای بی‌جاشده‌گان جنگ، اما روشن نبودن سرنوشت این بی‌جاشده‌گان و مشکلات اقتصادی – اجتماعی از چالش‌هایی است که در آیندۀ نزدیک آنان را بیش‌تر متأثر خواهد ساخت.

این بی‌جاشده‌گان داخلی به آغاز مذاکرات بین‌الافغانی چشم امید بسته‌اند که احتمال دارد به نهادینه شدن صلح در کشور بینجامد. مذاکراتی که  زمینه آن را ایالات متحدۀ امریکا فراهم کرده، اما تاکنون روشن نیست چه زمانی آغاز خواهد شد.