IMG-20200119-WA0007

سوگواری برای جوان ۱۹ ساله/ رویا‌هایی که در آسمان تهران دود شدند

عاطفه غفوری

19 January 2020

شاید تا ‌‌یک روز قبل از آن رویداد سیاه و شوم محمد‌مهدی ۷۰ ساله در دورترین تخیلات خود هم تصور نمی‌کرد که قرار است به زودی انگشتان او به جای لمس صورت فرزند جوانش، عکس‌های بی‌جان و قبر او را لمس کند. لمسی که اگر تا آن روز به او احساس امید و افتخار را منتقل می‌کرد، حالا التماس عاجزانه‌یی‌ست برای گشوده شدن دوبارۀ چشم‌های زین‌العابدین.

دیروز که پیکر بی‌جان زین‌العابدین سعادت، یکی از ۱۳ شهروند افغانستان که در رویداد هوایی طیارۀ اوکراینی در ایران جان باخته بودند از مرز اسلام‌قلعۀ هرات توسط خانواده‌اش تحویل گرفته شد. ضجه‌های مادر این جوان و اشک‌های توام با سکوت پدرش هر دل سنگی را آب می‌کرد. جسد او که چیزی جز چند تکه گوشت کباب شده در آتش سقوط طیاره نبود، دیروز در ولسوالی گذرۀ هرات و در سکوت رسانه‌ای به خاک سپرده شد.

عروج حزن‌انگیز زین‌العابدین

برای تهیۀ این گزارش به شهرک خاتم‌الانبیا در ولسوالی گذرۀ هرات رفتم. جایی که خانوادۀ زین‌العابدین سعادت با غریبی هرچه تمام در خانۀ محقر در سوگ از دست دادن او عزاداری می‌کنند.

محمد مهدی پدر زین‌العابدین می‌گوید که او ۱۹ سال سن داشت. دانشجوی رشتۀ اقتصاد در کشور سویدن بود و بر پنج زبان زندۀ دنیا مسلط بود.

محمد مهدی می‌گوید، فرزند جوان‌شان برای سپری کردن تعطیلات کریسمس، اروپا را ترک کرد تا در ایران فرصت دیدار  پدر و مادر را پس از پنج‌سال تجربه کند. دیداری نحس که تبدیل شد به آخرین دیدار.

طیارۀ اوکراینی حامل زین‌العابدین و ۱۲ شهروند دیگر افغانستان در آسمان تهران هدف قرار گرفت و از آن‌ها تکه‌هایی از گوشت و خون چیز دیگری باقی نماند.

چه همه امید که بر باد شد

۱۳ تن از جان‌باختگان رویداد هدف قرار گرفتن طیارۀ مسافربری اوکراینی در ایران را اتباع افغانستان تشکیل می‌دادند. شهروندانی که با عالمی از رویا برای آینده در آسمان تهران دود شدند و راه آسمان را به پیش گرفتند.

محمد‌حکیم برادر بزرگتر زین‌العابدین از آرزوی‌های خانواده برای برادرش می‌گوید، آرزو‌هایی که هیچ‌گاه محقق نشدند و دیگر فرصتی هم برای تحقق نیست.

محمد‌حکیم می‌گوید، پنج‌سال پیش تمام آن‌چه خانوادۀ او پس‌انداز کرده بودند را به زین‌العابدین سپردند تا استعداد او در سایۀ نابرابری‌ها و ناامنی‌های کشور تلف نشود و فرصتی بیابد برای شکوفایی استعدادش.

او می‌گوید، خانوادۀ زین‌العابدین تصمیم داشتند تا با فراغت او از دانشگاه برای ازدواج او اقدام کنند و پس از آن به دعوت زین‌العابدین، همه خانواده عازم اروپا شوند. برنامه‌هایی که آن شب‌سیاه تهران همه را در خود فرو برد.

حالا زیر سایۀ آن رویداد غم‌انگیز، اندوه پدر و مادر زین‌العابدین همراه با بردار و خواهرانش در گوشه‌ای از هرات را هیچ اتفاقی نمی‌تواند بکاهد. اندوهی که پس از دیدن باقی‌ماندۀ پیکر تیکه‌پاره شدۀ زین‌العابدین به آتشی سوزان تبدیل شده است که گاه با آهی برآمده از نهادشان زبانه می‌کشد.