WhatsApp Image 2020-04-06 at 12.04.42 PM

بدخشان و مسأله «نفرین منابع»

neshananews

10 September 2020

نویسنده: ابومسلم خراسانی

کوه‌پایه‌های شاداب و سرسبز بدخشان مدتی ا‌ست که در لجن‌‎زار افراط‌گرایی، خشونت‌ و جنگ خانمان‌سوز گیرمانده است. دامنۀ این خشونت‌ها در سال‌های پسین ابعاد تازه‌یی پیدا کرده است. بهتر است برای تبیین و توصیف این پیچیده‌گی عبارت «نفرین منابع» به کار برده شود. امروز بدخشان به کانون جنگ‌جویان فرامنطقه‌یی و غیر بومی، جای رفت‌وآمد عناصر استخباراتی، گذرگاه قاچاق مواد مخدر و تولیدگاه تریاک بدل شده و این وضعیت نگرانی‌های زیادی را به میان آورده است.

اصولاً عبارت «نفرین منابع» برای تبیین فرایندِ کاربرد دارد که در آن منابع طبیعی نظیر نفت، طلا الماس و … برای جامعه‌یی به جای این‌ که نعمت و ارزانی و آرامش بیافریند، نکبت و مصیبت به ارمغان می‌آورد و رنگ جغرافیای معدن‌خیز و ثروت‌مند را سیاه و پژمرده می‌سازد. با این بیان به باور نگارنده، بدخشان سرزمین لاجورد و طلا اکنون به پدیده «نفرین منابع» دچار شده و دارنده‌گان طلا و لاجورد در فقیرترین حالتی که وحشت و خشونت در اطراف‌شان می‌بارد، زنده‌گی می‌کنند و از امکانات لازم رفاهی، صحی و آموزشی برخوردار نیستند.

گروه‌های خشونت‌گرای بومی، نخبه‌گان‌خودمحور، احزاب‌ سیاسی و جنگ‌جویان غیربومی همه در فرایند استخراج، بسته‌بندی و چاقاق سرمایه‌های بدخشان دست دارند. آنان جنگ‌های بزرگی را برای به دست آوردن طلای بدخشان و لاجورد این سرزمین تدارک دیده‌اند. بخش بزرگی از دلایل جنگ در بدخشان، جنگ برای درآمد پول، استخراج معادن و زراندوزی از راه زور است که تاوان اصلی‌ این وضعیت را باشنده‌گان رنج‌دیدۀ بدخشان می‌پردازند.

از سوی دیگر، بخشی از درآمدهای هنگفتی که از راه فروش و قاچاق معادن بدخشان به جیب گروه‌های خشونت‌گرا و نخبه‌گان خودمحور فرو می‌ریزد، مصرف خرید اسلحه و جنگ‌افزارها می‌شود. این چرخه در پدیده «نفرین منابع» دو روی یک‌سکه‌اند که برای گرم شدن چرخۀ خشونت‌ها از آن استفاده می‌شود. جنگ برای معادن و هزینۀ بخشی از درآمد منابع طبیعی برای خرید اسلحه و جنگ افزار، در واقع یک رابطۀ وابسته‌گی بین جنگ و منابع طبیعی در بدخشان بنیاد گرفته است.

گرچه بخشی از جنگ و درگیری‌های مسلحانه در افغانستان و به گونۀ ویژه در بدخشان پیچیده‌گی‌های استخباراتی، ریشه‌های قومی و تنش بر سر تصاحب قدرت دارد و نمی‌شود پدیدۀ «نفرین منابع» را مانند آن چه در افریقای جنوبی و شماری از کشورهای دیگر اتفاق افتاده است، برجسته کرد، اما نمی‌توان از کنار آن به آسانی گذشت. افراد بلندپایۀ دولتی و قدرت‌مندان بزرگ برای تصاحب منابع و معادن بدخشان در ناامن‌سازی و خشونت‌گستری نقش دارند و این امر همانند آفتاب تابان برای همه‌گان مبرهن و آشکار است.

راه‌های بیرون رفت از این وضعیت موجود و رهایی از پدیدۀ «نفرین منابع» پیچیده و تودرتو است. حالا بخشی از جنگ‌جویان بومی و غیربومی خشونت‌گستری که شبکه‌های خودی ایجاد کرده‌اند، از این راه تغذیه می‌شوند و بخش بزرگی از نخبه‌گان محلی و قدرت‌مندان ولایت‌های همجوار بدخشان نیز از این راه به پول‌های هنگفتی رسیده‌اند و شبکه‌های خودی را ایجاد کرده و بخشی از باشنده‌گان محل را در این روند استخدام کرده‌اند.

قدرت‌گیری دولت مرکزی و اعمال زور مشروع توسط دولت در سطح محلی، کنترل دقیق درآمد به دست آمده از معادن و منابع طبیعی و کاهش‌خشونت‌ها از روزنه‌های امیدبخش برای رهایی از پدیدۀ «نفرین منابع» در بدخشان است. دولت افغانستان باید از ارزش‌های طبیعی‌اش نظارت دقیق داشته باشد تا آن‌ها را به ارزش تبدیل کند تا از سود آن برای بازسازی کشور استفاده شود.

بدخشان در شمال‌شرق افغانستان یکی از ولایت‌های معدن‌خیز و دارای منابع بزرگی از طلا و لاجورد است. اگر معادن و ذخایر این ولایت به صورت قانونی استخراج، بسته‌بندی و به کشورهای دیگر صادر شود، می‌تواند علاوه بر ایجاد صدها هزار شغل، فقر، تنگ‌دستی و خشونت را از این ولایت برچیند و نهال آرامش و صلح را بر دشت‌های سرد و حاصل‌خیز این ولایت بکارت. همان ‌طوری که بخش زیادی از مردم برای پول و زراندوزی می‌جنگند پدیدۀ «نفرین منابع» برآیند کارشان بوده، بخش دیگری از مردم از روی ناگزیری، فقر و محرومیت‌ها دست به سلاح برده‌اند تا عطش محرومیت‌شان فروکش کند.