141018084304_kabul_press__640x360_bbc_nocredit

افول رسانه‌های چاپی در بدخشان

 74 سال پیش بدخشان شاهد تولد نخستین جریده در زمینۀ اطلاع‌رسانی بود، جریده‌‌یی که ابتدا به گونۀ قلمی و بعداً جامه تبع به تن کرد و در بازار اطلاع‌رسانی یکه‌تاز میدان شد.

این نشریۀ چاپی، از آغازین روز فعالیتش در بدخشان، هم‌پای تحولات سیاسی و اجتماعی فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده و در بستر این تحولات به بلوغ و پختگی رسیده است.

در بستر این تحولات جریدۀ بدخشان از افت اطلاع‌رسانی در امان نبوده و از روزنامه به هفته‌نامه و اینک به دو هفته نامه‌‌بی تقلیل جایگاه داده است.

شاید فضای خفقان‌آور آن روزگاران مجال تولد برای نشریه‌های غیر دولتی را نمی‌داد یا این‌که عقب ماندگی و فقر فلاکت‌بار، مردم ما را از اندیشیدن در این حوزه و گرفتن ابتکار عمل برای کارهای مطبوعاتی محروم ساخته بود.

پس از سقوط رژیم طالبان و حضور جامعۀ جهانی برای ایجاد یک نظام دموکراتیک در افغانستان و شکل‌گیری این نظام، میدان کارهای مطبوعاتی پهن و گسترده شد و نسیم امیدبخش بر روان اهل قلم وزیدن گرفت. همان بود که رسانه‌ها یکی پی دیگری آغاز به فعالیت نمودند که امروزه ما شاهد رشد چشم‌گیر مطبوعات در سر تا سر کشور هستیم.

ولایت بدخشان با آن‌که در جغرافیای دور افتاده و با راه‌های صعب‌العبور و دشواری‌های همه‌گیر گلاویز است؛ هم‌پای سایر ولایات دیگر شاهد رشد چشم‌گیر رسانه‌ها به ویژه رسانه‌های چاپی بوده است.

بین سال‌های 1386 و 1392 به تعداد 24 نشریۀ چاپی در بدخشان به فعالیت‍‌های رسانه‌یی می‌پرداختند. شماری از این نشریه‌ها با امکانات شخصی افراد و اشخاص، نهادهای حکومتی و نهادهای بین‌المللی مصروف اطلاع‌رسانی برای مردم بودند.

نشریه‌های چاپی چون؛ جریدۀ بدخشان، سیمای شهروند، سیمای بدخشان، مجلۀ حکومت‌داری خوب، ماهنامۀ شاروالی فیض‌آباد، روشنگری، انقلاب فرهنگی، سرزمین من، ماهنامۀ شورای ژورناليستان، ماهنامۀ صدای حق، صاعقه‌ها، فصل‌نامۀ قوت کار، ماه‌نامۀ لاجورد، صحت‌روانى، ابتهاج، سروش پامیر، هری پامیر، شناخت برتر، ماهنامۀ مخفی، ارتقای فرهنگی، جریدۀ لاجورد، نوای اطراف، صدای بدخشان و آیینۀ پامیر روزگاری چون ستاره‌گان پر درخشش در آسمان مطبوعات بدخشان می‌درخشیدند اما درخشش‌شان مستعجل بود.

گرمی بازار رسانه‌های چاپی در سال‌های آغازین فعالیت‌شان چنان بود که شماری با بودجۀ شخصی اقدام به پخش و نشر اطلاعات می‌نمودند، ولی رفته‌رفته این رسانه‌ها نه این‌که جای برای رقبای خود خالی کردند، بلکه یکی‌یکی از میدان مطبوعات دور شدند.

دلیل خاموشی و تیرگی این بخت و اقبال رسانه‌های چاپی در بدخشان عدم حمایت دولت و نهادهای بین‌المللی بود که هیچ کدام در تعهداتی که مبنی بر قوام و پاگیری رسانه‌ها داشتند، وفا دار نماندند.

عدم حمایت از رسانه‌های چاپی تنها دلیل بر قطع فعالیت آن‌ها نبود؛ رویۀ دیگری این وضعیت بر می‌گردد به  بانیان و گردانندگان این نشریه‌ها که نتوانستند با تعین خط‌ ‌‌مشی دوامدار و ایجاد یک بستر فکری قوی و مستحکم، بقا و دوام کاری رسانه‌های‌شان را تضمین کنند.

بینان‌گذاران رسانه‌های چاپی با آن‌که گام‌های میمون و مبارکی را برداشتند، اما با یک خلای فکری و فقدان خرد رسانه‌یی در تولیدات رسانه‌یی مواجه بودند. رسانه‌هایی که ایجاب می‌کرد در میدان‌های فرهنگی با تولیدات رسانه‌یی‌شان در تولید عادت واره‌هایی برای دگرگونی افکار و سمت و سودهی خرد جمعی گام‌های اثر بخش بردارند؛ به‌جای آن به مسایل خیلی عادی و روزمره‌گی و خوانش سطحی متن واقعیت‌های جامعه پرداختند. این کار از یک طرف در پیدا کردن مخاطبان مشخص اقبال چندانی نداشت و از سوی دیگر به عدم تعهد فکری موسسان این رسانه‌ها انجامید.

ذوق‌زدگی گرداننده‌گان شماری از رسانه‌های چاپی تا آن‌جا بود که یگانه علت اساسی ایجاد رسانه برای آن‌ها، نام‌آوری و رقابت برای کسب این شهرت بود که در میدان بازی‌های رسانه‌یی با توجه به رشد حیرت‌انگیز و انفجارآمیز رسانه‌های ملی (با آن‌که این رسانه‌های ملی هم سهم چندانی در به ثمر رساندن اقتضأت رسانه‌یی نداشتند) در دست‌یابی به چنین توفیقی، امیدهای‌شان آلوده به یأس از آب درآمد.

این رسانه‌ها مضاف این وضعیت در قطب بندی‌های فکری و ایدئولوژیک جانب‌داری‌شان مشخص نبود، بر سیاست‌های حکومت در زمینه‌های اقتصاد، فرهنگ و معاملات سیاسی؛ نقدهای اثرگذار نداشتند، جای مسایل مربوط به فلسفه و کلام و مباحث معرفت‌شناسی و داده‌های دنیای مدرن کاملاً خالی بود؛ با یک چنین وضعیتی از امکان بعید به نظر می‌رسید که این رسانه‌ها بتوانند مخاطب و یا مخاطبانی را با خود داشته باشند.

به هر حال این نقیصه‌ها نباید اساس و دلیل قرار می‌گرفت برای افول روز‌افزون رسانه‌های چاپی، اگر کارهای رسانه‌یی اندک بود به دلیل این‌که در آغاز کار قرار داشتند و فرصت‌های زیادی برای رشد و بلوغ و پختگی آن‌ها وجود داشت، باید این راه ادامه می‌یافت و فرهنگیان و روشنگران که مولدان اساسی فرهنگ‌اند، این رسانه‌ها را مورد حمایت قرار می‌دادند.

حالا از مجموع 25 نشریۀ چاپی که در بدخشان مصروف عرضۀ خدمات رسانه‌یی بودند، تعداد انگشت‌شمار آن‌ها چون جریدۀ بدخشان، ماهنامۀ‌جهش، صاعقه‌ها، ماهنامۀ شورای ژورنالیستان و هفته‌نامۀ صدا، مصروف عرضۀ خدمات رسانه‌یی هستند و دیگر رسانه‌ها برای چندین‌سال است که فعالیت رسانه‌یی‌شان متوقف شده است.

حالا این 5 نشریۀ چاپی که هم‌اکنون به فعالیت‌های خویش ادامه می‌دهند، هیچ تضمینی برای دوام فعالیت‌های‌شان پس از قطع حمایت‌های مالی از سوی نهادهای کمک کننده وجود ندارد.

اگر این نشریه‌های چاپی هم از حمایت نهادهای کمک کننده محروم شوند، دیگر بدخشان شاهد هیچ رسانۀ چاپی نخواهد بود و تجربۀ قطع فعالیت رسانه‌های دیگر، نشان می‌دهد که همه روزه یک نشریه از آسمان مطبوعات بدخشان افول می‌کند و عقب گرد ما از زمان تأسیس هم عقب‌تر می‌رود.