@Ap

هفتم و نهم مارچ

neshananews

08 March 2020

1
8 مارچ فقط یک بهانه است، برای آن‌چه در هفتم و نهم این ماه جریان دارد. بهانه‌یی برای یادآوری خودسوزی‌ها، تجاوزها، کشتارها، محرومیت‌ها، حق‌تلفی‌ها، خیابان‌آزاری‌ها و… که جزو فرهنگ واقعی این سرزمین است. 8 مارچ و امثال این مناسبت‌ها، دست کم فرصتی را فراهم می‌کند که وضعیت زن در متن فرهنگ پنج‌هزارساله و بستر نظام الاهی بیرون از گود دیده شود. نه این که بدون چنین مناسبت‌هایی، این امکانی میسر نیست. نه، بدون چنین مناسبت‌هایی همه‌چیز درگیر روزمره‌گی هست و فجایع جاری بر زن، حداقلی‌شده، و در نهایت جزو روزمره‌گی همه آدم‌‌های این‌جا و همه سخت به آن عادت‌کرده، که حتا اعتبار خبری‌اش را از دست داده است. خبری اگر از انتحار و انفجار نباشد، از بریده‌شدن سر زنی در فلان ناحیۀ فلان شهر و یا تجاوز ملایی بر زنی نابالغ در فلان مدرسۀ فلان روستا حتماً هست. این است که مناسبت، حداقل می‌تواند چشم‌اندازی گسترده از ژرفای فاجعۀ جاری این سرزمین خلق کند.
2
اما ترسیم این فاجعه نیازمند خودانگیخته‌گی و خودآگاهی فاجعه‌زده‌گان است. ضرورتی که حالا جای خالی‌اش را پروژه‌ها و انجوها پر کرده است. بر فرض اگر این ضرورت همانند فاجعه، در هفتم و نهم مارچ هم مستمر بود، به یقین که وضعیت زن این قدر دچار تقلیل‌یافته‌گی و حداقل‌شده‌گی نیز نبود. رنگ و بوی انجویی و پروژه‌یی مسأله زن در افغانستان است که همه فاجعه‌زده‌گان (زن و مردش) را دچار سوءتفاهم کرده، چندان که حرکت نمایشی زنی با شورت آهنین، یکی را با تمام وجود اشباع می‌کند و دیگری را لبریز از تنفر. حالا اگر نقشه‌کشی فاجعۀ جاری، خودانگیخته بود و همانند تجاوز فلان ملا بر فلان دختر دوازده ساله هر هفته اتفاق می‌افتاد؛ شورت آهنین نیز به نماد مبارزۀ زنان افغانستان تبدیل می‌شد.
3
عرصۀ فعالیت و خودانگیخته‌گی فمینیسم این‌جایی فیس‌بوک است. گاهی، کمی عمیق‌تر سایت‌ها. فضاهای غیرحقیقی؛ که به لطف عقده‌های فورانی‌مان گهگاهی به لجن‌ترین گفت‌وگوها می‌کشد. حقیقت اما جای دیگر است. در مدارس و مساجد که هر آدینه‌روز خطیب‌ها با بلندگوها احساسات مقتدیان‌شان را انگلک می‌کنند و از اضرار پتلون و لب‌سرین، کار زن در اجتماع، ادامۀ تحصیل دختران سخن می‌رانند. حقیقت در قوانین است که مجال خشونت‌ورزی را فراهم می‌کند. حقیقت در نظام‌های آموزشی است که دختران و زنان را به توسری‌خوردن عادت می‌دهند و پسران و مردان را به تعصب جنسیتی. حقیقت در کانون خانواده‌ها، مدارس، منابر، اجتماع‌های روستایی و… پنهان است. جایی که پوتانسیل خشونت‌ورزی علیه زنان گرد می‌آید و چرخۀ فاجعۀ حاضر را به پیش می‌راند. ترسیم فاجعه میسر نخواهد شد مگر این که بر منابع اصلی انحراف، تمرکز صورت گیرد. ترسیم فاجعه، با انتشار آمار و ارقام خشونت‌ علیه زنان، از سوی فلان موسسه یا فلان انجو؛ و یا تحلیل گفتارک جنسیت‌زدۀ فیس‌بوکی فلان درس‌خوانده اتفاق نمی‌افتد. باید ساحت تشخیص و در کل رویکرد ما نسبت به این وضعیت عوض گردد. فعالیت باید به جایی منتقل شود که اکثراً فعالان فمینیسم این‌جایی را به آن‌جاها راهی نیست. در غیر آن، فاجعه همواره در هفتم و نهم مارچ ادامه خواهد داشت و ما سرگرم تجلیل آن در هشتم مارچ.

کاوه جبران